🍃فرزند حسین
خودم را گذاشتهام وسط خیمهای که حسین با یارانش سخن میگوید و راه را برای برگشتن برایشان باز میکند. سخنان هر یک از یاران حسین یک جور با دل آدم بازی میکند؛ اما حرفهای زهیر طعم دیگری دارد. آخر، حرفهای او حرفهای یک فراری است؛ فراری از حسین و همراهی با او.
زهیر به پا میخیزد و میگوید: به خدا قسم دوست دارم کشته شوم و پس از آن زنده شوم و باز کشته شوم و باز زنده شوم و هزار مرتبه کشته شوم و زنده شوم تا تو و جوانان اهل بیت تو با کشته شدن من از کشته شدن در امان بمانید.
آقا! میبینی زهیر چه طور خون امید را در رگهای من میدواند. یعنی میشود یک روز من زهیر تو شوم؟! وقتی امام مهربانی مثل تو دارم، چرا امید نداشته باشم؟ تو مثل جدت حسین بلدی آدمهای فراری را صید محبت خویش کنی.
شبت بخیر فرزند حسین!
#محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃زائر اربعین حسین
دوباره اربعین نزدیک شد و دلم شور افتاد که آیا امسال زائر اربعین میشوم یا نه؟ این سؤال را جز تو چه کسی میتواند جواب دهد؟ آقا! نام مرا در دفتر زائران اربعین نوشتهای یا نه؟ اگر نه، بگو چه کار کنم تا نام مرا بنویسی؟
از بعضی سفرها اگر جا بمانم، شاید دلم بگیرد و ناراحت شوم؛ اما من از جا ماندن از هیچ سفری جز سفر اربعین هراس ندارم. وقتی فکر میکنم که نکند اربعین امسال در جایی جز کربلا باشم، از ترس دلم میلرزد. آقا! نام مرا در دفتر زائران اربعین نوشتهای یا نه؟
دلم شور میزند، بیقرارم، گاهی در خیالم خودم را در سفر اربعین میبینم و لبخند میزنم، گاهی میبینم جا ماندهام و در کنجی افسرده و غمگین، دارم عکسهای اربعین را مرور میکنم و ذره ذره میمیرم. آقا! نام مرا در دفتر زائران اربعین نوشتهای یا نه؟ به دل هراسناکم نگاه کن و نامم را بنویس در دفتر زائران اربعین حسین.
شبت بخیر زائر اربعین حسین!
#محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃همه دلخوشیام
سال چندمی است که اربعین نزدیک میشود و من به تو التماس میکنم که بگذاری یک قدم هم که شده، در مشایه، با تو همراه شوم؟!
چه کار کنم؛ دلم بیقرار یک لحظه با تو همقدم شدن است؟
به قدری در خیالم دست در دست تو از نجف تا کربلا راه رفتهام که دلم از دست خیالهایم به تنگ آمده و بهانۀ واقعیت را میگیرد.
من با این خیالها زندگی میکنم؛ اما میترسم یک روز کاسۀ صبر خیالم نیز سر برود و من از خیال همقدم شدن با تو هم محروم شوم. آن وقت با کدام دلخوشی زندگی کنم؟
آقا! التماسهایم کی بناست، به بار بنشیند؟ کاش میگفتی تا کمی دلم خوش باشد!
شبت بخیر همۀ دلخوشیام!
#محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃حسرت ديرينه ام
زندگی برای من بدون زیارت اربعین،
چونان قفسی تنگ و تاریک است؛ اما هر بار که از سفر اربعین برمیگردم و توفیق همراهی با تو نصیبم نمیشود، بغضی گلویم را میفشارد که تا سال آینده مرا رها نمیکند.
شاید روزیِ من از اربعین تا اربعین همین بغضِ فشرده باشد. گویی این بغض، مأمور خداست برای این که من، نه تو را فراموش کنم و نه اربعین را.
خوشا به حال کسی که اربعین را با تو به کربلا میرساند! و واحسرتا به من که جز در خیالم، لطف همراهی با تو را نچشیدهام.
