﷽
⭕️ یکی از بچهها تعریف میکرد که
رفته بودم کتابخونه،
روی دیوارهای کتابخونه بیانات #حضرت_آقا در مورد مطالعه و کتابخوانی رو نوشته بودن.
از سر جام بلند شدم کتابمرو از توی کیفم در بیارم، یک لحظه چشمم خورد دیدم یک نفر،
عکس #حضرت_آقا رو خط خطی کرده و کلی بد و بیراه نوشته...
گفت اول که دیدم خیلی عصبانی شدم؛
ولی بعد به خودم گفتم ببین!
اون هم اومده اینجا تلاش کنه برای درس خوندن و یه کارهای شدن،
انگیزه داره!
انگیزهش هم خراب کردن این مملکته!
تو چی؟ تو انگیزه داری؟ اونقدر پای آرمانت
وایسادی کم نیاری؟
این کشور، این شیعه خونه،
به تو و علمت نیاز داره تا زودتر به قله برسه!
گفت اون روز رو بهتر از باقی روزها درس خوندم و بهترین گزارش کار رو شب نوشتم...
القصه؛ میشه از لابلای کتاب و دفتر شهید شد،
همونجور که شهیده فائزه رحیمیِ دهه هشتادی شهید شد!
جا نزن! کم نیار! خیلی از مسیر نمونده...
#مصطفی_برقبانی
https://eitaa.com/Bayynat
﷽
❌ یه رئیس جمهور داشتیم از بس کار نمیکرد، نگران زخم بسترش بودیم...
✅ یه رئیس جمهور هم داریم از بس کار میکنه، نگران جانش هستیم...
🗣 #مصطفی_برقبانی ✍
https://eitaa.com/Bayynat
﷽
تو در جنگلهای ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار میکنی مرد؟
صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟
میخواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟
خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله میشدی و چند نفر آدم را پیدا میکردی و از بینشان ردی میشدی و صدای شاتر دوربینها و تمام.
به تو ربطی نداردکه پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده.
تو چکار داشتی که روستای کهنهلو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد.
به تو چه که روستای کیغول یه درمانگاه ندارد و همین ماه پیش یک زن جوان، قبل از اینکه به زایشگاه شهرستان برسد، بچهاش سقط شد.
اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار میرفتی سید!
عدل رفتی سراغ نقطهای که کل مملکت بسیج شدهاند برای پیدا کردنت؟
انصافت را شکر.
میگویند آنجا باران گرفته.
زیر باران دعا مستجاب است.
دعا کن برای خودت
دعا کن برای ما؛
پیرمرد روستای کهنهلو را که یادت نرفته؟
همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟
دعا کن سید!
شب عید است...
#مصطفی_برقبانی
https://eitaa.com/Bayynat