eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
برادرانی که با هم و در آغوش هم آسمانی شدند 🌹. تاریخ شهادت 1361/2/19 محل شهادت عملیات بیت المقدس شلمچه 🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹 🌹فرازی از وصیت‌نامه شهید غلامحسین عطیفه 🌹خدایا تو را چگونه سپاس گویم که زندگیم را در زمانی قرار دادی که شاهد پیاده شدن حکومت اسلامی باشم و مقداری از عمر ناچیزم را در زیر سایه اسلام ورهبری امام و مرگم را شهادت در راه حق قرار دادی وتو را شکر می گویم که سعادت جهاد در راه خودت را که از درهای بهشت است نصیبم کردی تا به ندای امام لبیک گویم ودر کنار مجاهدان فی سبیل الله باشم خدمتگذار باشم خدایا خاضعانه از تو می خواهم که در لحظات آخرهم از لغزشها مصونم داری ومرا لحظه ای به خودم وا مگذاری وبه من توفیق شناخت خودت را عطا کنی...🌹شادی روح شهدا صلوات 🌹 ــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دورکعت برای خدا نخوانده ام 🔹امام خمینی(ره): وقتی کار برای خدا باشد، ما چه پیروز بشویم چه نشویم، کارمان برای خداست، ما تکلیف ادا کردیم. ما می‌خواهیم تکلیفمان ادا بشود، دنبال این نیستیم که یک منصبی به دست بیاوریم، شماها نیستید ـــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیکر شهیدی پس از ۳۰ سال در قلاویزان تفحص شد... اونایی که از چهارتا جوجه منافق و جلاد که باعث شهادت ۱۷۰۰۰ نفر در این کشور شدن، دفاع میکنن باید بدونن هیج فرقی با اون پست‌تر از حیوانات ندارند چه بسا بدتر‌ن! ــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📙 #داستـــــان #خالڪوبی_تا_شهـادت #قسمت_هفتــم ✍روضه حضرت زینب مجید را زیر و رو می‌ڪن
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📙 ✍ می‌گفت می‌روم آلمان، اما از سوریه سر درآوردمجید تصمیمش را گرفته است؛ اما با هر چیزی شوخی دارد. حتی با رفتنش.حتی با شهید شدنش. مجید تمام دنیا را به شوخی گرفته بود. عطیه درباره رفتن مجید و اتفاقات آن دوران می‌گوید: «وقتی می‌فهمیم گردان امام علی رفته است. ما هم می‌رویم آنجا و می‌گوییم راضی نیستیم و مجید را نبرید. آنها هم بهانه می‌آورند ڪه چون رضایت‌نامه نداری، تک پسر هستی و خال‌ڪوبی داری تورانمی بریم و بیرونش می‌ڪنند. بعدازآن گردان دیگری می‌رود ڪه ما بازهم پیگیری می‌ڪنیم و همین حرف‌ها را می‌زنیم و آنها هم مجید را بیرون می‌اندازند. تا اینڪه مجید رفت گردان فاتحین اسلامشهر و خواست ازآنجا برود. راستش دیگر آنجا را پیدا نڪردیم (خنده) وقتی هم فهمید ڪه ما مخالفیم. خالی می‌بست ڪه می‌خواهد به آلمان برود بهانه هم می‌آورد ڪه ڪسب‌وکار خوب است. ما با آلمان هم مخالف بودیم مادرم به شوخی می‌گفت مجید همه پناه‌جوها را می‌ریزند توی دریا ولی ما در فکر و خیال خودمان بودیم. نگو مجید می‌خواهد سوریه برود و حتی تمام دوره‌هایش را هم دیده است. ما روزهای آخر فهمیدیم ڪه تصمیمش جدی است. مادرم وقتی فهمید پایش می‌گیرد و بیمارستان بستری می‌شود. هر ڪاری ڪردیم ڪه حتی الکی بگو نمی‌روی. حاضر نشد بگوید. به شوخی می‌گفت: «این مامان خانم فیلم بازی می‌ڪند که من سوریه نروم» وقتی واڪنش‌هایمان را دید گفت ڪه نمی‌رود. چند روز مانده به رفتن لباس‌های نظامی‌اش را پوشید و گفت: «من ڪه نمی‌روم ولی شما حداقل یڪ عڪس یادگاری بیندازید ڪه مثلاً مرا از زیر قرآن رد ڪرده‌اید. من بگذارم در لاین و تلگرامم الڪی بگویم رفته‌ام سوریه. مادر و پدرم اول قبول نمی‌ڪردند. بعد پدرم قرآن را گرفت و چند عکس انداختیم. نمی‌دانستیم همه‌چیز جدی است. 👈شهید مجید قربانخانی 💐 ⏪ ... 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 @khamenei_shohada
❤️ 🌹مژده دادند ملائڪ ڪہ حسن ع مےآید 💓فاطمہ س منتظر جلوه‌ےروے پسر اسٺ 🌹برسانيد بہ‌ مسکين‌ خبر شاد مرا 💓اندکی‌ مانده‌ کریم‌ دیده‌ گشاید به جهان (ع)مبارکباد ـــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
