ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(37).mp3
2.85M
🔊 #نهج_البلاغه ١١
🌺 سهم روز یازدهم از حکمت ۱۰۰ تا حکمت ۱۰۵
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت100 : (آنگاه كه گروهی او را ستايش كردند) فرمود:
بار خدايا! تو مرا از خودم بهتر می شناسی و من خود را بيشتر از آنان می شناسم؛ خدايا مرا از آنچه اينان می پندارند، نيكوتر قرار ده و آنچه را كه نمی دانند بيامرز.
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت101 : برآوردن نيازهای مردم پايدار نيست مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود، و شتاب در برآوردن آن، تا گوارا باشد.
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت102 : روزگاری بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخن چين را و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه و ناتوان نگردد جز عادل، در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منت گذاری ، و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است، در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهی خردسالان، و تدبير خواجگان اداره می گردد.
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت103 : (پيراهن وصله داری بر اندام امام بود شخصی پرسيد چرا پيراهن وصله دار می پوشی؟) فرمود:
دل با آن فروتن، و نفس رام می شود، و مومنان از آن سرمشق می گيرند.
دنيای حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جدای از يكديگرند، پس كسی كه دنياپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنی خواهد كرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوی آن دو، هرگاه به يكی نزديك شود از ديگری دور می گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت104: (از نوف بكالی نقل شد، كه در يكی از شبها امام را ديدم برای عبادت از بستر برخواست، نگاهی به ستارگان افكند، و به من فرمود: خوابی! يا بيدار؟ گفتم بيدارم) فرمود:
ای نوف! خوشا به حال آنان كه از دنيای حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند كه زمين را تخت، خاك را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس رويين خود قرار دادند، سپس دنيا را همانند عيسی مسيح (ع) وانهادند. ای نوف! همانا داوود پيامبر (كه درود خدا بر او باد) در چنين ساعتی از شب برمی خاست، و می گفت: (اين ساعتی است كه دعای هر بنده ای به اجابت مي رسد، جز باجگيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهای انتظامی حكومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل.)
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت105 : همانا خدا واجباتی را بر شما لازم شمرد، آنها را تباه نكنيد و حدودی برای شما معين فرمود، از آنها تجاوز نكنيد و از چيزهایی نهی فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد و نسبت به چيزهایی سكوت فرمود نه از روی فراموشی، پس خود را درباره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد.
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
❣چه خوب صاحبی دارم من!
شمایی که مرا از
سفره ی کرامتتان ،
از دعای خیرتان ،
از برکت نگاهتان ،
از ذکر نامتان و
از طعم شیرین و
ناب محبتتان ...
محروم نکردید ...
سلام صاحب دلم....
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
بسم رب الشهدا و الصدیقین
#هیئت_اخلاقی
موضوع⇦ شهادت مادر جانمون💔
سلام رفقا حال و احوال دلتون چطوره
عزاداری هاتون قبول باشه ان شاءالله
امشب قراره بریم درخونه مادر حاجت بگیریم
دلهارو روونه کنیم در خونه مادر
آماده این؟
دلاتون بدید دستشون
بسم الله
بخوان بلال
اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است
اذان بگو كه اذان تو ، آسمان رنگ است
اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است
😭💔
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
اذان فقط اذان نبود، بلال برو بالای مأذنه بگو چه خبره،
😭💔
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
كه پشت پرده ایمان، فریب و نیرنگ است😭💔
اذان بگو كه بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه های خدانما سنگ است😭💔
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است😭💔
بی بی اذون می خواد بشنوه، ولی نه همون اذون، این جوری اذون به دل بی بی می شینه😭💔
بگو كه اشهدان علی ولی الله
بگو كه لحن مناجات من غم آهنگ است😭💔
بگو آی مردم، این همون علیِ كه پیغمبر جلوی شما دستشو آورد بالا، حالا همون دستارو با طناب می بندید، ای وای بر شما💔😭
بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند
بهشون بگو رضایت من همه چیزه، بهشون بگو بابام گفته، ان الله یغضب لغضب فاطمه، ویرضی لرضاها
😭💔
بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند
كُمیت جمله شفاعت كنندگان لنگ است😭💔
به این مردم یه پیغام دیگه ام برسون، بگو كه :
بگو كه فاطمه این یكی دو روز مهمان است
سفر به خیر بگویید وقت ما تنگ است
😭💔
زود برو بالای مأذنه، رفت بالای مأذنه، همه تو خونه هاشونن، كسی منتظر نیست، همه می دونند، بلال دیگه تو مدینه اذون نمی گه، یه مرتبه مدینه لرزید، صدای بلال خونه به خونه ی مدینه و طی كرد😭💔
الله اكبر
این الله اكبر، در و دیوار مدینه رو بیداركرد،
😭💔
الله اكبر
تا صدای الله اكبر بلند شد، انگار بی بی یه جون دوباره گرفت، اشاره كرد به بچه هاش بلند شن، زیر بغل هاشو بگیرند،
😭💔
الله اكبر، الله اكبر
زینبم برو سجاده مو بیار، حسنم برو یه ظرف آب بیار، مادر می خواد، وضو بگیره، بچه ها نمی دونستند خوشحال باشند، ناراحت باشند، علی نگاه كرد، دید رنگ صورت زهرا داره، برافروخته می شه، صدای بلال اینجوری بی بی رو تكون داد
😭💔
اشهد ان لااله الا الله
یه نگاه كرد علی، دیدفاطمه اش دست به پهلو بلند شد، می خوای نماز بخونی دختر پیغمبر، تو كه تا حالا نشسته نماز می خوندی،
😭💔
اشهد ان لااله الا الله
ایستاد بی بی، قربونت برم مادر، تا صدای بلال بلند شد
😭💔
اشهد ان محمد....
عبارت تاریخ، می گه: فشهقت فاطمه، دیدن بی بی یه ناله زد، و سقطت بوجه ها و غشیا علیها. دیدن فاطمه با صورت اُفتاد رو سجاده، ان شاءالله هیج وقت مادرت جلوت از هوش نره، زینب هی تو سرش می زد،
😭💔
حسین دوید گفت:بلال دیگه بسه، وای….، این یه اذون نیمه كاره بود، دیگه بعد از اسم پیامبر همه چیز به هم خورد، اذون ادامه پیدا نكرد، من یه اذون دیگه یادمه، یه جای دیگه ام یكی دیگه اذون گفت، اونم تو مجلس شراب، اونجایی كه دستای زینب و بستند، زین العابدین داره خطبه می خونه، حرومزاده می خواد كسی صدای زین العابدین و كسی نشنوه😭💔
گفت: پاشو اذان بگو، تا اذون گفت:كلمه كلمه امام سجاد، با اذون اون مرد حرف زد، رسید به اسم پیغبر گفت: صبر كن مؤذن یه سئوال دارم، یزید علیه لعنه، نشسته رو تخت نحسش، گفت:داری می گی محمد، سئوالم اینه😭💔
این محمدی كه می گی، جد منه یا جد یزید، همه ایستادن، گفت جوابشم همه میدونید، می دونید جد یزید كس دیگه است، اگه جد منه، پس چرا دستای من و تو غل و زنجیر بستید، اگه جد منه این حسین بابای منه، چرا داری با چوب خیزران می زنی، ای حسین…😭💔