24.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتگوی علیرضا پناهیان با جوانی که مرگش قطعی بود
حتما ببینید 🌷
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #شهید_همت
🎥صوت ماندگار از شهید همت
🔹میخوان ما رو از جنگ با آمریکا بترسونن، نمیدونن رزمندههای ما برای جنگ با صدام هم زدن آمریکا رو نیت میکردند
➕۱۷ اسفند سالروز شهادت شهید ابراهیم همت
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
هروقت میخواست براے جوانان یادگارے بنویسد مینوشت: من کان لله،کان الله له هرکہ با خـدا باشد خــدا با
دومين وصيت نامه شهيد همت:
به نام خدا
نامي كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت.
مادر گرامي و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم!
درود خدا بر شما باد كه هرگز مانع حركتم در راه خدا نشديد.چقدر شماها صبوريد.خودتان مي دانيد كه من چقدر به شهيدان عشق مي ورزيدم غنچه هايي كه(كبوتراني كه)هميشه در حال پرواز به سوي ملكوت اعلايند.الگو و اسوه هايي كه معتقد به دادن جان براي گرفتن بقا (بقا و حيات ابدي)و نزديكي با خداي چرا كه «ان الله اشتري من المومنين».
من نيز در پوست خود نمي گنجم.گمشده اي دارم و خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم(هواي نفس شيطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادراني كه در عمليات شهيد مي شدند از قبل سيمايشان روحاني و نوراني مي شد و هر بي طرفي احساس مي كرد كه نوبت شهادت آن برادر فرا رسيده است.
عزيزانم!اين بار دوم است كه وصيت نامه مي نويسم ولي لياقت ندارم و معلوم است كه هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در اين راه افتادم و پس از پيروزي انقلاب نيز سپاه را پناهگاه خوبي براي مبارزه يافتم ابتدا در گيري با ضد انقلاب و خوانين در منطقه شهرضا (قمشه)و سميرم سپس شركت در خوزستان و جريان كروهك ها در خرمشهر پس از آن سفر به سيستان و بلوچستان (چابهار و كنارك)و بعدا حركت به طرف كردستان دقيقا دو سال در كردستان هستم .مثل اين است كه ديگر جنگ با من عجين شده است.
#شهید_همت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخبار سپاه قدس:
🔻 منافقین با لباس «سپاه» مردم را قتل عام میکردند
#خاطرات_شهید
کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت میکرد، نیمههای شب هم بلند میشد نماز شب میخواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایهاش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.»
#شهید #مصطفی_چمران🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۱۱/۱۲/۱۸ تهران
●شهادت: ۱۳۶۰/۳/۳۱ دهلاویه
#سالروزولادت
بصیـــــــــرت
💠شهید مدافعحرم #سعید_انصاری
▫️همسر شهید نقل میکنند: شب آخری که سعید پیشمون بود، گفت من امسال عید پیشتون نیستم و ایندفعه دیر میام و شاید اصلاً برنگردم! زینب اخمهایش ریخت؛ سعید رفت طرفش و مثل همیشه به زینب گفت: مادر کاری نداری؟ چیزی نمیخوای؟ من دارم میرم!
▫️زینب گفت: بابا میشه نری؟
▫️سعید گفت: ما به اسلام و انقلاب بدهکاریم، باید بریم.
▫️زینب گفت: بابا تو که از ۱۶سالگی سابقه جبهه داری و ۳سال هم ارومیه خدمت کردی و ۶ماه هم که رزمنده مدافعحرم تو عراق بودی؛ دیگه دِینی به گردن انقلاب نداری؛ بذار بقیه برن تو پیش ما بمون؛ اگر تو برنگردی چی؟!
▫️سعید گفت خدای بالای سر رو که دارید! اگر بدونید تو سوریه چی به سر زن و بچهشون میارند، این حرف رو نمیزنی! رو جنسیت بچه تو شکم زن سوریه، شرط میبندند و شکم زن سوریهای رو با چاقو جلوی چشم دیگران پاره میکنند تا ببینند بچهی تو شکم دختره یا پسره! شرطشون رو برنده شدند یا بازنده!
▫️سعید گفت: اگر ما نریم و جلوی داعش واینستیم، داعش میاد ایران همین غلطها رو میکنه! اگر ما زندگیمون رو میذاریم میریم، فقط به خاطر اسلامه و اینکه زن و بچهمون امنیت داشته باشند.
بصیـــــــــرت
💌#خاطرات_شهدا
💠شهید مصطفی محمدمیرزایی
مصطفی عاشق فلافل بود🥮
و من هم یک فلافلپزِ ماهر؛
اصلاً یکی از نذرهای مصطفی
برای هیئت، نذر فلافل بود🌭
من برای عزاداران هیئت محله،
یکتنه ساندویچفلافل درست میکردم.
در مکالمه آخر
قبلاز خداحافظی✋🏼
مصطفــــی گفــــت:
آذر خــــانــــم!
فلافــــلهای شما
از فلافل عراقیها هم خوشمزهتره😘
دستورش را بده بدم به عراقیها🇮🇶
درست کننــــد بیشتــــر بفروشنــــد.
دمِ آخری هم گفت:
مــــادر اگر اینبار هم
قسمتم شهادت نبود و برگشتم،
بــــرام آستیــــن بالا بــــزن💍
اگر هم که قسمتم شهادت بود
مبادا غصه بخوری هاااا
حواســــم بهت هســــت💚
راستی! نــــذر فلافــــل من هم
دســــت خــــودت را میبوســــه🙏🏼
مصطفی همیشه
هوای من را داشت؛
وقتی مزار یادبودش
در آستان حضرت عبدالعظیم شد🕌
فهمیدم بعد از رفتنش هم
هــــواخــواهــــم اســــت؛
هرچند دلخوشی من
شده یک قبر خالــــی
و چیزی از مصطفی برایم نیاوردند
حتــــی یــــک انگشــــت!💔
📀راوے: مادر مدافعحرم