#پرنده_مان را آزاد کنیم
پسر بچه ای پرنده زيبايي داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود. حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می گذاشت و ميخوابيد.
اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر بودند، از پسرک حسابی كار ميكشيدند و سو استفاده میکردند. هر وقت پسرک از كار خسته ميشد و نميخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد ميكردند كه الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند كرد؛ و پسرک با التماس مي گفت: نه، كاری به پرنده ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام ميدهم.
تا اينكه يك روز صبح برادرش او را صدا زد كه کاری برایش انجام دهد،
او گفت: خسته ام و خوابم مياد. برادرش گفت: الان پرنده ات را از قفس رها میكنم، پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم...
حالا برو بذار بخوابم، كه با آزادی او، خودم هم آزاد شدم...
اين حكايت همه ماست!
تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبسته ايم
پرنده بسياری، پولشان
بعضی، قدرتشان
برخی، موقعيتشان
پاره ای، زيبايي و جمالشان
برخی، عشقشان
و خلاصه شيطان و نفس، هر كس را به چيزي وابسته کرده اند که ترس از رها شدن از آنها، سبب شده تا ديگران و گاهی خودمان از خودمان بیگاری بکشیم!
خوشا به حال کسانی که پرنده شان را آزاد کرده اند...
ترک لذت ها و شهوت ها سخاست
هر که در شهوت فرو شد بر نخاست
📚مثنوی معنوی
https://eitaa.com/Bayynat