غزل شماره 1198 دیوان شمس
جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن
آنک آموخت مرا همچو شرر خندیدن
گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم
عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن
بی جگر داد مرا شه دل چون خورشیدی
تا نمایم همه را بیز جگر خندیدن
به صدف مانم خندم چو مرا درشکنند
کار خامان بود از فتح و ظفر خندیدن
یک شب آمد به وثاق من و آموخت مرا
جان هر صبح و سحر همچو سحر خندیدن
گر ترش روی چو ابرم ز درون خندانم
عادت برق بود وقت مطر خندیدن
چون به کوره گذری خوش به زر سرخ نگر
تا در آتش تو ببینی ز حجر خندیدن
زر در آتش چو بخندید تو را می گوید
گر نه قلبی بنما وقت ضرر خندیدن
گر تو میر اجلی از اجل آموز کنون
بر شه عاریت و تاج و کمر خندیدن
ور تو عیسی صفتی خواجه درآموز از او
بر غم شهوت و بر ماده و نر خندیدن
ور دمی مدرسه احمد امی دیدی
رو حلالستت بر فضل و هنر خندیدن
ای منجم اگرت شق قمر باور شد
بایدت بر خود و بر شمس و قمر خندیدن
همچو غنچه تو نهان خند و مکن همچو نبات
وقت اشکوفه به بالای شجر خندیدن
#مولانا
https://eitaa.com/Bayynat
Salar_Aghili-Tasnif_Karvane_Mast.mp3سالار عقیلی_کاروان مست
زمان:
حجم:
3.73M
🔸آواز : #سالار_عقیلی
🔸شعر :مولانا
🔸#تصنیف "کاروان مست" از آلبوم یار مست
🔸آهنگساز #مجید_مولانیا
ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست
میر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست
باغبانا رعد مطرب ابر ساقی گشت و شد
باغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست
آسمانا چند گردی گردش عنصر ببین
آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست
حال صورت این چنین و حال معنی خود مپرس
روح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست
رو تو جباری رها کن خاک شو تا بنگری
ذره ذره خاک را از خالق جبار مست
تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماند
مدتی پنهان شدست از دیده مکار مست
بیخهای آن درختان می نهانی میخورند
روزکی دو صبر میکن تا شود بیدار مست
گر تو را کوبی رسد از رفتن مستان مرنج
با چنان ساقی و مطرب کی رود هموار مست
ساقیا باده یکی کن چند باشد عربده
دوستان ز اقرار مست و دشمنان ز انکار مست
باد را افزون بده تا برگشاید این گره
باده تا در سر نیفتد کی دهد دستار مست
بخل ساقی باشد آن جا یا فساد بادهها
هر دو ناهموار باشد چون رود رهوار مست
رویهای زرد بین و باده گلگون بده
زانک از این گلگون ندارد بر رخ و رخسار مست
بادهای داری خدایی بس سبک خوار و لطیف
زان اگر خواهد بنوشد روز صد خروار مست
شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیست
کافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست
#مولانا
https://eitaa.com/Bayynat
هر نفس آواز عشق
میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم
عزم تماشا که راست
ما به فلک بودهایم
یار ملک بودهایم
باز همان جا رویم
جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم
وز ملک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم
منزل ما کبریاست
گوهر پاک از کجا
عالم خاک از کجا
بر چه فرود آمدیت
بار کنید این چه جاست
بخت جوان یار ما
دادن جان کار ما
قافله سالار ما
فخر جهان مصطفاست
#مولانا
#ديوان_شمس
https://eitaa.com/Bayynat
ما چندین تَلخی کشیدهایم تا به منزلَتِ شیرینی رسیدیم. تو لذّتِ شیرینی چه دانی، چون مَشقّت تلخی نکشیدهای؟
#فیه_ما_فیه
#مولانا
https://eitaa.com/Bayynat
آن کس که تراشناخت جانراچه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند
#مولانا
خط: #اکبرنژاد https://eitaa.com/Bayynat
گر نقل و کباب و گر می ناب خوری
در خواب فرو رفته همی آب خوری
چون برخیزی ز خواب باشی تشنه
سودت نکند آب که در خواب خوری
الدُنیا کَحُلمُ النَّائِم. دنیا و تنعّم او همچنان است که کسی در خواب چیزی خورد. پس حاجت دنیاوی خواستن همچنان است که کسی در خواب چیزی خواست و دادنش. عاقبت چون بیداری است، از آنچ در خواب خورد هیچ نفعی نباشد.
