🍀 باغچه ای را به فرزندی قبول کن
هفت ماه پیش در صندوق پستم لابه لای روزنامه ها و نامه ها یک آگهی دیدم. شهرداری می خواست حضانت تعدادی باغچه را به اهالی واگذار کند. یعنی مراقبت و سرپرستی باغچه ای طی قرار دادی یکساله به افرادی خاص واگذار می شد و به شرط موفقیت، این قرار داد قابل تمدید بود.
به نظرم ماجرایی جالب و هیجان انگیز بود.
ایمیل فرستادم که من متقاضی ام و علاقه مند به روییدن و رویاندن.
مامور شهرداری برای بررسی صلاحیتم به خانه ام آمد تا مصاحبه ای با من انجام دهد و بفهمد که آیا درباره گیاهان شناخت کافی دارم و می توانم از عهده برآیم یا نه؟
من گفتم: بله از عهده بر می آیم چون نویسنده ام،کارم دانه کاشتن در قلب آدم هاست پس کسی که در قلبها دانه می کارد حتما می تواند در خاک هم دانه بکارد.
خانم یوکه خندید وگفت: من هم اتفاقاً پرستارم، این سرپرستی امور باغچه ها شغل دومم است و می دانم کسی که بتواند از آدم ها مراقبت کند از گیاهان هم می تواند.
و قراردادی در شش صفحه و بیست بند با من بسته شد.
و من بابت پذیرفتن این سرپرستی باید هزینه سالیانه هم پرداخت می کردم.
گفتم: خانم یوکه حالا که زمستان است! من چه چیز می توانم بکارم؟
گفت : اگر نویسنده ای باشی که حتی در قلبهای سرد دانه کاشته، خواهی دانست در زمستان هم چه می توان کاشت.
🌱
و از آن پس باغچه دفترم شد و من همانطور که واژه بر کاغذ می کاشتم، دانه بر خاک می نوشتم.
من چنان باغچه را می خواندم انگار که شعری را.
و روزی دانستم که من باغچه را هرس نمی کنم من دارم خاک را ویرایش می کنم و دانستم هر علفِ هرز واژه ای اضافی ست و اگر حذفش نکنم وزن باغچه بهم می خورد؛ موسیقی روییدن، لطمه می بیند.
روزی دانستم هر دانه که سر از خاک در می آورد، داستانی ست و دیدم چقدر دلم می خواهد هر گیاه را تا آخرین خطش بخوانم.
کاشتن همان سلوک بود و من دانستم اگر کسی نتواند از دانه صبوری بیاموزد و از فصل تغییر را و از خاک رازداری را و از گیاه سماجت را، حوصله زندگی کردن را نخواهد داشت ....
و بدین ترتیب من از باغچه ای کوچکحوصله زندگی پیدا کردم...
✍#عرفان_نظرآهاری
🌱#باغچه_نوشت
https://eitaa.com/Bayynat
☘ تزکیه باغچه ای
خانم یوکه سرپرست امور باغچه ها وقت و بی وقت باغچه ها را بازدید می کرد و عکس باغچه ها را با اسم متولیانشان در اینترنت می گذاشت. عکس باغچه ای آشفته، باغچه ای پریشان، باغچه ای بی سر و سامان، دیگر رازی پنهان نبود که گناهی فاحش بود.
و این شد که من شب و روز به تزکیه باغچه ام مشغول شدم، زیرا که خانم یوکه وجدان بیدار شهر بود، خانم یوکه نفْس لوامه بود و اگر گناه باغچه ای ما برملا می شد، شرم آور بود.
کمترین غفلتی مساوی بود با روییدن گیاهی هرز که ناغافل ساقه ای را می گرفت و بالا می رفت و جانش را می ستاند.
علفهای هرز، عجیب شبیه گیاهان خوب بودند، سبز و ناز و ظریف؛ اما مدتی که می گذشت می فهمیدم اینها شیاطین کوچکی هستند با لباس مبدّل؛ بعضی هایشان خودشان را می انداختند روی گیاهان دیگر، شخصیت وابسته و چسبنده داشتند؛ بعضی های دیگر از زیر، ضربه می زدند؛ با ریشه هایی وحشی و بی رحم که تا عمق جانِ گیاه نفوذ می کردند.