یک مُشت خاک ... که به نگاهت بال و پَر گرفت! امروز قصد پرواز کرده است! یا رحیمـ! زیر بالم را بگیـــر، تا فقط به سمت تو اوج بگیرد! رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد 😍 💐ولادت با سعادت مجتبی علیه السلام بر شما مبارکباد 💐 🌹السلام علیک یا حسن بن علی ع 🌹 💗یا کریم اهل بیت ع💗 ــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسلی دادن دختر شهید به مادر حتما ببینید و انتشار بدید ــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
قبل از عملیات بیت المقدس بخاطر گرمای هوا ، همراه با تعدادی از بچه های ذخیره کلاه پارچه ای تهیه کردیم و هر کدام اسم و مشخصات خود را روی لبه کلاه نوشتیم و به شوخی می گفتیم اگر چیزی از بدن مان نماند لااقل از روی کلاه مان شناسایی بشویم ! این شوخی ما درمورد این شهیدعزیزواقع شد،1روز بعد از بازپس گیری جاده دوم ، وقتی مابرای جستجوی مفقودین رفتیم،تنهاقسمتی ازکلاه شهیدعبدالحسین پیدا شد. راوی :همرزم شهید ـــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #شهید_حسن_باقری 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت:
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت: 8 36- اصرار داشت. كه پيام راديويي بفرستيم.اعلاميه بريزيم ... توي عراقي ها اثر داشت. هر روز توي كرخه كور كلي عراقي تسليم مي شد. ـــــــــــــ💠💠ــــــــــــــــ 37- بعد ار عمليات ، يك سطل گرفته بود دستش و فشنگ هاي روي مين را جمع مي كرد. مي گفت «حيفه اينا روي زمين بمونه ، بايد عليه صاحباش به كار برد.» ـــــــــــــ💠💠ــــــــــــــ 38- افسر رده بالاي ارتش عراق بود. بيست روز پيش اسير شده بود. با هيچ كدام از فرماندها حرف نمي زد. وقتي حسن آمد، تمام اطلاعاتي را كه مي خواستيم دو ساعته گرفت. بچه هاي به شوخي مي گفتند « جادوش كردي ؟» فقط لبخند مي زد. مي گفت « به فطرتش برگشت. ــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــــ 39- هي مي رفت و مي آمد . براي رفتن به خانه دو دل بود. يادش رفته بود نان بگيرد. بهش گفتم « سهميه ي امروز يه دونه نان و ماسته . همينو بردار و برو. » گفت «اينو دادن اين جا بخورم ، نمي دونم زنم مي تونه بخوره يا نه.» گفتم « اين سهم توست. مي توني دور بريزي ، يا بخوري.» يكي دو باري رفت وآمد . آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت. ــــــــــــ💠💠ــــــــــــ 40- خيلي فرز بند پوتينش را بست. نه شب بود. بايد مي رفت يكي از محور ها. گفتم « برادر حسن ! فرمانده يه محور، خودش مهر اعزام نيرو درست كرده. حرف من رو هم گوش نمي ده. چه كار كنم؟» گفت« الان مي ريم.» گفتم «تا دارخوين سي كيلومتر راهه. فردا بريم.» گفت « الان مي ريم.» - بيدارش كن. هنوز گيج خواب بود كه حسن با تندي بهش گفت «مصطفي ! چرا ادعاي استقلال مي كنيد؟ بايد زير نظر گلف باشيد. اون مهر رو بيار بينم.»مهر را كه گرفت، داد به من . خودش رفت اهواز. ادامه دارد ــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ 🦋محمدحسین گاهے در ایام غیر از ماه رمضان هم روزه مےگرفت ... ♨ بهش گفتم : داداش جان ، مگه تو چقدر روزه قضا دارے؟ ایشون در جوابم گفت : این روزه‌ ها جریمه است نه قضا .!! 🕌 من وقتے نتونم واسه نماز جماعت برم مسجد ، فرداش خودم رو با روزه‌ گرفتن جریمه می کنم. 🌷 ــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 #شکنجه_در_دیگ_آب_جوش #قسمت_پنجم 🌷چند دقیقه بعد با دست، صابون را نصف کرد و توی دهان عزیز
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 🌷بچه ها کمک کردند، عزیز الله را درون پتو پیچیدند و بیرون بردند. بعد هم او را سریع به بیمارستان انتقال دادند. عزیز الله سه، چهار ماه در بیمارستان بود. همه از او بی خبر بودیم؛ حتی فکر می کردیم شهید شده است. بچه هایی که از بیمارستان بر می گشتند، می گفتند: «شهید شده» برای او مراسمی گرفته شد و یاد او در آسایشگاه مراسم برپا شد. 🌷هفته ها گذشت. تا اینکه یک روز در آسایشگاه باز شد. همه تعجب کردیم. یک نفر که خیلی رنجور بود و قد خمیده ای داشت، به داخل آسایشگاه انداخته شد.