🏴 شب دوم #محرم، ورود کاروان حسینی به کربلا
▪️امام حسین علیه السلام پس از بیست و چند روز خروج از مکه و طی مسیر، در نزديكی شهر کوفه به وسيله «حر بن يزيد رياحی» و سپاهيانش كه مأمور راه بستن بر كاروان ایشان بودند متوقف شدند.
▪️پس از مذاكرات طولاني كه بين امام علیه السلام و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گفت: "اكنون كه از فرمان عبیدالله ابا داری، راهی برگزين كه نه به كوفه روی و نه به مدينه بازگردی تا من به امير نامه بنويسم"، حضرت راه قادسيه را انتخاب نمودند.
▪️لشكر #ظلمت و كاروان #نور، چند روز سايه به سايه يكديگر حركت میكردند، تا اينكه روز دوم محرم در نزديكي روستای "نينوا"، نامهای از «عبيدالله بن زیاد» به حر رسيد كه در آن نوشته بود: "همان هنگام كه نامه من به تو رسيد، حسين را نگاهدار و بر او تنگ بگير و او را در بياباني بی پناه و بیآب فرود آور".
▪️حر بر امام و اصحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مكان بیآب و آبادی كه نامه به دستش رسيده بود اتراق كنند. امام به او فرمودند: "وای بر تو! بگذار در آبادی و روستايی فرود آیيم" حر گفت: "نه، به خدا قسم نمیتوانم. اين نامه رسان را بر من جاسوس كردهاند و بايد در همينجا بمانی".
▪️«زهير» كه يكي از ياران امام بود گفت: "ای پسر رسول خدا! جنگ با اين جماعت، آسان تر از نبرد با كساني است كه بعداً به آنها ملحق خواهند شد. بگذار با آنها بجنگيم". امام فرمودند: "من آغازكننده جنگ نخواهم بود".
▪️آنگاه نام آن سرزمين را پرسيدند. گفتند: نام اينجا #عقر است. دوباره پرسيدند: آيا نام ديگري ندارد؟ گفتند: به اينجا #نینوا نيز ميگويند. نام ديگری هم دارد كه #كربلاست.
پس حضرت فرمودند:
"اللهم اني اعوذ بك من الكرب والبلاء. اينجا مكان رنج و اندوه است".
▪️آنگاه ياران را فرمودند:
"همين جا فرود آييد كه جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر دادند كه خون ما بر اين زمين ريخته میشود و در اينجا دفن خواهيم شد".
سپس دستور دادند كه خيمه ها را در همان سرزمين بيآب و علف برپا كردند.
...............
▪️این زمین داغ به دل میدهد آخر، برویم
در من آشوب شده جانِ برادر برویم
▪️خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد
زینت دوش نبی؛ جانِ پیمبر"صلی الله علیه و آله" برویم
▪️حنجر نازک شش ماهه شبیه است به گل
میشود سخت در آغوش تو پرپر، برویم
▪️کینه دارند به اسمش! به خدا میآید
لشکری تشنه به خونِ علیاکبر، برویم
▪️کمرت میشکند، داغ برادر سخت است
به أبالفضل نگاهی کن و دیگر برویم
▪️نیزه میبارد از این قومِ به ظاهر مؤمن
دست هاشان همه آلوده به خنجر، برویم
▪️سایهٔ روی سرم؛ خیمه نزن! برگردیم!
دل ندارم که نباشد به تنت، سر، برویم
▪️بر زمین میخوری و وای بمیرم! نگذار
قتلگاهت بشود قاتلِ خواهر، برویم
▪️فکر گودال مرا سخت به هم میریزد
نشود غرق «بنیَّ» لبِ مادر؛ برویم
▪️کرده تأثیر بر آنها به خدا نانِ حرام
تا که دستی نرود جانبِ معجر، برویم
▪️چه بگویم به گلت؟! چونکه ندارد هرگز
طاقت دوری بابا دلِِ دختر، برویم
▪️گرچه تقدیر بر این است که بی یار و غریب
سمتِ داغی که شد از پیش مقدّر، برویم!
🏴 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
https://eitaa.com/Bayynat