🔴 حمله به یک کشتی انگلیسی در دریای سرخ
♦️مرکز تجارت دریایی انگلستان (UKMTO) از وقوع حادثه ای در حدود ۵۷ مایل دریایی غرب بندر حدیده در یمن خبر داد.
♦️شرکت امنیت دریایی بریتانیا Embry گزارش داد که یک کشتی باری انگلیسی مورد اصابت یک پهپاد قرار گرفت.
https://eitaa.com/Bayynat
🗳شورای نگهبان صلاحیت ۱۴ هزار داوطلب را تأیید کرد
♦️وزیر کشور:
در ۹۰ هزار نقطه فرایند اخذ رأی انجام میشود که بیش از ۴۰ هزار شعبه ثابت و مابقی سیار خواهد بود.
https://eitaa.com/Bayynat
🔴 ترامپ: ایران به قدرتی تازه تبدیل شده است
♦️رئیسجمهور پیشین آمریکا: سیاستهای دولت جو بایدن در قبال ایران، آن را به قدرتی تازه در منطقه تبدیل کرده است.
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال و هوای اربعینی در کاظمین
🔹میلیونها زائر در شب شهادت #امام_موسی_کاظم علیهالسلام به حرم آن حضرت مشرف شدند و کاظمین در این شب حال و هوای اربعینی گرفت.
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️وضعیت کسانی که به امید زندگی بهتر کشورشونرو ترک میکنن و... 🤭
#رویای_بهشت_غرب
https://eitaa.com/Bayynat
⭕️ سند ساواک دربارۀ عملکرد نامناسب دولت هویدا و نارضایتی مردم از آن
📃 تاریخ سند: ۲۸ فروردین ۱۳۵۷
📌متن سند:
بیشترین انتقاد مردم و بازاریان و بازرگانان از هویدا و حکومت او میباشد که در دورۀ نخستوزیری او هزینۀ زندگی به صورت بیسابقهای بالا رفت و درآمد مردم و طبقۀ مزدبگیر دولت در حد متوسط باقی ماند.
✔️ پن: حالا سلطنتطلبان ادعا میکنند زمان هویدا، قیمت خودکار بیک و همهچیز ۱۳ سال ثابت بوده!!!🙄
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مرثيه خوانی درباره #امام_کاظم_علیهالسلام در حضور #امام_خامنهای
◾️سالروز شهادت #امام_كاظم_علیهالسلام تسلیت باد
https://eitaa.com/Bayynat
◾️ #لوح
#مشعل_روشنگر
🟢 #امام_خامنهای:
«شخصیت #موسیبنجعفر_علیهالسلام در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند، حتی در سختترین شرایط.»
۱۳۶۴/۰۱/۲۳
https://eitaa.com/Bayynat
1363863374104.mp3
33.1M
⭕️ شرح و بررسی کتاب
#سه_دقیقه_در_قیامت
◇ تجربه نزدیک به مرگ #جانباز_مدافع_حرم
#جلسه_پنجاه_و_هشتم
🎤 #استاد_امینی_خواه
مرور و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت روایت #جانباز_مدافع_حرمی که در کردستان و در درگیری با گروهک پژاک صدمه میبیند و تجربه نزدیک به مرگ خود را روایت میکند.
https://eitaa.com/Bayynat
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی ساعدنیوز به نقل از روزنامۀ اطلاعات زمان پهلوی (5 اردیبهشت 1341، صفحۀ نخست و 19)، خانه هایی در تهران وجود داشتند که بیش از 200 نفر در آن زندگی می کردند. مردم در گودال هایی با 20 تا 30 پله پایین تر از سطح زمین زندگی می کردند به طوری که هر 70 نفر یک مستراح داشتند. در جنوب تهران تنها 8 درصد کودکان تحصیل می کردند و 143 بی خانمان شب ها روی پشت بام حمام بازار می خوابیدند. این ها واقعیت هایی است که از زندگی مردم در دوران پهلوی دوم وجود دارد. واقعیت هایی که هیچ وقت بازگو نمی شود و این گونه تبلیغ می شود که آن دوران ایران بهشت روی زمین بوده است. حال آنکه منبع خبری در زمان خود پهلوی چیز دیگری می گوید.
https://eitaa.com/Bayynat
◾️آقا بیا که روضه #موسیبنجعفر است
چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است
◾️جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
دلها به یاد غصۀ او پر ز آذر است
◾️افتاده است بیکس و تنها، غریب وار
مردی که با تمامی خلقت برابر است
◾️مرثیه خوان #حضرت_کاظم، خود خداست
بانی روضه، حضرت #زهرای_اطهر است
◾️زندان نگو، که گرم مناجات با خداست
غار حرای حضرت #موسیبنجعفر است
◾️از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثیهای رسیده به ایشان ز مادر است
◾️باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است
◾️ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا بیا که روضۀ #موسیبنجعفر است
🏴 سالروز شهادت مظلومانه باب الحوائج، #امام_موسی_کاظم_علیهالسلام را خدمت ولی نعمتمان، حضرت #علیابنموسیالرضا_علیهالسلام، آقا #امام_زمان_علیهالسلام و همه شیعیان، تسلیت عرض میکنیم
https://eitaa.com/Bayynat
🌹🌷 روزانه با " قرآن کریم "تلاوت ، ترجمه وشرح صفحه ۲۲۲
شرکت در ختم قرآن کریم جهت ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
👇👇
https://eitaa.com/Bayynat
بسمالله
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جملهام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده همه هول خوردیم سمت جلو. نمیدانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرفهایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر میگرداندند که راننده پنجرهاش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد.
از پنجره باز شده، سوز هوای بهمنماه میخورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال میبرد؛ وقتی که توی همین تاکسیهای سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی را فشار میدادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک عارضه نادر در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایینتر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد. انگار میخواست از دزاژ استیصال صورتم شناساییام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغسنجیاش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. میتونید کدملی بچهمو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه من آن شکلی بودم. سراغ رایانهاش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخوان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم و سمت در خروجی رفتم. هنوز در را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما ده روز بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود. صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. عجیبتر این بود که فاصله بین شنیدن این خبر تنها بیست روز بود تا لحظه دیدن همسرم، که با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد. چون میدانم اگر اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد...
صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسیبلندهای نمایندهها حرف میزد. پسر جوان کنارش که نگاه خیرهی معذبکنندهای به یقهی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمینهای جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیهشان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمیشد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شدهی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگهای داخلیشان داشته باشد.
در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسیرانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمیکنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خندهام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!»
https://eitaa.com/Bayynat