اول هیچ کس او را نشناخت؛ ولی بعد فهمیدیم او عزیز الله خودمان است! آری، او شهید نشده بود، بلکه حسابی شکسته شده و قوز درآورده بود. استخوان های بدنش قابل شمردن بود! نحیف و لاغر شده بود. کیسه ای سفید رنگ هم در پهلوی او گذاشته بودند که مدفوع و ادرارش از طریق آن تخلیه می شد. ... 💠💠💠💠💠💠💠💠💠 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 کریم اهل بیت (ع) 🔻 رهبر انقلاب، آن كسانى كه از لحاظ امكانات مالى يك برجستگى‌اى دارند بايستى يك اوجى از ايثار نشان بدهند، امام مجتبى عليه‌السّلام یک مرتبه نصف اموالش و يكبار تمام اموالش را بخشید. «خرج من جميع ماله» توى روايت آمده، همه چيز را بخشید. ۶۶/۱۱/۲۷ 💻 @Khamenei_ir
51.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای شنیدنی نجات یک اعدامی در لحظه آخر با وساطت خادمان امام رضا(ع) ـــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
🔰 سپهبد سلیمانی: یک زلزله ۵ ریشتری در یک شب تهران را به هم میریزد؛ خب تصور کنید داعش وارد کشور ما می‌شد...۹۶/۱۰/۲۳ ـــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📙 #داستـــــان #خالڪوبی_تا_شهـادت #قسمت_هــشـتم ✍ می‌گفت می‌روم آلمان، اما از سوریه سر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 📙 ✍وقتی رفت تمام جیب‌هایش را خالی می‌ڪند «مدافعان برای پول می‌روند» این تڪراری‌ترین جمله این روزهاست ڪه مجید را بارها آزار داده است. بارها آزاردیده است وقتی گفته‌اند ۷۰ میلیون توی حسابش ریخته‌اند و در گوش خانواده‌اش خوانده‌اند که مجید به خاطر پول می‌رود. پدر مجید می‌گویند: «آن‌قدر آشنا و غریبه به ما گفتند ڪه برای مجید پول ریخته‌اند ڪه این‌طور تلاش می‌ڪند. باورمان شده بود. یڪ روز سند مغازه را به مجید دادم. گفتم این سند را بگیر، اگر فروختی همه پولش برای خودت. هر کاری می‌خواهی بڪن. حتی اگر می‌خواهی سند خانه را هم می‌دهم. تو را به خدا به خاطر پول نرو. مجید خیلی عصبانی می‌شود و بارها پایش را به زمین می‌ڪوبد و فریاد می‌گوید: «به خدا اگر خود خدا هم بیاید و بگوید نرو من بازهم می‌روم. من خیلی به هم‌ریختم.» مجید تصمیمش را گرفته است. یڪ روز بی‌قید به تمام حرف‌هایی ڪه پشت سرش می‌زنند. ڪارت‌های بانکی‌اش را روی میز می‌گذارد و جیب‌هایش را خالی می‌ڪند. تا ثابت ڪند هیچ پولی در ڪار نیست و ثابت ڪند چیز دیگری است ڪه او را می‌ڪشاند. حالا تمام این رفتارها از پسر وابسته دیروز ڪه بدون مادرش حتی مدرسه نمی‌رفت خیلی عجیب است: «وقتی ڪارت‌هایش را گذاشت روی میز و رفت حدود ۵ میلیون تومان در حسابش بود. مجید داوطلبانه رفت و هیچ پولی نگرفت. حتی بعد از شهادتش هم خبری نشد. عید امسال با ۵ میلیونی ڪه در حسابش بود به‌عنوان عیدی از طرف مجید برای خواهرهایش طلا خریدم.» 👈شهید مجید قربانخانی 💐 ⏪ ... 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
02.mp3
2.61M
🔸 مِنْ اَينَ لِي الْخَيرُ يا رَبِّ، وَ لا يوُجَدُ اِلاّ مِنْ عِنْدِكَ... . تو‌مپندار‌که مجنون، سرِ‌خود‌مجنون‌گشت از‌سَمک‌تا به‌ سَماکش،‌کِشِش‌ِلیلا برد... ____🕊🌷______ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
📸 وصیتنامه نوشتن های دم آخری و هول هولکی ! یادش بخیر...♥️ مهدی که توی وصیتش نوشته بود صد تومن به بستنی فروشی سر "نادری" بدهکارم... یک بدهی صاف و ساده: ‼️فقط صدتا یک تومنی! 🌷🕊 🌻 ـــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪوچڪ بود وقتے ڪه رفت؛ سنش را مے گویم... ڪوچڪتر شد وقتے ڪه برگشت؛ قامتش را مے گویم...! ـــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
سهمیه‌ی حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس دست راستی بود که از پیکر افتاد در جبهه شاخص شناسایی سعید آستین خالیش بود و در عملیات‌هـا همه حیران بودند که این رزمنده تک‌دست چگونه با تیربار و آرپی‌ جی به دشمن حمله می‌کند، مگر با یک دست و آن هم دست چپ می‌توان قلب دشمن را نشانه رفت .... ۱۳۶۷ ـــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada