9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعا باور کردنی نیست! بیل گیتس درباره ویروس کرونا در سال 2015 هشدار داده بود، اما آن موقع همه به او خندیدند و کسی جدی نگرفت! این ویدیوی باور نکردنی را ببینید که چطور این نابغه دوران، این روزها و سالهای آینده را پیش بینی کرده است! او با قاطعیت تمام گفت مهمترین دغدغه بشر باید برای مبارزه با ویروسهای ناشناخته مثل کرونا باشد! اما کسی به او و حرفهایش گوش نکرد و امروز جامعه جهانی به این بحران ویروسی دچار شده است! با دقت تا انتها ببینید تا بدانید چرا به او نابغه می گویند! https://eitaa.com/Bayynat
🔺یکی بود یکی نبود. یه روستا بود بین جنگل و دریا. اونجا خاله کلثوم توی یه اتاق گلی با پنج تا بچه ی قد و نیم قد زندگی می کرد. خاله کلثوم خیلی زود شوهرش رو از دست داده بود و خودش خرج بچه هاشو درمی آورد. توی فصل نشا و وجین و دروی برنج، از صبح تا شب توی زمین کوچیک خودش و زمین های بزرگ مردم کار می کرد. توی فصل های دیگه هم خوراک بچه هاش رو از تنها دکان روستا نسیه می خرید و وقت برداشت برنج، قرضاش رو می داد. گاهی وقتام که جنس نسیه بهش نمی دادن دست خالی برمی گشت.
🔺شاید هر کس جای اون بود خسته می شد، ناله می کرد، یا این که از زمین و زمان گله داشت. اما خاله کلثوم حتی یه بار از چیزی گله نکرد. از کسی خواهش نکرد. لبخندش رو هم از هیچ کس دریغ نمی کرد. حتی برای دیگران هم دعا می کرد و بعضی شب ها توی حسینیه ی کوچیک روستا می خوابید و تا حاجت مردمو نمی گرفت برنمی گشت.
🔺بچه های خاله کلثوم بزرگ شدن و همگی رفتن خونه ی بخت و برای خودشون کسی شدن. اما به قیمت یه عمر پادرد و دست درد و کمردرد خاله کلثوم. به قیمت شب بیداری ها و اشک ریختن های پنهانی. به قیمت شبها گرسنه خوابیدن به امید این که به هر کدوم از بچه هاش یه لقمه غذا بیشتر برسه. به قیمت حرف زور شنیدن از زمین دارها و سر به زیر انداختن و خون دل خوردن و حرفی نزدن. به قیمت هیزم جمع کردن توی فصل سرما و باد زدن سر و صورت بچه ها توی شب های گرم و شرجی تابستون و روندن پشه ها از حریم امن خواب معصومانه شون. به قیمت سالها توی جنگل گشتن و چیدن گیاهانی که بتونه دوای درد و مرهم تب بچه هاش باشه در مواقع بیماری. به قیمت یه سال جون کندن برای خریدن پارچه ی شب عید و دوختن لباس هایی که به سختی کفاف پوشوندن تن پنج سر عائله رو می داد. به قیمت یه عمر پنهان کردن داغ مرگ همسر و در گلو نگه داشتن بغض مرگ اولین نوزادش.
🔺اون روز خاله کلثوم باید می رفت نشا. اما کسی نبود که نوزادش رو به اون بسپره. پس اونو به کولش بست و با خودش برد سر زمین و زیر سایه ی یه درخت خوابوندش. اما وقتی از سر کار برگشت اثری از بچه نبود. کسی نمی دونه خاله کلثوم چی کشید وقتی که تن کوچولو و بی جان پاره ی جگرش رو توی گل و لای شالیزار پیدا کرد.
🔺اما باز هم لبخندشو از کسی دریغ نکرد. داغ بچه شو پنجاه سال توی دلش نگه داشت. تا همین چند ماه پیش که پسر بزرگش که شاعره و آدم سرشناسی هم هست، منظومه ی مرگ اون نوزاد رو سرود و برای مادر خوند. شاید برای اولین بار بود که خاله کلثوم لبخند از لبش پرید و ناله ای کرد و گفت: نخون!
🔺شب یلدای امسال مهمون خونه شون بودم. پسرا و عروسا و نوه ها دورش جمع بودن. اما خاله کلثوم دیگه اون خاله کلثوم سابق نبود. کوچولو شده بود. مچاله شده بود. حواسش رو هم از دست داده بود. حتی منو که دوست صمیمی پسرش بودم نشناخت. اما بازم به فکر پذیرایی از من بود. به فکر این که از تمام خوراکی های اون سفره ی رنگارنگ بردارم و بخورم. و باز هم لبخند بود که از لبش دور نمی شد.
🔺نمی دونستم آخرین باریه که سر سفره ی خاله کلثوم می شینم. نمی دونستم که اون شب، پایان یلدای طولانی و پر از غم و رنج عمر خاله کلثومه. نمی دونستم با شوهرش و نوزادی که پنجاه سال پیش توی شالیزارها گم کرده بود، قرار ملاقات داره.
خاله کلثوم غریب بود. خدا هم خواست غریبانه بره. خواست که مردمی مثل من که یه عمر از رنجی که اون برده بی خبر بودیم، سر جنازه ش نباشن. خواست اون با تشییع فرشته ها به بهشت بره، نه با ازدحام آدمایی که ترس از یه ویروس، وحشت زده شون کرده. ویروسی که درد و رنج ناشی از اون با غم و مشقت یه شب از هشتاد سال عمر خاله کلثوم برابری نمی کنه.
🔺خاله کلثوم الآن نشسته روبروی خدا و مثل همیشه خجالت می کشه حرف بزنه. خدا میگه: "خاله کلثوم! خیلی سختی کشیدی؟" با شرم و لبخند میگه: "نه، راحت بود." خدا میگه: "چرا هیچ وقت از من گله نکردی؟" میگه: "جز خوبی از شما ندیدم." خدا میگه: "حتی وقتی بچه ت رو ازت گرفتم؟" میگه: "قابل شما رو نداشت." خدا میگه: "حتی وقتی شوهرتو بردم و با پنج تا یتیم تنهات گذاشتم؟" میگه: "تنها نبودم. سایه ی شما روی سرم بود." خدا میگه: "چرا از بدی های مردم شکایتی نکردی؟" میگه: "چون شما رو داشتم." خدا میگه: "چرا هیچ وقت کسی رو نفرین نکردی؟" میگه: "اونام گرفتار بودن. دعاشون می کردم."
🔺خدا سکوت می کنه. فرشته ها اشک می ریزن. خدا به اونها میگه: "حالا فهمیدین چرا گفتم بهش سجده کنین؟" فرشته ها گریه کنان به خاک می افتن و به خاله کلثوم سجده می کنن. اما خاله کلثوم سرشو بلند نمی کنه. مثل همیشه با خجالت داره با گوشه ی چارقدش بازی می کنه.
🔺 افشین علا🔺
https://eitaa.com/Bayynat
خواستند ؛
ما را
دفن کنند ..
غافل از این که
ما بذر بودیم...!
ارنستو_چه_گوارا
https://eitaa.com/Bayynat
عشق تو قماري ست كه بازنده ندارد
اي دست تو پيوسته پر از برگ برنده
https://eitaa.com/Bayynat
موعظۀ زمامداران
دل به خاکدان بستن، ترک آسمان کردن
ظلم را سبک دیدن، بار خود گران کردن
روی فرش ابریشم، راه عرش پیمودن
بر زمین غصبی سر سوی آسمان کردن
در پی زر و منصب، این دو روز دنیا را
از خدا نترسیدن، مدح این و آن کردن
خواندن جوانان بر هتک حرمت پیران
یا به حکم پیران، خون در دل جوان کردن
امتیازها آسان بر رفوزه بخشیدن
گرچه پاکبازان را سخت، امتحان کردن
لقمههای نامشروع، در گلو فرو بردن
چون حرامیان بر خلق، قصد مال و جان کردن
خود به عیش و مردم را از عذاب ترساندن
در عیان ز دین گفتن، فسق در نهان کردن
فکر جیب خود بودن، بر گرانی افزودن
دمبهدم ضعیفان را، زار و ناتوان کردن
اغتنام فرصتها، غارت غنیمتها
اکتساب چندین شغل، ظلم توأمان کردن
ناقدان لایق را، با سکوت دق دادن
ناصحان مشفق را، زخمی زبان کردن
هم به کام نادانان، شهد وهم نوشاندن
هم به جام دانایان، زهر شوکران کردن
صبر و تاب مردم را، بیکرانه دانستن
خون خلق را خوردن، ظلم بیکران کردن
بس کنید! کافی نیست؟ تا به کی در این بازار
روغن ریاکاری، رونق دکان کردن؟...
افشین علا
https://eitaa.com/Bayynat
✍️آورده اند که شیخ جنید بغدادی به عزم سفر از شهر بیرون رفت و مریدان از عقب او.
شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است.
👈گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.
👌شیخ پیش او رفت و سلام کرد.
بهلول جواب سلام او را داد و پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی.
بهلول گفت شیخ بغداد تویی که مردم را ارشاد می کنی؟ عرض کرد آری.
👌بهلول گفت طعام چگونه می خوری؟
1️⃣عرض کرد اول «بسم الله» می گویم و از پیش خود می خورم و لقمه کوچک برمی دارم، به طرف راست دهان می گذارم و آهسته می جوم و به دیگران نظر نمی کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی شوم و هر لقمه که می خورم «بسم الله» می گویم و در اول و آخر دست می شویم.
👌بهلول برخاست و فرمود تو می خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی دانی و به راه خود رفت.
😳😂مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید.
🔵 بهلول پرسید چه کسی هستی؟ جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی داند.
👌بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می دانی؟
2️⃣ عرض کرد آری. سخن به قدر می گویم و بی حساب نمی گویم و به قدر فهم مستمعان می گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می کنم و چندان سخن نمی گویم که مردم از من ملول شوند
👌بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی دانی. پس برخاست و برفت.
😳😂 مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی دانید.
باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی دانی،
👌آیا آداب خوابیدن خود را می دانی؟
3️⃣عرض کرد آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب می شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد.
بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی دانی. خواست برخیزد
🔹جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی دانم، تو قربه الی الله مرا بیاموز.
👌بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.
✅بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است .
اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.
✳️و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود، هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد
❇️ و در خواب ، اینها که گفتی همه فرع است؛
اصل این است که در وقت خوابیدن
در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد.
جنید گفت: احسنت . جزاک الله خیرا💐💐
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 #بابل در وضعیت #قرمز
🚒 ادامه هشدارهای خودروهای #آتشنشانی_بابل در خصوص عدم خروج شهروندان از منازل
🚫با توجه به دستور شورای تامین در خصوص #تعطیل شدن مغازه ها و تمامی بازار بابل،خواهشمندیم جز در موارد ضروری از منازل خود #خارج نشوید.
یکشنبه ۲۵ اسفند ماه ۹۸
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها یک ساعت از اعلام تعطیلی و قرنطینه عمومی در دانمارک گذشته بود که این شادترین مردم متمدن و قانونمند دنیا این چنین به فروشگاه ها حمله ور شدند!
و این در حالی رخ داد که دولت به مردم در مورد عدم کمبود غذا و دارو و خدمات آنلاین فروشگاه ها در تمام مدت قرنطینه اطمینان داده بود!
https://eitaa.com/Bayynat
40.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن گرافی تاثیر سفر بر شیوع بیماری کرونا در مازندران
کاری از بابازاده معاونت فضای مجازی صداوسیمای مرکز مازندران
https://eitaa.com/Bayynat
#ممنوعیت_بازار
بازارهای هفتگی یکشنبه بازار #زوارده
#بندپی_شرقی همچنان تعطیل
🔹تلاش عوامل راهنمایی و راننده گی ،دهیار ،شورا برای جلوگیری از ایجاد بازار
🔹به منظور حفظ بهداشت عمومی و سلامت فردی و اجتماعی شهروندان فهیم و جلوگیری از شیوع #کروناویروس، #بازارهای_هفتگی تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد..
https://eitaa.com/Bayynat
حتما بخونید بسیار زیبا👌😍
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ :
ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ..
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل..
گفته اند (والعهدة علی الراوی!)
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ..
ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ كنم.
https://eitaa.com/Bayynat