eitaa logo
بصير
2.7هزار دنبال‌کننده
84.6هزار عکس
79.4هزار ویدیو
2.9هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 راستی نزدیک است زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد... سیب ها روی خاک غلطیدند در میان گرد و غبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید، حس کردم کوچه آتش گرفت زین آه... و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت: آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر، گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم... را تکاند، با سختی (ع) گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد **** صبح فردا به گفتم گوش کن! این صدای روضه ی کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است ***** با خودم فکر می کنم حالا کوچه ی ما چقدر تاریک است گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه راستی! نزدیک است... https://eitaa.com/Basir_MN