eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
63.7هزار عکس
49.1هزار ویدیو
437 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعمال خیر ما برای اموات همان لحظه به آن‌ها می‌رسد؟ / آیا درجاتشان را ارتقاء می‌دهد؟ حجت‌الاسلام https://eitaa.com/Bayynat
❇️ حضرت علیه السلام فرمودند... https://eitaa.com/Bayynat
✨﷽✨ 🔹دوستی نقل می‌کرد، یکی از دوستان مدتی سردرد عجیبی گرفت، مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود. دکتر برایش آزمایشات مختلفی نوشت. بعد از تحمل استرس طولانی برای اخذ نتیجه آزمایشات و صرف هزینه زیاد، روزی که برای دریافت پاسخ آزمایش با من و یکی دیگر از دوستان بیمارستان رفتیم، چشمانش و قلبش می‌لرزید. متصدی آزمایشگاه با اصرار زیاد ما گفت: شکر خدا چیزی نیست. از خوشحالی از جا پرید، انگار تازه متولد شد. متصدی آزمایشگاه به من کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو، چیزی نیست شکر خدا سالم هستی. در علت این کار او عاجز ماندم، متصدی که مرد عارفی بود گفت: دوستت بعد از تحمل استرس و هزینه مبلغ زیاد، الان که فهمید سالم است، دیدی چه اندازه خوشحال شد و اصلا ناراحت نشد هزینه کرده بود. پس من و تو که سالم هستیم اگر واقعا خدا را شاکر باشیم، باید الان دست در جیب برده حداقل یک صدم هزینه‌ای که دوستمان کرد تا فهمید سالم است، صدقه‌ای به شکرانه این نعمت الهی بدهیم که بدون صرف استرس و پول، فهمیدیم مغزمان سالم است و بیماری نداریم. ♦️الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ... (268 بقره) شیطان با وعده و ترساندن شما از فقر (مانع انفاق و بخشش شما و دیدن نعمت‌های الهی می‌شود). https://eitaa.com/Bayynat
❗️در تعجبم از... https://eitaa.com/Bayynat
مامان و دیگر اعضای خانواده داشتند تلویزیون تماشا می‌کردند که مامان گفت: ”من خسته‌ام و دیگه دیروقته، میرم که بخوابم” مامان بلند شد، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ‌های ناهار فردا شد، سپس ظرف‌ها را شست، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد، قفسه‌ها رامرتب کرد، شکرپاش را پرکرد، ظرف‌ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد. بعد همه لباس‌های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت. اسباب بازی‌های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند. گلدان ها را آب داد، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت. بعد ایستاد و خمیازه‌ای کشید. کش‌و‌قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود، برداشت. بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت، آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هردو را درنزدیکی کیف خودقرار داد. سپس دندان‌هایش رامسواک زد. یکی از بچه ها گفت: “فکرکردم، گفتی داری می‌ری بخوابی! و مامان گفت: ”درست شنیدی دارم می‌رم!” سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست. پس ازآن به تک‌تک بچه‌ها سرزد، چراغ‌ها راخاموش کرد، لباس‌های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت، جوراب‌های کثیف را درسبد انداخت، با یکی از بچه‌ها که هنوز بیدار بود و تکالیفش را انجام می‌داد، گپی زد، ساعت را برای صبح کوک کرد، لباس‌های شسته را پهن کرد، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد اضافه کرد، سپس به دعا و نیایش نشست! بهشت زیر پاي مادران نيست، بلكه بهشت خانه‌ايست كه مادرم در آن است! ⬅️ مادری رو به فرزندش کرد و او را چنین نصیحت کرد: فرزندم! روزی از روزها مرا پیر و فرتوت خواهی دید... و در کارها‌یم غیر منطقی! در آن وقت لطفا به من کمی وقت بده و صبر کن تا مرا بفهمی. هنگامی که دستم می‌لرزد و غذایم بر روی لباسم می‌ریزد؛ هنگامی که از پوشیدن لباسم ناتوانم! پس صبر کن و سال‌هایی را به یاد آور که کارهایی که امروز نمی‌توانم انجام دهم، به تو یاد می‌دادم. اگر دیگر جوان و زیبا نیستم؛ مرا ملامت نکن و کودکی‌ات را به یاد آور، که تلاش می‌کردم تو را زیبا و خوشبو کنم. اگر دیگر نسل شما را نمی‌فهمم، به من نخند، ولی تو گوش و چشم من؛ برای آنچه نمی‌فهمم باش. من بودم که ادب را به تو آموختم. من بودم که به تو آموختم چگونه با زندگی روبه‌رو شوی! پس چگونه امروز به من می‌گویی چه کنم و چه نکنم؟؟؟!!! از کند شدن ذهنم و آرام صحبت کردنم و فکر کردنم هنگام صحبت، خسته نشو، چون خوشبختی من اکنون این است که با تو باشم! تو اکنون تمام زندگی من هستی. من هم‌چنان می‌دانم که چه می‌خواهم، فقط برای انجام کارهایم به من کمک کن! هنگامی که پاهایم مرا برای رسیدن به مقصد یاری نمی‌کند، با من مهربان باش! اکنون که پیرم، از گرفتن دستم هنگام راه رفتن خجالت نکش؛ که در کودکی‌ات که ناتوان بودی، من دست تو را می‌گرفتم! من دیگر مثل تو جوان نیستم و به سادگی، مرگ در انتظار من است. در کنار من باش و مرا تنها نگذار! هنگامی که از خطای من چیزی به یاد آوردی، بدان که من جز مصلحت تو چیزی نمی‌خواستم! خطا‌های مرا ببخش تا خدا تو را بیامرزد! هنوز هم خنده و بازی‌های تو مرا خوشحال می‌کند. مرا از هم صحبتی خودت محروم نکن. هنگام تولدت با تو بودم؛ پس هنگام مرگم با من باش! ✨ ! مادرم را از کسانی قرار بده که آتش جهنم به او بگوید: عبور کن! و بهشت به او بگوید: قبل از این‌که تو را ببینم، مشتاق تو بودم! https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬆️ فیلمی از شجاعت خارق‌العاده شهید در مقابل افسر عالی‌رتبه بعثی! https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور شهردار تهران در پاتوق معتادان کارتن‎خواب 🔹زاکانی: شهرداری موضوع بیماری شما را وظیفه خود می‌داند. در هفته گذشته چندین جلسه برای شما داشتیم. باید بعد از سم‎زدایی، مهارت بیاموزید و ما اشتغال شما را در شهرداری تضمین می‌کنیم تا بتوانید به زندگی برگردید... https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬆️ این کبوتر از بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب، همین‌طور با گردن کج نشسته روبه‌روی ضریح... (نقل از شاهد عینی) https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مناظره مخالفان و موافقان تزریق واکسن در گفت‎وگوی ویژه ‎خبری... https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سلام بر غریب‌ترین، غریب زمان... ✨آقا اجازه! دست خودم نیست خسته‌ام، در درس عشق، من صف آخر نشسته‌ام، یعنی نمی‌شود که ببینم سحر رسید؟ درس غریب به سر رسید؟ ✨ آقا اجازه! بغض گرفته گلویمان، آن‌قدر رد شدیم که رفت آبرویمان... ✨استاد عشق! ✨صاحب عالم! ✨گل بهشت! باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت... ✨الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَـرَج✨ https://eitaa.com/Bayynat