هر چه جلوتر می رفتم بیشتر می فهمیدم که باغچه همان روح من است و هر غفلتی، گناهی است و هر تقصیری، تاوانی دارد.
شته های سفید، شته های سیاه، حلزون ها، کرم ها، کفشدوزک ها، عنکبوت ها،مورچه ها، خوب ها، بدها، مفیدها، مضرها...
در هر باغچه ای جنگی شبانروزی بر پا بود؛ خیر و شر، مدام در نبرد بودند و من تصمیم گرفته بودم که در سپاه خوبان باشم، پس هر روز مهماتی برای لشکرم فراهم می کردم.
این شته های ریز وکوچک و چسبناک، این اهریمن های موذی، قبلاً کجای زندگی من بودند؟ هیچ جا! قبلاً چه نقشی در زندگی ام داشتند؟ هیچ چیز!
حالا اما مصداق بارز فساد بودند، ظلم بودند، تجاوز بودند و من مُصلحی بودم که برای نجات برگی کوچک تلاش می کرد.
من چرا داشتم این تلاش را می کردم؟ چون باغچه همان روح من بود و اگر باغچه نجات پیدا می کرد من هم رستگار می شدم. تطهیر من در گرو تزکیه باغچه بود.
ما بیش از آنکه به نظر می آمد به هم شبیه بودیم.
من مراقب باغچه ام بودم نه برای اینکه از عکس های خانم یوکه می ترسیدم یا اینکه می خواستم شاگرد اول کلاس باغچه ای باشم؛ نه، هیچکدام؛ چون نه پاداشی در کار بود و نه مجازاتی.
من فقط می خواستم حال باغچه ام خوب باشد.
من می خواستم تکلیفم را مسؤوليتم را یا رسالت باغچه ای ام را خوب انجام بدهم.
من می خواستم باغچه ام نفْسی مطمئنه باشد که هم من از او راضی ام و هم او از من راضی.
و اگر چنین می شد من در آفریدن تکه کوچکی از بهشت سهیم می شدم.
چنین شد و من تکه ای از بهشت را آفریدم...
✍#عرفان_نظرآهاری
🌱#باغچه_نوشت
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: رییس جمهور طبق قانون اساسی ما امکانات فوق العاده زیادی در اختیار دارد
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا نجفی یک "قاتل" قابل احترام است؟
🔸 کلیپی از نوع برخورد قبیله ای با موضوع قتل میترا استاد از طرف شهردار اسبق تهران که غالبا از طرف هم حزبی های اصلاح طلبش مطرح شده است.
https://eitaa.com/Bayynat
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای سیاسی ترین سرود تاریخ انقلاب جلو چشم مسئولین😊☝️
سرود "آقازاده"
▪️حساب و کتاب این روزاتونو پس میدین/واسهی شماست اگه رو لب مردم آهه
https://eitaa.com/Bayynat
19.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺《 مقام مناجات کننده با خدا》
💠 تویی که خدا را صدا می زنی و با او نجوا میکنی انقدر مقامت بالاست که امام معصوم، امام رضا(ع)، خدا را اینگونه قسم می دهد:
الهی بحق من ناجاک...
✅ شب پایانی ماه مبارک را دریابیم
#پیشنهادی_اینستاگرام
🍃استاد سید مجتبی حسینی
🌟اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ
🌟و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
ْ
https://eitaa.com/Bayynat
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت نگاه امام(ره)!☝️
🔻داستان پیرزنِ کاسه به دستی که امام بارها تعریف کرد..
🔹امام: کار این پیرزن خیلی لطافت روحی میخواهد!
https://eitaa.com/Bayynat
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
💢 روزای آخر رمضان ، و......
همه جا یک سؤال شنیده میشه ؛
عیدِ فطر ، چه روزیه ؟
https://eitaa.com/Bayynat
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
این روز آخر ...
خودت می تونی بفهمی ، روزه هات تونسته رویِ رشدِ نَفْسِت مؤثر باشه یا نه؟ !
خودت می تونی بفهمی ، این ماه رمضون، با خدا ، چند چند، بودی !
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا شاه میگو از نزدیک دیدین ؟
صید یک شاهمیگو زیبا توسط صیادان جنوب و رها کردن آن به دریا به علت فصل تخمریزی
https://eitaa.com/Bayynat