eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
63.7هزار عکس
49.1هزار ویدیو
437 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای بهجت، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم آقای میلانی و... بودند حاضر بودیم... یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای حاج آقا (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند و می خواهند با شما ملاقات کنند. ما که سمت شاگردی امام را داشتیم، خوشحال شدیم که در این ملاقات استاد ما [حضرت امام] در معرفی می شود. چون اگر شخصی مثل مرحوم قاضی ایشان را می پسندید برای ما خیلی مهم بود. امام به آقای قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند. روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می شد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می کرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست. طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این و و حوزه قم بلند نشدند... بیش از یک ساعت مجلس به تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه می کردند. مرحوم قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند. بعد از این مدت ناگهان مرحوم قاضی رو کردند به من و فرمودند: آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم، چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور؛ من دستم بی اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم! حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا . همانطور بی اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند آن را باز کن. گفتم: آقا چه صفحه ای را باز کنم؟ 👈فرمودند هر کجایش که باشد من هم همین طوری کتاب را باز کردم دیدم که آن کتاب به است و لذا بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم حتی جلد آن را هم ندیده بودم کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم: آقا نوشته شده حکایت. فرمود: باشد بخوان. مضمون آن حکایت این بود: یک مملکتی بود که در آن مملکت کرد. این سلطان به جهت و و که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به کشیده شد و در آنجا رایج شد. و و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید لذا مجبور شد اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می برد آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شد و آن سلطان کرد و در از مملکت خود از . زمانی آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضله ای تبدیل شد و دیگر تا حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد یافت.... بعدها مرحوم آقای قوچانی در جریان مقدمات هر ای که پیش می آمد می فرمود این هم در آن حکایت بود بعد مکرر می گفتند که آقای حاج آقا روح الله قطعا به ایران باز می گردند و امور ایران به دست ایشان خواهد افتاد. لاجرم بقیه چیزها هم تحقق پیدا خواهد کرد و هیچ شکی در این نیست. پس از که امام به قم آمدند مرحوم قوچانی از اولین کسانی بود که به ایران آمد و با امام کرد. 📚 به نقل از کتاب (ره) ، جلد 3 ، ص 146 تا 149.