#فیه_ما_فیه
#مولانا
( با اندکی تغییر )
https://eitaa.com/Bayynat
هشتم مهر ماه روز بزرگداشت عارف و شاعر بزرگ ایرانی ، جلال الدین محمد بلخی مشهور به #مولانا است .
جلال الدین محمد ملقب به #مولانا از بزرگترین عرفا، شعرا و حکمای عالیقدر است که در ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ به دنیا آمد .
پدرش واعظ سرشناس شهر، بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود که مدرس و واعظی خوش بیان و خطیب بود .
مولانا به روایتی ۱۴ ساله بود که پدرش بلخ را ترک گفت و قصد حج کرد و به بغداد رهسپار شد .
هنگامی که به نیشابور رسیدند ، شیخ عطار کتاب اسرار نامه خود را به جلال الدین محمد هدیه داد و به پدرش گفت: "زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند" .
شهرت بی مانند مولانا به عنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیر علم و ادب جهان بدان سبب است که وی گذشته از وقوف کامل به علوم و فنون گوناگون ، عارفی دل آگاه، شاعری درد آشنا و اندیشه وری پویاست که آدمیان را از طریق بی ارزش شمردن پدیده های عینی و ذهنی این جهان به جستجوی کمال و آرام و قرار فرا می خواند.
زندگی مولانا پس از آشنایی با #شمس تبریزی که شوریده ای از شوریدگان روزگار خود بود دگرگون شد.
#شمس ، مولانا را با افق دیگری از معنویت و عرفان آشنا کرد و روح او را در آسمان های برتر به پرواز درآورد .
او در سال ۶۴٢ به قونیه وارد شد و یک سال بعد از قونیه به دمشق رفت و مولانا را در آتش هجران گداخت .
مولانا پس از آگاهی از اقامت شمس در دمشق نخست با غزل ها، نامه ها و پیام ها از او خواستار بازگشت شد و پسر خود را به جستجوی شمس فرستاد .
شمس این دعوت را پذیرفت و به سال ۶۴۴ به قونیه بازگشت اما بار دیگر با جهل و خودخواهی مردم و تعصب عوام روبه رو شد و ناگزیر به سال ۶۴۵ از قونیه رفت .
مولانا باز در پی او روان شد اما نشانه ای از او نیافت و در این میان سر به شیدایی برآورد و غزلیات خود را با نام او مزین کرد .
برخی آثار ارزشمند او از نظم و نثر عبارتند از مثنوی ، دیوان غزلیات معروف به کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات مولانا، فیه ما فیه، مجالس سبعه و غیره.
#مولانا در اوایل جمادی الاخر سال ۶٧٢ هجری قمری در شهر "قونیه" رخ در نقاب خاک کشید.
https://eitaa.com/Bayynat
4.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬆️ یک حکایت از دفتر سوم #مولانا...
https://eitaa.com/Bayynat
یک انرژی مثبت از #مولانا
غم دیروز و پریروز و
فلان سال و فلان حال و فلان مال
که بـر باد فنا رفت نـخور
به خدا حسرت دیروز عذاب است
مـردم شهر بـه هوشید؟؟؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید
و برقصید و بخندید که امروز
سر هر کوچه خــدا هست
روی دیوار دل خود بنویسید
خــدا هست
نه یکبار و نه ده بار که صد بار
به ایمان و تواضع بنویسید
خـدا هست و خـدا هست و خـدا هست
https://eitaa.com/Bayynat