#معنای_زندگی
معنای زندگیِ ما از آنچه به جهان عرضه میکنیم روشنایی میگیرد.
روشنایی که ما به زندگی عرضه میکنیم، همیشگی است و هرگز به تاریکی تبدیل نمیشود.
ما میتوانیم به دیگران کمک کنیم تا این نور و فروغ را در زندگی خودشان ببینند.
هدیهای که ما میتوانیم به دیگران بدهیم این است که به آنها اطمینان بدهیم در بیهودگی زندگی نمیکنند.
در حالی که ما به اشتباه تصور میکنیم زندگی ما همان تعریفی است که دیگران از آن دارند، روحِ ما این ظرفیت فوقالعاده را دارد که فراتر از زمان بایستد و بین گذشته و آینده حرکت کند تا تعریفی که خودش میپسندد را برای زندگی پیدا کند.
تصور کنید 90 ساله هستید و در بستر مرگ افتادهاید و در حال مرور زندگی خودتان هستید. حال این پرسشها را از خودتان بپرسید:
من از نگاه خودم چگونه بهنظر میام؟
واقعیتهای زندگی من چه چیزهایی هستند؟ من چه احساسی درباره آنها دارم؟
آیا هنوز چیزی برای انجام دادن باقی مانده است تا بتوانم به طرز معنادارتری زندگی کنم؟
آیا از این زندگی که داشتم راضی و خشنودم؟
با نگاه به گذشته آیا دستاورد مفیدی داشتهام؟
اکنون که در پایان زندگی هستم، چه حسی دارم؟
آیا میتوانم از خودم خشنود باشم و بگویم زندگی ارزشمندی داشتم؟
زندگی بدهکارِ شادی به ما نیست، بلکه به ما معنا عرضه میکند.
زندگی لزوماً آنطور که ما میخواهیم پیش نمیرود، با این وجود مسئول موجودیت زندگیمان خودمان هستیم؛ البته تحمل این مساله خیلی دردآور است.
بخشی از ماهیت زندگی، تغییری است، نه تقدیری و هیچکس جز خودمان صلاحیت تغییر دادنِ آن بخش را ندارد.
زیستنِ غیر اصیل، تشویش خاطر و بیسرانجامی به همراه دارد، مگر آنکه انسان برای یافتن راه نجات خود، تلاش کند یا راهی ایجاد کند، زمام خویش را به دست بگیرد و معنای زندگی خود را کشف کند.
زندگی، درِ خروجی ندارد؛ نباید به دنبال در خروجی بگردیم.
ما در گام اولِ زندگی، تنهاییم و مضطرب و بر چهارراه چه کنم ایستادهایم. دلهره داریم و دستاویزی نداریم که به آن چنگ بزنیم و در میان جمعِ تنهایان به.سر میبریم.
اما زندگی در گام اول خلاصه نمیشود،
گام ها در پیش است و همسفران در انتظار.
ژان پل سارتر گفته بود:
مُردن همه چیز نیست؛ باید به هنگام مُرد.
و من میگویم:
زندگی همه چیز است؛ باید به هنگام زیست.
#منوچهر_خادمی
https://eitaa.com/Bayynat