شباهت با _ یکی از بی تدبیرترین و ضعیف ترین پادشاهان ایران، شاه سلطان حسین بود. _ وقتی خبر محمود افغان را به او دادند، گفت نگران نباشید، به زودی جلوی آنها را می گیریم. -خبر آوردند که محمود افغان در حال است، او گفت نگران نباشید، کمی که نزدیک تر شود، چنان او را پس میزنیم که درس عبرت گردد. - خبر آوردند محمود افغان پایتخت شده، گفت نگران نباشید به دروازه های پایتخت که رسید جلوی او را می گیریم. - خبر آوردند که پایتخت شد، گفت: چرا اینقدر نگرانید! من منتظر بودم تا وارد شود، اکنون به سربازان دستور میدهم تا به او درس بزرگی بدهند. - خبر دادند که محمود افغان قصر را کرده است. - در این لحظه شاه سلطان حسین گفت: چرا سربازان جلوی او را نگرفتند، سپس گفت: الان تدبیر این است که به او تن در دهیم تا جان اهالی قصر در امان بماند و سر انجام شاه سلطان حسین، را تسلیم محمود افغان کرد!!! و اما بشنوید از شاه سلطان ! -به او گفتند: با آمریکا نکنید که عاقبت خوبی ندارد. - او در جواب دلواپسان گفت: بروید به ! گفتند: آمریکا تعهدی ندارد، گفت: نگران نباشید، ضمانت اجرای برجام است! و با ذوق زدگی، برجام را امضا کرد و دستور داد جشن بگیرند. - دلواپسان به روحانی گفتند: آمریکا به تعهداتش و دوباره برخی از تحریم ها را برگردانده است. وی گفت: نگران نباشید، اینها نقض چندان بزرگی نیست .... !!! - گفتند: اروپایی ها هم به تعهداتشان عمل نکرده اند و هنوز چیزی ! - او گفت: چرا این خورشید تابان را انکار می کنید؟!!! گفت: برجام را خدا آورده...!!! - به او گفتند: هم که هنوز ، حتی رئیس بانک مرکزی هم تائید کرده، ولی روحانی گفت: ن گران نباشید کمی زمان می برد تا به نتیجه برسد، برجام هنوز یک است...!!! - گفتند: آمریکا می خواهد از برجام شود. گفت: اگر چنین کرد، درس بزرگی به او خواهیم داد!!! - سرانجام آمریکا که چندبار برجام را نقض کرده بود و اقدام قاطعی از روحانی ندیده بود، به خود جرات داد و اعلام کرد که من از برجام خارج شدم!!! - و باز روحانی گفت: نگران نباشید اتفاق خاصی نیفتاده، با اروپایی ها برجام را ادامه میدهیم ... !!! - آری برجام علاوه بر آنکه بد عهدی آمریکایی ها را نشان داد، نشان داد که روحانی از عزت ملی فهم چندانی ندارد و هیچ اقدام هم بلد نیست!!! - عزت ملی ما بارها در دوران روحانی خدشه دار شد؛ آنجایی که به نوجوانان ما در فرودگاه عربستان و دولت روحانی هیچ کاری نکرد؛ آنجا که ۵۰۰ حاجی ما در منا کشته شدند و نه تنها روحانی هیچ اقدامی نکرد، بلکه آقای ظریف چندی بعد از آن وزیر خارجه عربستان را در آغوش کشید؛ آنجا که ، سربازان آمریکایی را در کرد، اما روحانی دستور داد آنها را بدون عذر خواهی رها کردند!!! روحانی و شاه سلطان حسین صفوی های زیادی به هم دارند و خداوند ما را از انسانهای در امان بدارد... آمین یا رب العالمین https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 در وضعیت 🚒 ادامه هشدارهای خودروهای در خصوص عدم خروج شهروندان از منازل 🚫با توجه به دستور شورای تامین در خصوص شدن مغازه ها و تمامی بازار بابل،خواهشمندیم جز در موارد ضروری از منازل خود نشوید. یکشنبه ۲۵ اسفند ماه ۹۸ https://eitaa.com/Bayynat