شبت بخیر حسرت دیرینهام!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃محبوبم
آقا! همسفران تو در سفر اربعین را میشود شناخت؟ ما داریم قرارهایمان را با همسفرانمان میگذاریم. قرار شما در چه روزی است؟ راستی از کدام مرز به کربلا میروید؟ اصلا اول میروید سامرا و کاظمین یا بعد از اربعین زائر آن دو کوی عشق میشوید؟
از کدام مسیر به کربلا میروید؟ از طریق الحسین یا طریق العلما یا از راه دیگری؟
ببخش یادم رفت که من همراه تو نیستم و این سؤالها را کسی میپرسد که تو او را به همراهی خویش دعوت کردهای. ولی اختیار خیالم دست خودم نیست. او قرار و مدارهایش را با تو میگذارد و با تو از ابتدا تا انتهای سفر همراه میشود. آخرش این همراهی خیالی مرا دیوانه میکند. کاش امسال اذن همراهی میدادی!
شبت بخیر محبوبم!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃دلخوشی همیشگیام
کاش یکی از موکبهایی را که برای استراحت در آن مینشینی ، میشناختم. آن وقت از همان ابتدایی که زائران، راه کربلا را در پیش میگیرند، میرفتم به پای صاحب موکب میافتادم تا قبول کند خادم موکبش شوم. شب تا صبح و صبح تا شب، پلکهایم را روی هم نمیگذاشتم. هر زائری که میآمد، جانم را اگر میخواست فدایش میکردم. کسی جز لبخند از من نمیدید و حتی نمیگذاشتم گردی از خستگی رو صورتم بنشیند. تا لحظۀ آخر هم در موکب میماندم. شاید تو آخرین زائر بودی!
حتی اگر تو میآمدی و میرفتی و نمیشناختمت، باز هم با همۀ وجودم سرمست بودم، چون یقین داشتم که یکی از زائرانی که خدمتش کردهام، تو بودهای.
آقا! حالا میشود یکی از موکبهایی را که میخواهی نورانی کنی به حضورت، به من نشان بدهی؟!
شبت بخیر دلخوشی همیشگیام!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
هدایت شده از 🌼تبسم خوشبختی🌼
🍃بهترین همسفر
کم میشود که ما تنهایی به زیارت اربعین برویم. حال و هوای زیارت اربعین گویی به جمعی زیارت رفتن است. تو هم مثل مایی آقا!؟ تنها میروی به زیارت یا با ملازمانت؟ کسی غیر از ملازمانت را همراه خود میبری؟ اگر آری، میگذاری تو را بشناسند یا نه؟ میشود بگویی ملاک انتخابت چیست؟ من باید چه کار کنم تا توفیق همراهی با تو را داشته باشم؟ التماس میکنم به اندازۀ فاصلۀ دو عمود توفیق همراهی بده به من. نه، به اندازۀ یک قدم. بگذار در نامۀ عملم بنویسند: همراهی با ولی خدا در مسیر کربلا!
شبت بخیر بهترین همسفر!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@tabasomekhoshbakhty
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🍃قشنگ ترین آرزو
میزبانانِ زائران اربعین، لباسهایشان را میگیرند و با عشق، آنها را میشویند و خشک میکنند و به زائران برمیگردانند. زائران، شرمگین میشوند و میزبانان، پر از شادی و سرور.
آقا! عیبی که ندارد در خیالم بشوم آن میزبانی که لباسهای تو را تحویل میگیرد و شُسته برمیگرداند؟ عیبی دارد؟
لباسهای تو اگر به دست من بیفتد، من با اشکهای شوقی که مثل باران میبارد آنها را خواهم شست. شاید هم فرشتهها مسیر جویهای بهشتی را به سوی زمین کج کنند تا لباسهای تو را در با آبهای بهشتی بشویم. کسی را در شستن لباسهای تو شریک نخواهم کرد. حتی اگر فرشتهها هم به زمین بیایند و التماس کنند، فقط اجازه میدهم تماشا کنند، همین.
شب و روز با این آرزو زندگی میکنم که یک روز میرسد و تو میهمانم میشوی و من خادمت. چه آرزوی قشنگی!
