eitaa logo
پایگاه شهید با هنر
84 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد ۱ ) خاطرات علی مرادی عضو رها شده سازمان منافقین ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔸 اینجانب علی مرادی در سال ۱۳۵۹ بعنوان کادر نیروهای مسلح در جبهه های جنگ میان عراق و ایران حضور داشتم. در همان ابتدای جنگ با تهاجم سراسری ارتش بعثی صدام به اسارت در آمدم و حدود ۹ سال را با تمام رنج و مشقت اسارت با امید پایان جنگ و بازگشت به وطن و کانون گرم خانواده سپری کردم. سالهای اسارت را با کابل‌های عراقی، چوب های خشک دسته بیل و کلنگ و باتومهایی که در دست سربازان و نیروهای کادر حفاظت اردوگاه عراقی بود، تحمل کردم. وضعیت بسیار بد بهداشتی، بدون سرویس بهداشتی با دستشویی های بسیار کثیف که توصیف آن حال خواننده مطلب را بد می‌کند .تغذیه بسیار ضعیف، غذای کم و بی کیفیت، گرسنگی مستمر که سیر شدن شکم اسیران برایشان یک آرزو بود. توهین ها و سرزنش ها، شکنجه های روحی با پخش آهنگ های کر کننده سرود های پیروزی کاذب ارتش عراق و اشعار تحقیر آمیز برای ایران و نیروهای مسلح ایران و تبلیغ های پی در پی شکست نیروهای ایرانی در بلند گوهایشان خوراک تحمیلی روح و روان اسیران بود. کتک کاری در مقابل چشمان سایر اسرا، رفتار وحشیانه و تحقیر آمیز ماموران عراقی ، ۱۵ تا ۱۸ ساعت از ۲۴ ساعت محبوس شدن در اتاق‌های بسته و محرومیت از سرویس های بهداشتی واقعا سخت و طاقت فرسا بود. همه اینها تنها نمونه کوچکی است از مصائب سالهای اسارت که تنها با انگیزه دفاع از وطن، انقلاب و ایران قابل تحمل بود. هر ایرانی اعم از سرباز و درجه دار و افسر، سپاهی و بسیجی و حتی افراد شخصی وابسته به ادارت، جهاد سازندگی و افراد رهگذر و ساکنین مناطق جنگ زده که به اسارت نیروهای عراقی در آمده بودند در این مورد وحدت کامل داشتیم که برای دفاع از تمامیت ارضی، دفاع از انقلاب و وطن عزیز اینجا هستیم و نبردهای نظامی و مقاومت و پیروزی نیروهای مسلح ارتش و سپاه و سایر نیروهای شرکت کننده در جبهه در همان اندازه که از منابع مختلف به گوشمان می‌رسید خود بزرگترین انگیزه تحمل تمام سختی های اسارت بود. تا اینکه آتش بس برقرار شد و موجب شادی و خوشحالی همه اسرا گردید. سال‌ها از صلیب سرخ و افراد سن و سال دار و برخی مهندسین و دکترهای اسیر شنیده بودیم که بلافاصله بعد از آتش بس مبادله اسرا صورت می‌گیرد و بهمین خاطر از فردای اعلام آتش بس برای مبادله اسرا لحظه شماری می‌کردیم. یک سال گذشت و از مبادله خبری نشد. اگر چه از کتک کاری های اسرا کاسته شده بود اما شرایط زندگی کماکان با تمام مشکلات و محدودیت ها همرا و طاقت فرسا بود. سازمان مجاهدین خلق که فرقه مناسب ترین نام و برازنده رجوی و سازمانش هست مثل همیشه در همدستی خیانت بار با صدام و وزارت دفاع ارتش عراق و صلیب سرخ جهانی در این شرایط بلاتکلیفی و ناامیدی برخی اسرا، به اردوگاهها ورود نموده و با دادن وعده های دروغین، تعدادی از اسرا را جذب کرده و قول دادند تا اسرا را از اردوگاه نجات داده و بعد از حدود ۳ ماه با حل و فصل مسائل حقوقی و ارتباط با سازمان ملل و برخی کشور ها آنها را به اروپا بفرستند. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد .. