eitaa logo
بصیرت وروشنگری مهدوی
227 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
181 فایل
مذهبی بصیرتی
مشاهده در ایتا
دانلود
سالهاسٺ ڪہ دل منتظر یڪ خبر اسٺ جاده در حسرتِ پیدایی یڪ رهگذر اسٺ جمعہ ها صبر ڪنید، ندبہ ها نذر ڪنید شاید این جمعہ ڪہ می‌اید و ما منتظریم شاید این ڪہ ما غافل از آن رهگذریم آید و شڪوه ڪند از این بی خبرے... تاظهور؛
سالهاسٺ ڪہ دل منتظر یڪ خبر اسٺ جاده در حسرتِ پیدایی یڪ رهگذر اسٺ جمعہ ها صبر ڪنید، ندبہ ها نذر ڪنید شاید این جمعہ ڪہ می‌اید و ما منتظریم شاید این ڪہ ما غافل از آن رهگذریم آید و شڪوه ڪند از این بی خبرے... تاظهور؛
من‌ازدستِ‌غمت‌مشکل‌بَرَم‌جان ولےدل‌راتـوآسـان‌بـردےازمـن.. دلـم‌رامشکن‌و‌ازپامینــداز.. ڪہ‌داردبرسرِزلفِ‌تومَسڪن "حافظ شیرازے" صبح می‌خوانیم به یاد شما ، چه راحت دلمان را گول می‌زنیم فقط به یادتان ، که کمتر بهانه ندیدنتان را بگیرد ، دلمان که آرام‌تر شد، تازه یادمان می‌آید، چقدر نبودنتان سخت است.
إنّي اُحبُّ هرچه که دارد هوای تو شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو إنّي بَرِئتُ هر که بخواهد به جز تو را إنّي عَجِبتُ هر که ندیده عطای تو هر روز وشب، منتظرت می‌کند مولای من! کجاست محلِ لقای تو؟ که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار از کف می‌نهند.... و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...
برآن‌نقاشِ‌بےڪِلڪ،آفرین‌باد ڪہ‌گِردِمَه‌ڪِشدخطِ‌هِلالے.. سُوِیداےدلِ‌من‌تاقیامت.. مَبادازشوق‌وسوداےتوخالے "حافظ‌شیرازے" سلام مهربان پدرم، مهدی جان آدینه‌ی مصفای من با نفس های گرم پدرانه‌ی شما دوباره طلوع کرد... دوباره من رو به خورشید یادتان ، قاصدک‌های سپید سلام را روانه می‌کنم دوباره در آرزوی دیدارتان، گلدان‌ها را، حیاط را، خانه را.... مهیا می‌کنم و سرانجام یکی از این آدینه‌ها، با نورافشانی ظهورتان، آیینه باران می‌شود
آدینه که می‌دمد، هوا ناگهان عطری از جنس یاس می‌گیرد آمیخته در شمیم دلربای نرگس‌زارها آدینه عجیب بوی شما را می‌دهد یاد شما در تک تک سلول‌هایش پر شده و آسمانش پر از پرواز مرغان سپیدِ انتظار است آدینه‌ها بیشتر یادم هست که دوستتان دارم ... بیشتر یادم هست که چشم به‌راهتان باشم بیشتر یادم هست که با شما درددل کنم بیشتر یادم هست که نگاهم می‌کنید دوستتان دارم ... هربار بسیارتر ...
