#خاطرات_شهدا
همیشه باهاش #شوخی میڪردم
و میگفتم: اگر شربت #شهادت آوردن
نخوریا بریز دور، یادمه یه بار بهم
گفت:
اینجا #شربت شهادت پیدا نمیشه
چیڪار ڪنم؟بهش گفتم:
ڪاری نداره ڪه خودت درست ڪن
بده بقیه هم بخورند، خندید و گفت:
اینطوری خودم شهید نمیشم ڪه
بقیه شهید میشن شربت شهادت
یه جورایی رمز بین من و آقا ابوالفضل
بود...
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌷 @Beitolshohada
بیــت الشُھــــداء...
سالـروز پــــ🕊ـــرواز سردار شهيد علي اصغر بشكيده 🌷تولد : ۹ آذر ۱۳۳۸ - ملایر 🌷شهادت: 20 ارد
ماجرای دختری که مزاحم علیاصغر شده بود
یک روز به صورت اتفاقی پدرم علی اصغر را در خیابان و هنگام خروج از مدرسه میبیند و ناگهان متوجه میشود که دختری قصد ایجاد مزاحمت و دردسر را برای علی اصغر دارد. در هنگام مراجعت علی اصغر به خانه پدرم رو به او میکند و بدون آنکه در رابطه با حادثه آن روز به او چیزی بروز دهد میگوید که اگر قصد ازدواج داشته باشی این خانه پذایرای تو است و من با هر امکانی که در اختیارم باشد به تو کمک میکنم و خانم تو هم مانند یکی از دخترانم میتواند در این خانه درس بخواند و هر دوی شما ادامه تحصیل بدهید.
علی اصغر با همان تقوای همیشگیاش به پدرم میگوید که اتفاقا یک دختر خانم چند روزی است که در سر راه مدرسه مزاحم من میشود و من هم به او محل نمیگذارم و میدانم که اگر به او محل نگذارم عاقبت راه خودش از من جدا خواهد کرد. پدرم بعدها گفت که من با این شیوه میخواستم بدانم که آیا علیاصغر واقعیت را از من پنهان خواهد کرد یا نه. اما دیدم خود این پسر حواسش به همه چیز است و با تقوایی که دارد خیالم از او راحت است.
🌷 @Beitolshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمضان بدون یاد #امام_زمان، مثل نماز بیوضوست!
#استاد_پناهیان
#منبر_صوتی 🎶🌺
🍃 @Beitolshohada
#ابانا
اینکـه مولـایت برایـت دعـا کنـد
آن هم با زبان روزه!
چه نیکـو نعمتے
قبـول باشـه رفقا...
دعـا براے فرج فراموش نشه!
اَللَّهُمَّ
أَذِنْتَ لِي فِي دُعَائِكَ
وَ مَسْأَلَتِكَ فَاسْمَعْ
يَا سَمِيعُ مِدْحَتِي
خدايا
در خواندنت
و در درخواست از حضرتت
به من اذن دادي، پس اي شنوا
بشنو ستودنم را
#دعای_افتتاح_عزیز 💌
🍃
@Beitolshohada
#القصه
با وضو وارد شوید
اول حسن خودش را معرفی کرد.
بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها، تاکیدش روی مسائل اخلاقی بود.
یادم نمی رود؛
قبل از اینکه وارد این جلسه شوم، وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم:
«خدایا خودت از نیت من باخبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.»
بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود:
برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.
شهـــ❤️ــید غلامحسین افشردی (حسن باقری)
بانوی ماه 6
🍃 @Beitolshohada
#آیه_های_امـید
مـن
کـار خـود را
به خـدا واگذار می کنم
که خداوند نسبت به بندگانش بیناست.
غافر ۴۴
🍃 @Beitolshohada
1_64875072.mp3
7.08M
🎶 پادڪست
تو دلِ بارون . . .
زیارتنامہ میخونه دل مـجنون
@Beitolshohada