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد ۲ ) خاطرات علی مرادی عضو رها شده سازمان منافقین ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔸 روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۷ که شروع مسیر سیاه و سختی در سرنوشت من بود فرا رسید. از بالکن های طبقه دوم ساختمان های اردوگاه مشخص بود تعدادی افراد غیر عراقی با لباس ها و یونیفرم سبز یک مدل وارد منطقه فرماندهی اردوگاه شدند. اطراف مقر فرماندهی کاملا فنس کشی شده و حفاظت شده بود. ورود این افراد مقداری شک برانگیز بود و توجه اکثر اسرای کمپ ما را به خود جلب کرد. بعد از نیم ساعت تعدادی از ماموران حفاظت عراقی وارد اردوگاه شدند و با در دست داشتن لیست اسامی، افراد را برای بیرون بردن فرا خواندند. اما در جمع اسرا اسمی از سازمان مجاهدین نیاوردند، در حالیکه همه متوجه موضوع بودند و افراد از قبل برای پیوستن اعلام آمادگی کرده بودند و تقریبا منتظر چنین اقدامی بودند. من هم برای نجات از اردوگاه اسرا و رفتن به مکان جدیدی با ذهنیت “از این ستون تا اون ستون فرج است” و با این انگیزه که بالاخره از اسارت رها می‌شویم و سازمان مجاهدین خلق ما را به اروپا می‌فرستد، از قبل اعلام آمادگی کرده بودم و برای بیرون رفتن آماده شدم . لحظه جداشدن از دوستان و هم اسارتی هایی که نزدیک به ۹ سال تمام رنج و مشقات مشترک را با هم تحمل کرده بودیم، خاطرات زندگی و خانواده ها را برای هم چندین بار تکراری تعریف کرده بودیم، چه کتک هایی با هم خورده بودیم و … حقیقتا سخت و طاقت فرسا بود. در این میان بین کسانی که در اردوگاه ماندگار بودند و کسانی که می‌خواستند از اردوگاه خارج شوند نظرهای مختلفی وجود داشت. اما هرچه بود همه ایرانی، همه اسیر و همه درد مشترک داشتیم و جدایی برایمان بسیار سخت بود. با گریه و بغض های فروخورده از هم جدا شدیم. اگر چه همه دوستانی که در اردوگاه باقی ماندند این حرکت و اقدام ما را قبول نداشتند. حال اعتراف می کنم که آنها راه درست را انتخاب کردند و من اشتباه کردم و در مسیر کج و نادرست قرار گرفتم و البته تاوان آن را نیز با عمر و جان و روح و روان خویش پرداختم و هنوز هم می‌پردازم. زیرا تاثیرات این تصمیم غلط هنوز در زندگی روزمره من قابل مشاهده است . من دارای گرایشات فکری چپ و مارکسیستی بودم و همین موضوع رفتن من به نزد مجاهدین خلق و پناه بردن به آنها را خیلی برایم دشوار کرده بود. به هر حال در میان اشک و گریه و جداشدن از دوستان اردوگاه از یک طرف و خوشحالی رهایی از سیم های خاردار خسته کننده و تنفر انگیز و تکراری بعثی ها از طرف دیگر، به بیرون مشایعت شدیم. به مقر فرماندهی عراقی اردوگاه رسیدیم و در آنجا مورد استقبال گرم نمایندگان مجاهدین خلق قرار گرفتیم . ابتدا سرهنگ عراقی توضیحات مقدماتی را داد و سپس اعضاء سازمان مجاهدین به ترتیب به سرپرستی مهدی ابریشمچی خود را معرفی کردند. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد .. