این #شعر تقدیم به تمام متولّدین #دهههای_سی، #چهل، #پنجاه و #شصت؛ که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند:
من پُرم از خاطرات و قصههای کودکی
این که روباهی چگونه میفریبد زاغکی/
قصّهٔ افتادنِ دندانِشیری از هُما
لاکپشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی/
قصّهٔ گاو حسن، دارا و سارا و امین
روزٍ بارانی، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی/
تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق
بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی/
چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق
مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی/
داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ
در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَکلَکی/
هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش
یادٍ دوران اوشین و نقطههای برفکی/
هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخِ ما
پر ز آژیرِ خطر، با حملههای موشکی/
تا کجاها میبرد این خاطره امشب مرا
کاش میرفتم به آن دورانِ خوبم، دزدکی/
یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من
من به یاد و خاطراتت زنده ام، ای کودکی/
دفترٍ مشقِ دبستانم ببین
پر ز مُهرِ آفرین، صد آفرین/
راستی! آن دفترِ کاهی کجاست؟!
عکس حوض آبِ پُر ماهی کجاست؟!
باز آیا ریز علی ها زندهاند ؟!
در حوادث، جامه از تن کندهاند؟!
کاش حالا خاله کوکب زنده بود
عطرِ نانش خانه را آکنده بود/
ای معلّم! خاطر و یادت به خیر
یادٍ درسِ آب بابایت به خیر/
هرکجا هستید، هستی نوشتان
کامیابی گرمیِ آغوشتان/
هم کلاسیهای سالِ کودکم
دستهگلهایی ز یاس و میخکم/
باز از دل می کنم یادٍ شما
یادِ قلبِ سادهٔ شادِ شما/
آدمی سر زنده از یاد است، یاد
رمزِ عمرِ آدمیزاد است یاد/
شادتان میخواهم و شادم کنید
همکلاسیهای من یادم کنید/
https://eitaa.com/Bayynat