🔴 جمعه های رئیس جمهوری که تمام شد!
🔸روحانی در آخرین روزهای کاری خود ، در جلسه ای گفت: «من جمعهای نبوده است با وزیری تماس بگیرم و مشغول خدمت نباشد.»
🔹امان از این تماس های جمعه ای که چه خاطره بدی در ذهن مردم این دیار از دولت تدبیر و امید به یادگار گذاشته است!
🔹همان جمعه ای که روز قبلش بی خیال کلی وعده ها و سخنان قبلی، مبنی بر عدم گرانی بنزین و بی خاصیت بودن کارت سوخت ، در بی تدبیری کامل و بدون اطلاع رسانی هم کارت سوخت ها دوباره به چرخه بازگشت و هم بنزین را گران کردند و با این اقدام کشور را به آتش کشیدند و تا مدتها خوراک برای دستگاههای رسانه ای غرب و دشمنان قسم خورده نظام جمهوری اسلامی فراهم کردند و خون به دل مردم ایران عزیز کردند.
🔹چه جمله تلخی از ایشان در ذهن ملت ماند آنجا که روحانی با لبخندی گفت: «من هم مثل همه مردم ایران مطلع شدم که صبح جمعه قیمت بنزین تغییر کرده است»
🔹چگونه این خسارات و ناامیدی مردم را فراموش و حلال کرد؟!
#علی_صالحی_زاده
هدایت شده از ثامن لنجان
🔴 خدمت را فدای قدرت و ماندن در آن نکرد!
🔹 این چند خط در تقدیر از جناب مخبر نه به خاطر هم استانی بودن؛ و نه به خاطر معاون اول دولت رئیس جمهور شهید؛ و نه به خاطر خدماتش در ستاد اجرایی فرمان امام؛ و نه به خاطر تولید واکسن و تلاشهایش در ستاد؛ و نه به خاطر این چند روزی که رهبر انقلاب در هر دیدار با سران کشورها بر ادامه راه رئیس جمهور شهید توسط جناب آقای مخبر اشاره فرمودند؛ و نه به خاطر فراجناحی بودن و نه به خاطر کم حاشیه بودنش ؛ بلکه بخاطر احساس تکلیف درستی که در این مقطع حساس کشور نمود، به رشته تحریر در آوردم.
🔹احساس تکلیفی که می توانست با شناسنامه ای در دست، دیروز وارد وزارت کشور می شد و در جلوی دوربین های رسانه ها، شعار ادامه راه رئیس جمهور شهید را می داد و از حمایتهای این چند روز رهبری و دیگران کلی استفاده می برد.
🔹اما حاج محمد ، تکلیف را در رساندن بار مسئولیت دولت، تا اتمام کار دولت و سپردن مسئولیت به رئیس جمهور جدید دانست.
🔹مخبر، تکلیف و ادامه راه رئیسی عزیز را در خدمت دید و نه در رقابت!
جناب مخبر عزیز، در یک کلام ، دمت گرم و خداقوت که پُست و مقام سکوی قدرت نداسته و آن را زمان و فرصتی برای خدمت رسانی به مردم و انقلاب دانستی!
✍️ #علی_صالحی_زاده
🇮🇷
🔴 از حسین تا یحیی؛ از هویزه تا غزه؛
مقاومت زنده است!
1⃣ زمستان سال 1359 ، ایران - خوزستان، منطقه هویزه: تانکهای رژیم بعثی در حال پیشروی هستند، گروهی 60 نفره با فرماندهی سیدحسین #علم_الهدی با حداقل امکانات جلوی تانکها می ایستند؛ تعداد اسلحه هایشان از تعداد افرادشان کمتر است. حسین می گوید: تا آخر میمانیم و پا پس نمی کشیم! دیگر گلولههای بچه های مدافع وطن تمام شده، تانکها همچنان در حال پیشروی هستند. بچه ها محاصره شدند؛ نه آب و غذا دارند و نه گلوله ای برای دفاع! تانکها به خاکریز بچه ها نزدیک شدند، بچه ها گلوله ها را بادقت شلیک می کنند! حسین به عنوان فرمانده جلوتر از همه رفته است!
تانکها به خاکریزی رسیده اند که حسین و یارانش پشت آن هستند... الان نبرد تن و تانک است، حسین آخرین گلوله های آرپیجی را هم شلیک می کند تا دشمن را متوقف نماید .. و سرانجام در 16 دیماه 1359 تانکها از روی جسم زخمی و ترکش خورده بچه ها و فرمانده شان عبور می کنند و بدنها زیر شنی تانک می رود...
2⃣ پاییز سال 1403، فلسطین - رفح، منطقه تل السطان: شهر محاصره شده، رژیم اسرائیل از آسمان و زمین غزه را بمباران می کند. همه راه ها برای کمک به مدافعان شهر بسته است! گروهی با کمترین امکانات سالهاست در برابر قویترین و مجهزترین ارتش دنیا مقابله و مقاومت می کنند. " #یحیی_السنوار"، به عنوان فرمانده خود را به خط مقدم میرساند تا از نزدیک فرماندهی جنگ را به عهده بگیرد! دشمن او را در خانه ای محاصره کرده است در حالی که زخمی شده است و یک دستش بر اثر اصابت ترکش کارآیی لازم را ندارد. گلوله اش تمام شده و رفقایش به شهادت رسیدند، تنها مانده ، اما از پا ، نه! تکیه بر چوب دستی می زند و کوادکوپتر دشمن را با پرتاب آن فراری میدهد؛ او می گوید می ماند حتی اگر هیچ اسلحه و گلوله ای نداشته باشد... تانکها آماده شلیک شدند؛ وقتی دیدن از پا نمیافتد به آن ساختمان شلیک کردند تا فرمانده را از پا در بیاورند و سرانجام فرمانده با شجاعتی که از خود به ثبت رساند آرام گرفت.
🔸آن روز علم الهدی در هویزه بر زمین افتاد، اما اسلحه او تا آزادی هویزه و نابودی دشمن بر زمین نماند؛ امروز نیز السنوار بر زمین افتاد اما اسلحه او و #مقاومت همچنان زنده است و تا محو اسرائیل از پا نخواهد نشست؛ مبارزه تا آخرین نفس ادامه خواهد داشت.
جهاد در هویزه و یمن و لبنان، و غزه و... زنده است چرا که جهاد و مقاومت از مکتب کربلا ریشه گرفته است!
✍ #علی_صالحی_زاده