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد ۴ ) خاطرات علی مرادی عضو رها شده سازمان منافقین ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔸 ابتدا به گرمی و چرب زبانی و محبت های فراوان مورد استقبال قرار گرفتیم و بسرعت در صف های چکاب پزشکی قرار گرفتیم. تست ها و آزمایشات انجام شد و بعد از آن ما را در یگانهای به اصطلاح ارتش آزادیبخش تقسیم کردند. هر تعداد از اسرا به یگانی تحت نام لشکر تقسیم شدیم که تعداد نفرات در این لشکرها تقریبا بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر بود. ما که نظامی بودیم اطلاعاتی از آمار و ارقام لشکرها داشتیم بهمین دلیل متعجب شدیم و اولین تناقض در ذهن ما شروع شد. این چه لشکریست؟! این آمار در ارتش کلاسیک یک دسته هم نیست ! ما هنوز گیج و مات و مبهوت بودیم و گاهی منتظر کابل عراقی بودیم که با فحش و کتک ما را به‌داخل بندهای اردوگاه ببرند. همواره به اطراف خود نگاه می کردیم تا ببینیم از مامور عراقی خبری نباشد! ما را به سالن غذا خوری بردند، تقریبا موقع نهار بود. در این سالن نیز مورد استقبال و پذیرایی قرار گرفتیم. بعد از نهار ما را به آسایشگاه‌ها بردند و بدون اینکه اساسا سوال شود چه کسی آماده پیوستن به ارتش آزادیبخش هست و چه کسی می‌خواهد به خارج برود لباس و یونیفرم نظامی بین ما توزیع کردند. تناقضات بعدی در اذهان برخی افراد شروع شد. من ذهن کنجکاو و شکاکی داشتم و به همه رفتارها و برخوردشان با شک و تردید نگاه می‌کردم. قسمتی از این شک و تردید محصول خصوصیات اخلاقی و ذهن خودم بود و قسمتی دیگر نتیجه مشاهده برنامه‌های تلویزیونی موسوم به سیمای آزادی بود که روزانه ساعاتی در تلویزیون عراق در اردوگاه پخش می‌شد. برنامه های سیمای آزادی به علت اینکه با مجاهدین وحدت دیدگاهی و ایدئولوژیک نداشتم همواره برایم سوال و شک برانگیز بود و تناقضاتی بین ادعا و رفتار در این برنامه ها مشاهده می‌کردم. از نحوه پذیرایی و توزیع غذا، خدمات رسانی احساس کردم که مجاهدین به‌طور حساب شده و دقیق می‌دانند ما در اردوگاه چه نقاط ضعف و کمبودی داشتیم، حالا برای جذب حداکثری روی همین نقاط مانور می‌دهند. مثل غذاهای ایرانی، مشکلات بهداشتی و کمبود  صابون و شامپو و وسایل حمام، لباس و سایر کمبودهای اردوگاه‌های عراقی. همه این اقدامات مجاهدین در همان روزهای اول مرا مقداری متناقض کرد و موجب شد که به تمام کارها و تصمیمات‌شان و اقداماتی که انجام می‌دهند با دید شک و تردید و ریشه یابی نگاه کنم. هنوز استقبال گرم و عاطفی مردان و زنان مجاهد این اجازه را نمی‌داد که سوال کنیم مسیر رفتن و اعزام به اروپا که قول دادید چطور است و از کی شروع می‌شود. عمده افرادی که به سازمان پیوسته بودند هنوز در شوک رهایی از اسارت نیروهای عراقی بودند و به طور ناخود آگاه منتظر داد و فریاد و فحش و کتک کاری عراقی ها بودند. در اوج ناباوری خودمان را فریب می‌دادیم و قانع می‌کردیم تا از این آزادی عمل و بهداشت و تغذیه مطلوب دلی از عزا در بیاوریم. همه می خواستند به باور و یقین برسند که قطعا از اردوگاه اسرا خارج شده اند. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد .. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد ۱ ) مریم سنجابی عضو رها شده سازمان منافقین 👈 توضیح: از آنجایی‌که ادامه خاطرات آقای علی مرادی تاکنون تکمیل نشده و به دست ما نرسیده، از صحبت های خانم مریم سنجابی ، عضو دیگر جدا شده که به صورت مصاحبه می باشد بهره می‌بریم و ابعاد دیگری از اردوگاه منافقین نشر می‌دهیم. نکته: تاکنون بازخوردی از این موضوع از طرف خوانندگان کانال حماسه جنوب نداشته‌ایم که لازم است دوستان نظر خود را ارسال نمایند. