✨﷽✨
💭 #خواندنی ۲ | همه اینهایی که در اینجا نشستهاند از آمریکا میترسند!
در یکی از مجامع بینالمللی که نطق خیلی پرشوری در آنجا علیه تسلط قدرتها و نظام سلطه در دنیا ایراد کردم و آمریکا و شوروی را در حضور بیش از صد هیأت نمایندگی و رؤسای دولتها به نام کوبیدم و محکوم کردم، بعد از آن نطق، عدهی زیادی آمدند تحسین و تصدیق کردند و گفتند همین سخن شما درست است. یکی از سران کشورها که یک جوان انقلابی بود - و البته بعد هم او را کشتند - نزد من آمد و گفت: همهی حرفهای شما درست است، منتها من به شما بگویم که به خودتان نگاه نکنید که از آمریکا نمیترسید؛ همه اینهایی که در اینجا نشستهاند از آمریکا میترسند! سرش را نزدیک آورد و گفت: من هم از آمریکا میترسم!
+ خاطره ای از رهبری - ۱۳۶۸/۱۱/۱۹
| #معاونت_روابطعمومی
| پایگاه مقاومت بسیج درزیکلاشیخ
🆔 @basij_darzikola | Link
✨﷽✨
💭 #خواندنی ۳ | آورده اند که عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت
به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت: نه
مرد گفت: فلان عابد بود
نانوا گفت: من از مریدان اویم
دنبالش دوید و گفت می خواهم شاگرد شما باشم ، عابد قبول نکرد نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند
نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی...
| #معاونت_روابطعمومی
| پایگاه مقاومت بسیج درزیکلاشیخ
🆔 @basij_darzikola
✨﷽✨
💭 #خواندنی ۴ | زمستان سال۶۴ در تهران زندگی میکردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی میبایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمیتوانستند از آن محدوده عبور کنند.
او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود.
از او خواستم باخودرو سپاه برود که نپذیرفت، گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد!
گفت: اگر خواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم. او کیسه ۲۵ کیلویی برنج را روی دوشش گرفت و یک نایلون هم پراز چیزهای دیگر در دستش ... و به سختی به خانه آورد، اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند...
🌹 ۲۸ دی سالروز شهادت فرماندهای که لشکر ۹ بدر را تاسیس کرد، شهید اسماعیل دقایقی (راوی:همسر شهید)
| #معاونت_روابطعمومی
| پایگاه مقاومت بسیج درزیکلاشیخ
🆔 @basij_darzikola
✨﷽✨
💭 #خواندنی ۵ | پسرم که روی مبل دراز کشیده بود تا فهمید دارم میرم بیرون گفت:
فردا ورزش دارم آقامون گفته حتماً با کفش مناسب برم!
یه جفت کفش ورزشی هم برای من بخر.
گفتم پس پاشو حاضر شو خودتم بیا.
گفت: حال ندارم خودت بگیر دیگه.
خریدهامو انجام دادم. یه کفش هم برای پسرم خریدم. وقتی از توی کارتن درش آورد بیاختیار پرتش کرد یه طرف و گفت:
این چیه آخهههه؟؟؟ صد رحمت به کفشهای میرزا نوروز.😠
بعدش هم رفت توی اتاقش.
منم کفش رو از کارتن درآوردم جفت کردم گذاشتم جلوی در که صبح بپوشه! فقط یه یادداشت نوشتم گذاشتم داخل کفشش:
"کسی که زحمت انتخاب را نمیکشد، باید تسلیم انتخاب دیگران باشد."
#انتخابات
| #معاونت_روابطعمومی
| پایگاه مقاومت بسیج درزیکلاشیخ
🆔 @basij_darzikola
✨﷽✨
💭 #خواندنی ۶ | فرازی از وصیتنامهی شهید سلیمانی: خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است. امروز قرارگاه حسینبنعلی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص).
۲۰ اسفند سالروز تولد فرمانده جبهه مقاومت، سرباز قاسم سلیمانی گرامی باد.
| #معاونت_روابطعمومی
| پایگاه مقاومت بسیج درزیکلاشیخ
🆔 @basij_darzikola
✨﷽✨
💭 #خواندنی | در چهارده سالگى كه براى ادامه تحصيل عازم قم شدم، پدرم آمد پاى ماشين و به من گفت: محسن!
«اُستُر ذَهبَك و ذِهابك و مَذهبك»
پول و رفت و آمد و مذهبت را مخفى نگهدار.
گفتم: مذهب را براى چه؟
امروز كه زمان تقيّه نيست!
پدرم گفت: منظورم اين است كه هيچ وقت براى نماز مقيّد به يك مسجد نشو، چون كه اگر روزگارى به دليلى خواستى آن مسجد را ترك كنى مى گويند: خطوط سیاسی دوتا شده، يا آقا مسألهاى پيدا كرده و يا اين طلبه...
فرزندم! به همه مساجد برو و مقيّد به جا و مكان و لباس و شخص خاصّى مباش.
آرى گوش سپارى به همين نصيحت باعث شد كه بحمداللّه وارد هيچ خط سياسى نشوم.
+ خاطرات استاد قرائتى؛ ج۱؛ ص۳۲
| #معاونت_روابطعمومی
| پایگاه مقاومت بسیج درزیکلاشیخ
🆔 @basij_darzikola
✨﷽✨
💭 #خواندنی | بابایی نصفه شبی داره تو پایگاه هوایی آمریکا میدوئه. کلنل آمریکاییه از پارتی شبانه اومده میگه عباس برای چی داری میدویی؟ بابایی چی گفت؟ گفت شهوت بهم فشار آورده. دارم میدوئم خسته کنم خودمو که گناه نکنم. آمریکاییه که نفهمید خندید و رفت... .
خدا چی گفت؟ خدا گفت برای من میدویی؟ نصفه شب میدویی؟ تو آمریکا میدویی؟ زمان شاه میدویی؟ خلبان فانتومی میدویی؟ دور از چشم همه میدویی؟
اونوقت بچهها من رفتم تو هندوستان، دیدم دختر و پسر دانشجو تو هندوستان نشسته، میخونه و گریه میکنه! من به این مترجمه گفتم اینا مقتل میخونن؟ اینا دارن روضهی امام حسین علیهالسلام میخونن؟ گفت حاجاقا شما هندی و اردو بلد نیستی. اینا دارن کتاب «پرواز تا بینهایت» [شهید عباس بابایی] رو میخونن و گریه میکنن... .
برای خدا بدو
خدا همه رو دنبال تو میدوونه!
۱۵ مرداد سالروز شهادت
امیر سرلشگر خلبان عباس بابایی
| #معاونت_روابطعمومی
| پایگاه مقاومت بسیج درزیکلاشیخ
🆔 @basij_darzikola