! ♦️يكي گفت: از اوضاع پسرای آقای خبر داری؟❗️ 🔸گفتم: کدوم پسرشون؟ 🔹گفت: مثلا همون ، همون که خودش و پدرش تمام شهرها رو سفر کردند تا از بزرگا و علما براش مجوز آینده بگیرند! 🔸گفتم: مثلا کدوم سفر؟ 🔹گفت: یکیش همون ، چند روز رفتند قم تا رو راضی کنند مجتبی بشه رهبر! ولی مراجع قبول نکردند! 🔻دمشون گرم... 🔸گفتم: مگه برای رهبری کسی، مراجع باید نظر بدن؟ اعضا که خودشون هر چند وقت یک‌بار همه میرن تهران، دیگه چرا مسافرت و زحمت سفر، همونجا توافق می‌کردند دیگه!ببینم اصلا چقدر آقامجتبی رو می‌شناسی؟ 🔹گفت خیلی بهتر از تو می‌شناسم! 🔻پولدارترین همینه... پول توی دنیا داره، امارات و انگلیس و کانادا... از پول نفت یک سهم مشخص واریز می‌شه توی حساب پسرای خامنه‌ای، مجتبی هم از بقیه بیشتر سهم داره! 🔸گفتم: برا حرفات مدرکی هم داری؟ 🔹گفت مدرک نمیخواد که، قشنگ معلومه🤔😳 🔸گفتم: توی دیدنش؟ توی فلان گرون قیمت یا توی فلان و فلان دیده شده؟ لو رفته، یا پشت فرمون دیدنش؟ 🔹گفت: اینارو نمی‌دونم، فقط می‌دونم خیلی پولداره🤔 🔸گفتم: خُب اين‌همه پول رو یک‌جایی باید خرج کنه و رو ببره، کدوم ثروتمند دنیا نه میره، نه ماشین سواری نه نه هیچی! 🔹گفت ماجرای هاش رو چی میگی... وسط بیمارستان رو کرایه کردند تا پسرش به دنیا بیاد! 🔻این رو دیگه دارم، خودم از شنیدم و رو هم نشون داد! 🔸گفتم: توی تمام اون یک نبود از این ماجرا عکس بگیره؟ نه يه فیلم، نه از یا همسرشون؟ 🔹گفت: قضیه بوده! حالا دولت چطور رو پخش نمی‌کنه، من نمیدونم، لابد به اون هم دادند! 🔸گفتم: تمام سه تا بچه سیدمجتبی توی به دنیا اومدند! 🔹گفت: اصلا این شما چرا هیچ‌کدوم نرفتند ؟ جنگ فقط برای بچه های مردم خوب بوده؟ 🔸گفتم: سیدمجتبی توی چندتا از بوده، ها و و چند تا عملیات دیگه... 🔹گفت: پس چرا نشده؟ 🔸گفتم:چند رفتند جبهه دویست هزار تاشون شهید شدند، قرار نیست هر کس سابقه جنگ داشت هم داشته باشه... 🔹گفت: تو از اون تندروهای هستی که هر چی بهت میگن، فورا قبول می‌کنی و از مغزت هیچ استفاده‌ای نمی‌کنی😉 🔸گفتم: یک‌بار دیگه حرف‌هایی که زدیم رو ، ببین کی هر حرفی رو قبول می‌کنه و چطور صرفا به خاطر از حکومت، رو می‌پذیره و نشر هم میده.... از 🤔 https://eitaa.com/Bayynat
🔴 شهادت‌طلبی آیت‌الله (ره) در راه دفاع از منافع دینی و ملی به روایت روزنامه‌نگار مشهور مصری ⚫️ سالروز ارتحال (ره) 🔻حسنین هیکل، روزنامه نگار معروف مصری که در آن زمان در ایران اقامت داشت آن روز تاریخی را چنین توصیف می‌کند: 🔹صدای آیت الله سید ابوالقاسم در تمام گوشه و کنار دنیا چنین می‌پیچید: سگ‌های انگلیس! از کشور ما شوید و نفت ما را کنید. 🔸رزم آرا با هفت تیر از میدان اخراج شده بود و در نتیجه موقعیت کاملا تحت سیطره و نفوذ آیت الله در آمده بود... 🔹 اولین قسمت از سری عجایب، قصه صدهزار نفری بود که آیت الله به هنگام مناقشه در مجلس به آن امر کرد. 🔸 سیل جمعیت از طریق خیابان‌هایی که به میدان بهارستان منتهی می شد، در حال فریاد و شعار دادن پیش می رفتند. 🔹در میان صفوف متظاهرين شایع شده بود که پلیس در صورت نزدیک شدن جمعیت به مقر پارلمان دستور دارد به سوی آنها تیراندازی کند! و این خبر به منزل آیت الله نیز رسیده بود. 🔸 در این هنگام شنیده شد که ایشان به پسرش می گفت: کفن مرا بیاور، کفن برای ایشان آورده شد. سپس آیت الله بعد از غسل و دو رکعت نماز، کفن را پوشیده و برای ملاقات با مرگ، در جمعیت به راه افتاد... 🔹جمعیت با جوش و خروش مانند امواج دریا و مانند قضا و راهی به سوی پارلمان پیش می‌رفتند، ولی هنگامی که مردم به مقر پارلمان رسیدند، ناگاه افراد پلیس که بالای ساختمان مجلس بودند، مواضع خود را ترک کردند؛ زیرا طبق یک دستور از گفته می شود که در مقابل آیت الله نکنید. 📔آیت الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت، ص١۶٣ به نقل از ایران کوه آتشفشان محمد حسنین هیکل، ص٧٢- ٧٠. https://eitaa.com/Bayynat