🔴داستان زیبا
❤️زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.
مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه
#ساده_زیستی را نداشت.
روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت
رو به مرد گفت:
❤️حالا که به خواسته های من توجه نمی
کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان
بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی
توجهی می کنی،
من زر و زیور می خواهم!
❤️مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید:
برو هرجادلت می خواهد!
❤️زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و
زیبنده! غروب به خانه آمد .
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟
رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را
نگاه نکرد .
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی
چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده
بودی؟مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام
عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه
نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را
کشیدم!
🍃هرکه باشد نظرش در پی #ناموس کسان
🍃 پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
💐💐💐
@Basirat_135
701.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️صحنههای زیبایی از #ساده_زیستی و صفا و صمیمیت سرداران شهید #ابومهدی_المهندس و شهید حاج #قاسم_سلیمانی
🌹 آن ها بر مرگ لبخند می زدند و دنیا را هیچ می دانستند.
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
💐💐💐
@Basirat_135
eitaa.com/Basirat_135