🌷از در آمد تو. گفت: لباس های نظامی من کجاست؟ لباس هام رو بیارین. رفت توی اتاقش، ولی نماند. راه افتاده بود دور اتاق. شده بود مثل وقتی که تمرین رزم تن و تن میداد. ذوقزده بود. بالاخره صبح شد و رفت. فکر کردیم برگردد، آرام میشود. چه آرامشدنی! تا نقشه ی عملیات را کامل کند و نیرو ها را بفرستد منطقه، نه خواب داشت، نه خوراک. میگفت: امام فرموده اند خودتون رو برسونید کردستان. سر یک هفته، یک هواپیما نیرو جمع کرده بود.
#شهید_مصطفی_چمران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
ابراهیم میگفت : دوست دارم انتقام
سیلیِ حضرت زهرا سلاماللهعلیها رو
بگیرم . دوست دارم اگر لایق باشم و
در امتحانات خدا نمره قبولـے گرفتم،
بدنم در راه خدا قطعھ قطعھ شود وَ
روحم در جوار خانم فاطمه زهرا آرام
گیرد ..! #شهیدابراهیمهادی🌱'