شبت بخیر قشنگترین آرزو!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃شفای عالم
میزبانان زائران اربعین، حسابی مهمانشان را شرمنده میکنند؛ از بس که برایشان سنگ تمام میگذارند. سفره که پهن میکنند به قدری غذا میگذارند که زائر سیر سیر شود و از سر سفره بلند شود.
آقا! من میدانم که تو کمخوراکی؛ ولی اگر میزبانت شدم، بگذار چند برابر آنچه میخوری در برابرت بگذارم. من به غذایی که به دهان تو متبرک شده محتاجم. مگر نمیگویند ته ماندۀ غذای مؤمن شفاست؟ و آیا روی زمین از تو مؤمنتر کسی هست؟ پس بگذار با ته ماندۀ غذایت، خودم شفا پیدا کنم و بانی شفای مردم گرفتار شوم. ته ماندۀ غذای تو، شفای دردهای جسم و جان ماست. ما همه غرق دردیم و محتاج درمان، و چه دارویی لذیذتر و شیرینتر از ته ماندۀ غذای تو؟!
شبت بخیر شفای عالم!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃جان و دلم
یک روز میروم در مسیر زائران اربعین، خانهای میخرم به این امید که شبی میزبان تو در آن خانه باشم. روی در و دیوار خانهام پرچم یاحسین میزنم طوری که چشمت به هر کجا از خانهام که افتاد، عکس نام حسین در آینه نگاهت منعکس شود.
روضهخوان به خانهام میآورم که هر وقت دلت گرفت، برایت روضه بخواند؛ هر روضهای که تو خواستی و هر طور که دلت خواست، بخواند.
اما آقا! صبح که شد، چگونه تو را بدرقه کنم؟ مگر میشود شبی میزبان تو بود و صبح از تو دل کَند؟ من آن شب تا به صبح مینشینم و رو به آسمان نگاه میکنم و التماس میکنم که آفتاب دیرتر از همیشه به آسمان بیاید. به او خواهم گفت خورشیدی در خانۀ من طلوع کرده و نیازی نیست که او به آسمان بیاید.
اگر خورشید راضی نشد که دیرتر بیاید و نتوانستم تو را راضی کنم که دیرتر بروی، وقتی که رفتی خودم از دنیا میروم. دل کندن تو، مساوی با جان کندن است، شک ندارم.
شبت بخیر جان و دلم!
#اربعین #محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🚨 نکته مهم
هر سال بعد از ماه #محرم و #صفر، مرحوم علامه امینی خطاب به عزاداران سیدالشهدا علیه السلام می فرمودند:
🕊کبوتر بازها وقتی یه کبوتر از بازار می خرند ، چند روزی بال و پرش رو می بندند ، روی پشت بام خونه بهش آب و دانه میدن ، بعد چند روز بال و پرش رو باز می کنند ، و پروازش میدن،
اگه اون کبوتر رفت و مجدداً برگشت روی همون پشت بام نشست ، میگن هنر داره و رگه داره ، اما اگه برنگشت و رفت ،
روی پشت بام کس دیگه ای نشست ، میگن بی هنر وبی رگ بود !
(آهای مردم آهای جوان ها ، محرم و صفر گذشت)
توی این دو ماه امام حسین(علیه السلام ) ماها رو خرید ، بال وپرمون رو بست پیش خودش نگه داشت
در این دو ماه میهمان امام حسین(علیه السلام ) بودیم
و هر جا دعوتمون کردند به احترام امام حسین(علیه السلام ) بود و در واقع از آب و نان امام حسین(علیه السلام ) خوردیم ،حالا بعد دو ماه بال و پرمون رو باز کرده که پرواز کنیم ،نکنه که بی هنر و بی رگ باشیم ، بریم روی بام کس دیگه بشینیم ، نکنه نان ونمک بخوریم و نمکدون بشکنیم ،
بیایید به امام حسین(علیه السلام )یه قول بدیم ،
قول بدیم که تا ماه محرم سال دیگه فقط کبوتر #امام_حسین(علیه السلام ) باشیم
وفقط واسه اون پرواز کنیم،
وفقط روی پشت بام اون بشینیم.
#امام_حسین