📔 #حکایت
🔹نقل است شیخ ابوالحسن #خرقانی گفت:
جواب دو نفر مرا سخت تکان داد.
🔹 اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای عارف! خدا میداند که فردا حالِ ما چه خواهد شد، شاید من محضر خدا باشم، تو پای طناب دار!
🔹دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گلآلود میرفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باکی نیست، بهوش باش تو نلغزی، که جماعتی از پی تو خواهند لغزید!
https://eitaa.com/Bayynat