آقا! لب‌های «أمَّنْ یُجِیب» خوان، دل‌های عاشق، قنوت‌های متبرّک به «اللّهم کُن لولیّک»، که طعم را دارند، چگونه تو را تمنّا کنند تا یکی از این میان به ثمر نشیند و بشود آن چه که باید بشود؟! یا صاحب‌الزّمان! کدام ستم را به شِکوِه بنشینیم؟ با کدام لحن التماس کنیم؟ از اضطراب کدام صبح بگوییم؟ از حسرت کدام عصر جمعه بنالیم؟ از دلتنگی‌های کدام غروب ناله سر دهیم؟ تا شما را از بند غیبت و غربت برهانیم؟! مولای من! کدام حرم برویم؟ بیت الله؟ حرم رسول الله؟ نجف؟ کربلا؟ مشهد؟ و با چه آدابی بخوانیم؟ تا در جستجوی تو بودن تمام شود، و با تو بودن آغاز گردد؟ اربابم! اشک و التماس و ندبه و تمنّا و خواهش ما تمام‌شدنی نیست تا بیایی و دست مهربانت را پناهِ ما بی‌پناهان قرار دهی!
إنّي اُحبُّ هرچه که دارد هوای تو شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو إنّي بَرِئتُ هر که بخواهد به جز تو را إنّي عَجِبتُ هر که ندیده عطای تو هر روز وشب، منتظرت می‌کند مولای من! کجاست محلِ لقای تو؟ که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار از کف می‌نهند.... و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...
خداچوصورتِ‌اَبروےدلگشاےتوبست گُشادِکارِمن،اندرڪرشمہ‌هاےتوبست زِڪارِمـاودلِ‌غنچہ،صـدگِره‌بگُشود نسیمِ‌گُل،چودل‌اندرپیِ‌هواےتوبست "حافظ‌شیرازے" جمعه است، زمستان، فراق، دلتنگی، غم... شما بگویید با این دل بیقرار تنها چه کنیم؟... شما بگویید با این دیدگان خیس به‌راه مانده، با این قلب زخمی منتظر، با این جان عطشناکِ درمانده چه کنیم؟ ای کاش آفتاب ظهورتان، از مشرق انتظار، سر می‌زد و جهانِ مرده، با نور حیات‌بخش عدالت، روشن می‌شد خدا شما را برساند.
من‌ازدستِ‌غمت‌مشکل‌بَرَم‌جان ولےدل‌راتـوآسـان‌بـردےازمـن.. دلـم‌رامشکن‌و‌ازپامینــداز.. ڪہ‌داردبرسرِزلفِ‌تومَسڪن "حافظ شیرازے" 🏝صبح می‌خوانیم به یاد شما ، چه راحت دلمان را گول می‌زنیم فقط به یادتان ، که کمتر بهانه ندیدنتان را بگیرد ، دلمان که آرام‌تر شد، تازه یادمان می‌آید، چقدر نبودنتان سخت است🏝
إنّي اُحبُّ هرچه که دارد هوای تو شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو إنّي بَرِئتُ هر که بخواهد به جز تو را إنّي عَجِبتُ هر که ندیده عطای تو هر روز وشب، منتظرت می‌کند مولای من! کجاست محلِ لقای تو؟ که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار از کف می‌نهند.... و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...🏝
🏝آقا! لب‌های «أمَّنْ یُجِیب» خوان، دل‌های عاشق، قنوت‌های متبرّک به «اللّهم کُن لولیّک»، که طعم را دارند، چگونه تو را تمنّا کنند تا یکی از این میان به ثمر نشیند و بشود آن چه که باید بشود؟! یا صاحب‌الزّمان! کدام ستم را به شِکوِه بنشینیم؟ با کدام لحن التماس کنیم؟ از اضطراب کدام صبح بگوییم؟ از حسرت کدام عصر جمعه بنالیم؟ از دلتنگی‌های کدام غروب ناله سر دهیم؟ تا شما را از بند غیبت و غربت برهانیم؟! مولای من! کدام حرم برویم؟ بیت الله؟ حرم رسول الله؟ نجف؟ کربلا؟ مشهد؟ و با چه آدابی بخوانیم؟ تا در جستجوی تو بودن تمام شود، و با تو بودن آغاز گردد؟ اربابم! اشک و التماس و ندبه و تمنّا و خواهش ما تمام‌شدنی نیست تا بیایی و دست مهربانت را پناهِ ما بی‌پناهان قرار دهی!🏝