✅آیا میدانید ذخرالحسین کیست؟
🔸در جنگ صفین بود که امیرالمومنین (ع) نوجوانی سیزده ساله را نقاب بر صورتش زد و زره پوشانید و روانه میدان کرد.
🔸معاویه، ابوشعتاء که دلاور عرب بود و در شام او را حریف هزار اسب سوار میدانستند به میدان فرستاد ولی او گفت: در شان من نیست که با این دلاوری هایم با او بجنگم پسرم برای او کافیست.
ابوشعتاء 9 پسر خودش را به میدان فرستاد و آن نوجوان همه را به درک واصل کرد. ابوشعتاء برای انتقام خون پسرانش خودش به میدان آمد اما فقط با یک ضربه به هلاکت رسید.
🔹امیرالمؤمنین(ع) به نوجوان فرمودند بس است پسرم برگرد...
تمام لشگر گفتند یا علی بگذار جنگ را تمام کند اما امیرالمومنین (ع) فرمودند نه او پسرم عباس قمر بنی هاشم است.
🔸انه ذخر الحسین: او ذخیره برای حسین است.
✨السلام علیک یا ابالفضل العباس✨
📚امالى طوسى، ص275، ح526
▪️بسیج ولایت▪️
●➼ @Basijvelayat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از حضرت عباس (ع) حاجت بخواهیم - فوق العاده زیبا 👌
حجت الاسلام پناهیان
▪️بسیج ولایت▪️
●➼ @Basijvelayat1
مؤلف کتاب، کرامات معنوی آقای موسوی مطلق میگوید: مدتها در خصوص عارف کبیر مرحوم آیتالله قاضی مطالعات نسبتا جامعی داشتم ولی در بین این مطالعات، به دنبال این نکته بودم که بدانم علت دگرگونی مرحوم قاضی چه بوده است؟ ولی متأسفانه اشارهای بدان نشده بود و نمییافتم و یا اشاراتی که دلم به آن محکم نمیشد. تا اینکه به محضر یکی از بزرگان که خود از شاگردان عارف صمدانی مرحوم آیتالله انصاری همدانی (قدس سره) و از متشرفین به خدمت مرحوم آیت الله آقای قاضی (قدس سره) بود رسیدم، آن عزیز میفرمودند: عارف کامل مرحوم آیتالله قاضی، چند سال اول سلوکش هیچ گونه فتح بابی برای ایشان صورت نگرفت. لذا برای توسل به حضرت سید الشهداء علیه السلام هر شب نماز مغرب را در حرم امام حسین علیه السلام و نماز عشاء را در حرم حضرت اباالفضل علیه السلام میرفته است. بلکه در این بین عنایتی بشود تا اینکه یک شب در حالی که به حرم حضرت عباس علیه السلام میرفته به یک سید دیوانه ای برخورد میکند که به او میگوید: «آقای قاضی! امروز ملجأ تمام اولیاء خدا اباالفضل است». آقای قاضی با شنیدن این جمله بی هوش میشود. او را به حرم حضرت عباس علیه السلام می آورند و به گفته ی خود ایشان، مرگ را جلوی چشمانش تصور میکند که ناگهان با مدد قمر بنی هاشم علیه السلام پرده ها کنار میروند و آنچه که باید به ایشان بدهند، میدهند.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
✍روزنامه (صبح قم) ایمان، دوشنبه بیست و پنجم اسفند ۸۲ سال ششم – شماره ۶۰۰ به نقل از سید عباس موسوی مطلق
▪️بسیج ولایت▪️
●➼ @Basijvelayat1
🔴🔵 ذکر توصیه شده امام زمان (عج) برای توسل به حضرت عباس:
🌺 حضرت حجة الاسلام و المسلمین ((آقاى حاج سیّدمحمد تقى حشمت الواعظین طباطبائى قمى )) داستانى را از ((آیت الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره )) اینچنین نقل فرمود:
یکى از علماى نجف اشرف ، که مدّتى در قم آمده بود، براى من چنین نقل کرد که :
من مشکلى داشتم به مسجد جمکران رفتم درد دل خود را به محضر ((حضرت بقیة الله حجةّبن الحسن العسکرى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف )) عرضه داشتم و از وى خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
براى همین منظور به کرّات به مسجد جمکران رفتم ولى نتیجه اى ندیدم . روزى هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم : مولاجان ، آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم ؟ شما امام من مى باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به ((علمدار کربلا قمربنى هاشم (ع ))) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم ؟!
از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم . ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امکان ((حضرت حجّت بن الحسن العسکرى عجل الله تعالى فرجه الشریف )) مواجه شدم .
بدون تامل به حضرتش سلام کردم .
حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند:
نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار کربلا متوّسل شوى ، بلکه شما را راهنمائى هم مى کنم که به حضرتش چه بگویى.
چون خواستى از ((حضرت ابوالفضل (ع )) حاجت بخواهى ، این چنین بگو:
🔴 یا ابا الغوث ادرکنى
🔵 اى آقا پناهم بده
📚 لاله هاى رنگارنگ ، ص114
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
▪️بسیج ولایت▪️
●➼ @Basijvelayat1
#نهم_محرم
#حضرت_عباس_علیه_السلام
علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین بال و پرش ریخت به هم
تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک
گیـسویِ دختـرکِ منتـظرش ریخت به هم
تیـر را با سـرِ زانـوش کشیـد از چشـمش
حیف از آن چشم که مژگانِ ترش ریخت به هم
خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غش کرد
او که افتاد زمیـن دور و برش ریخت به هم
قبـل از آنیـکه بـرادر بـرسـد بـالیـنش
پـدرش از نجف آمـد پدرش ریخت به هم
به سـرش بـود بیـاید به سـرش ام بنـین
عوضش فاطمه آمـد به سرش ریخت به هم
کِتـف ها را کـه تکان داد، حسیـن افتـاد و
دست بگذاشت به رویِ کمـرش، ریخت به هم
خواست تـا خیمه رساند، بغـلش کـرد، ولی
مـادرش گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم
نـه فقط ضـرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم
تیـر بود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید
نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم
بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود
آه بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم
▪️بسیج ولایت▪️
●➼ @Basijvelayat1