🔰 #عکس_نوشته | #خاطرات_شهدا
✍🏻 فرمانده شهید محمد علی رهنمون
🔻 خسته که می شدی، کلافه، عصبانی و ناامید وقتی که میخواستی قید همه چیز را بزنی می رفتی پیش رهنمون، نگاهش میکردی نگاهت میکرد و باهات حرف میزد ....
╔═══.🍃🌸🍃.════════╗
🆔 @Basij_masjed_Aliakbar
╚════════.🍃🌼🍃.═══╝
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطرات
🔻 دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن مینوشت روزی که خیلی کار برای خدا انجام میداد بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود !
یادم هست یک بار گفت امروز بهترین روز من است چون خدا توفیق داد توانستم گره از کار چندین بنده خدا باز کنم ....
#شهید_ابراهیم_هادی
📕 علمدار کمیل
╔═══.🍃🌸🍃.════════╗
🆔 @Basij_masjed_Aliakbar
╚════════.🍃🌼🍃.═══╝
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
📍نماز با آرامش....
🔻نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند. در بعضی وقتها که فراغت بیشتری داشت آیه « ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تکرار می کرد. به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور کامل می گرفت. او به قدری نسبت به ماه رمضان مقید و حساس بود که مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می کرد کوچکترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد.
🌷شهید عباس بابایی🌷
╔═══.🍃🌸🍃.════════╗
🆔 @Basij_masjed_Aliakbar
╚════════.🍃🌼🍃.═══╝