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔸 مریم سنجابی متولد سال ۱۳۴۷ در کرمانشاه است. سنجابی از سنین نوجوانی به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پیوست و توانست پس از ۲۵ سال از اردوگاه اشرف در عراق فرار کرده و به آزادی برسد و این درحالی است که مریم سنجابی تا عضویت در شاخه رهبری سازمان هم رسیده بود. سنجابی از چگونگی شروع عملیات «مرصاد» می‌گوید:   🔸 چرا هیچ وقت سازمان به صورت رسمی مسئولیت انفجار حزب جمهوری را برعهده نگرفت؟ تقریبا هیچ وقت در سازمان کسی به جرأت و با رسمیت نتوانست بگوید انفجار حزب جمهوری و دفتر نخست‌وزیری کار سازمان بوده، حتی در جلسات خصوصی این مطرح نمی‌شد. شما از بالا‌ترین مسئول سازمان هم چنین حرفی را نشنیده‌اید. دلیلش هم شنیع بودن این کار برای افکار عمومی بود و البته دافعه برانگیز هم بود. اما ترور صیاد شیرازی را اعلام و مسئولیتش را هم قبول کردند اما در آن دو مورد نه. 🔸 منظورتان از افکار عمومی اعضای سازمان است یا مردم دیگر؟ اعضای خود سازمان. وقتی دو گروه با هم در حال جنگ هستند خوب طبیعتا از هم تعریف نمی‌کنند. آن زمان هم یکی از کسانی که خیلی بر علیه سازمان صحبت می‌کرد آیت‌الله بهشتی بود و یکی از دلایل انفجار حزب جمهوری شخص آقای بهشتی بود. ولی واقعا این سوال در ذهن بسیاری از هوادار‌ها شکل گرفته بود و می‌پرسیدند چرا افراد دیگر حزب باید کشته می‌شدند؟ آقای بهشتی دشمن بود بقیه که کاری نکرده بودند اما چون در سازمان سوال کردن ممنوع بود کسی پاسخ به این سوالات را نمی‌داد. یا مثلا در مورد ترور آقای رجایی برخی می‌گفتند ایشان تازه چند وقت بیشتر از رییس‌جمهور شدنش نمی‌گذشت چرا باید کشته می‌شد؟ 🔸 با این سوالات چطور خودتان را قانع می‌کردید؟ این‌ها همیشه در ذهن اعضای سازمان سوال ایجاد می‌کرد اما وقتی آدم در یک بستر فرقه‌ای قرار می‌گیرد دیگر سوال نمی‌کند چه شد؟ چون سرباز آنجا است و مبارزه می‌کند. البته فرماندهان هم اجازه کنکاش و سوال نمی‌دادند و طوری به بچه‌ها القا می‌کردند که طرف با خود می‌گفت من توان تحلیل ندارم. 🔸 اتفاق افتاد که خودتان شخصا با اینکه عضو سازمان هم بودید اما از ترور شخصی ناراحت شوید؟ بله. ترور آقای رجایی و باهنر برای شخص خود من خیلی دردناک بود چون آن‌ها هنوز حکومتی نکرده بودند و ترور آن‌ها خیلی ناراحت کننده و بی‌عدالتی بود. یا در مورد انفجار حزب جمهوری این سؤال را خیلی در ذهن من ایجاد کرده بود که آقای بهشتی دشمن ما بود بقیه چه کار کرده بودند؟ حتی تیتر یک روزنامه این بود که هنوز هم یادم مانده: با بهشتی شما دشمن بودید، ۷۲ تن چرا؟ این سؤال هیچ وقت از ذهن من پاک نشد. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد.. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد مریم سنجابی ۲) عضو رها شده سازمان منافقین ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔸 وقتی شما به عراق رفتید که هموطنانتان با این کشور در جنگ بودند. خانواده و دوستان شما زیر آتش دولت صدام بودند. این برای شما سخت نبود که پناهنده به چنین کشوری شوید؟ سن من و تجربه‌ام به اندازه‌ای نبود که بتوانم درست تحلیل و تصمیم‌گیری کنم. واقعا تشخیص نمی‌دادم که ما داریم به کشوری پناهنده می‌شویم که با هموطنان ما در حال جنگ است و نباید این کار را انجام دهیم. بعد‌ها وقتی دافعه مردم را در این موضوع می‌دیدم به خودم آمدم. همه به این موضوع اذعان می‌کردند که اگر کسی چنین کاری انجام دهد یعنی ستون پنجم است. 🔸 به نظر شما چرا مسعود رجوی از بین این همه کشور عراق را برای اقامت انتخاب کرد؟ یکی از علت‌های اصلی اینکه رجوی به عراق رفت، به خاطر جنگی بود که صدام با ایران داشت. او می‌خواست از این موضوع علیه ایران استفاده کند. ارتش آزادی‌بخش اصلا بر همین پایه‌ها بنا شد. خرداد ۶۷ بود که مسعود اعلام کرد ارتش آزادی‌بخش را تاسیس کرده. 🔸 قبل از عملیات مرصاد حملاتی توسط سازمان انجام شد، شما در این حملات هم حضور داشتید؟ خیر. حمله‌هایی را که این ارتش انجام می‌داد به این صورت بود که به پایگاه‌های مرزی ایران حمله می‌کردند و مثلا در یک پایگاه ۱۰-۱۵ سرباز را می‌کشتند. سربازهایی که مشغول گذراندن دوران خدمتشان بودند. همانجا بود که سازمان خیلی ریزش داشت. یادم هست ما تازه رفته بودیم که از ۱۰۰ نفر که با برگه‌های حنیف آمده بودند ۴۰ نفر در‌‌ همان جلسه گفتند: ما با سربازهای ایران وارد جنگ نمی‌شویم و رفتند. سازمان با این حملات کوچک و کشتن سربازان شروع کرد و عملیات‌های «مهران» و «چلچراغ» را انجام داد تا اینکه رسید به عملیات «فروغ جاویدان» یا‌‌ همان «مرصاد». 🔸 چرا رجوی این همه شتابزدگی داشت برای اینکه زود‌تر به ایران حمله کند؟ مسعود رجوی خیلی عجله داشت ارتش آزادی‌بخش را به جایی برساند و اعلام قدرت‌نمایی بکند. وقتی در ۲۶ تیرماه قطع نامه پذیرفته شد، رجوی عجله‌اش برای حمله به ایران بیشتر شد چون فکر می‌کرد اگر عراق هم آتش بس را بپذیرد ممکن است این راه برای حمله سازمان بسته شود. مسعود می‌خواست از امکان جنگ برای شکست رزمندگان ایران استفاده کند. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد.. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 فرقه رجوی چگونه از عزاداری سوء استفاده می‌کرد؟ 1⃣ هادی شبانی عضو رها شده سازمان منافقین ┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ هادی شبانی از جمله جداشدگان و نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق است. او با اشاره به شیوه برگزاری آیین‌های ماه محرم در این فرقه تروریستی روایت می کند: آن اوایل ماه محرم که فرا می رسید، در تشکیلات فرقه رجوی ابتدا به نهضت امام حسین و دلایل استقامت ایشان در مقابل ظلم یزید پرداخته می‌شد. روز عاشورا نیز با چند سخنرانی پیرامون آن روز و یا پخش فیلم‌هایی از سخنرانی سرکرده فرقه به موضوع خاتمه می‌دادند. در مورد سینه زنی و اجرای مراسم این چنینی هم گفته می‌شد که این کارها مربوط به اسلام ارتجاعی است و ما آن را قبول نداریم و باید مردم را آگاه کرد. با این اندیشه رجوی سال‌ها اعضای خود را سرکار گذاشت. تا اینکه سال ۷۳ از رجوی دستور رسید که باید برای مراسم ماه محرم سینه زنی و علم کشی راه انداخت و تحلیل‌اش این بود وقتی حکومت وقت از احساسات مردم استفاده می‌کند چرا ما این کار را نکنیم. چون مردم به این شیوه برای عزاداری عادت کرده‌اند پس ما هم باید با مردم همراه باشیم و بعداً با آگاهی دادن، فکر و اندیشه‌شان را عوض کنیم و از همان سال به طور ثابت هر ساله برای مراسم محرم دسته‌های بی‌محتوا راه اندازی می‌شد. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ پایان @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 فرقه رجوی چگونه از عزاداری سوء استفاده می‌کرد؟ 3⃣ هادی شبانی عضو رها شده سازمان منافقین ┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄ طی مدتی که در مناسبات سازمان بودم چیزی که توجه‌ام را جلب می‌کرد این بود که شعارهایشان جنبه انتقام‌گیری از حکومت و مردم ایران داشت و جنبه‌های عاشورایی دیده نمی‌شد و بیشتر سعی می‌شد روحیه افراد را در زمینه خشونت بالا ببرند. این رنگ عوض کردن رجوی‌ها در همه زمینه‌ها وجود داشت. از پناه بردن و همدستی با دشمن ملت ایران آن هم در زمان جنگ تا کمک برای جاسوسی و ترور دانشمندان هسته‌ای تا انجام عملیات‌های تروریستی که با مسیر امام حسین در تضاد است و به خاک و خون کشاندن مردم بی‌گناه و مزدوری برای دشمنان قسم خورده ملت ایران همه و همه در کارنامه ننگین فرقه آن چنان می‌درخشد که به هیچ عنوان نمی‌توانند مدعی آزادی و آزادی خواهی باشند. فرقه‌ای که هر روز خودش را به رنگی در می‌آورد چگونه می‌تواند مدعی شعار امام حسین برای آزادی باشد. مریم به رسم همیشگی از راه و رسم امام حسین  حرف می‌زد، اما در واقع او اعتقادی به حرفی که می‌زند ندارد. او دم از عاشورا می‌زند در حالی که به دستور رجوی افراد زیادی را کشتند یا حتی در مناسبات خودشان افراد را شکنجه می‌کنند. آتش زدن اتوبوس مردم عادی که زنده زنده در آتش سوختند و گِرا دادن به دشمن برای موشک زدن به مردم یا کشتن سربازان ایرانی که برای دفاع از کشور خود به جبهه رفته بودند، همه در تضاد با راه و رسم عاشورایی است. آیا امام حسین با معاویه سر سازش داشت که این گونه شما سر در آخور غرب جنایتکار و اسرائیل غاصب دارید و به آن افتخار می‌کنید؟ بالا بردن پرچم سرخ از جانب شما به منزله هواداری از امام حسین نیست بلکه به منزله فریبکاری و حقه بازی است که شما در فرقه رجوی بنیان نهادید. راه و رسم عاشورا گونه شما را در مقاطع مختلف در مناسبات شاهد بودیم! هر زمان شرایط خطرناک می‌شد شما جنایتکاران راه فرار در پیش گرفتید و بعد طلبکار نیروهایتان شدید. آری این است راه عاشورایی شما! این راه در نهایت به نابودی شما منجر خواهد شد و برای ما که سالها در مناسبات تان حضور داشتیم مفهوم عاشورا و راه امام حسین روشن شده است و دانستیم ادعایی که شما از اسلام دارید از اسلام داعشی هم خطرناک‌تر است. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تماس تلفنی و تلاش برای تخلیه اطلاعات به سبک دهه شصت | بخش سوم 📌شما در حال شنیدن صدای تخلیه تلفنی توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق هستید... ⚠️هدف منافقین از تخلیه تلفنی دو موضوع مهم است؛ اول جمع آوری اطلاعات مورد نیاز، دوم القای مطالب مدنظر گروهک به افراد تخلیه شده