eitaa logo
بیــت الشُھــــداء...
443 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
797 ویدیو
55 فایل
"بســم رب الشهـــدا" #شهـادت . . .💚 نهـایتِ آمالِ عارفانِ حقیقی است وچہ ڪسی ، عارف تر از #شهـید مرگ بر اسرائیل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 💢 فروتنى شگفت انگیز امام حسن(ع) ✍️فروتنى حضرت امام حسن (عليه السلام) و تواضع آن انسان الهى چنان بود كه : روزى بر گروهى تهيدست مى گذشت و آنان پاره هاى نان را بر زمين نهاده ، روى زمين نشسته بودند و مى خوردند ، چون حضرت امام حسن (عليه السلام) را ديدند گفتند : اى پسر رسول خدا ! بيا و با ما هم غذا شو ! به شتاب از مركب به زير آمد و گفت : خدا متكبران را دوست ندارد و با آنان به خوردن غذا مشغول شد .سپس همه آنان را به ميهمانى خود دعوت فرمود ، هم به آنان غذا داد و هم لباس. 📚 منبع: اهل بیت عرشیان فرش نشین / تالیف استاد حسین انصاریان ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌸🍃🌸🍃🌸 http://eitaa.com/joinchat/2264006657C440d6e71a7
✨﷽✨ ✅مرحوم شهید دستغیب رحمه الله علیه: ✍یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ 💠فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📚 داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌸🍃🌸🍃🌸 http://eitaa.com/joinchat/2264006657C440d6e71a7
✨﷽✨ ✅زنده شدن مرده توسط امام حسین(ع) ✍️يحيي‌بن‌امّ‌طويل كه از چهره‌هاي برجسته مكتب تشيّع بوده و ساليان زيادي از عمر خود را نزد حضرت سيّدالشهدا و امام زين العابدين(ع) گذرانده است نقل مي‌كند که روزي خدمت حضرت سيّدالشهدا(ع) مشرّف شدم و با حضرت در مورد مسائل ديني گفتگو مي‌كردم، ناگهان جواني كه در حال گريه و ناله بود به منزل حضرت آمد، به ايشان سلام كرد و گفت: مولاي من! لحظاتي پيش مادرم از دنيا رفت و من با مشكلي مواجه شده‌ام. حضرت فرمود: مشكلت را بازگو كن. او گفت: مادرم ثروت فراواني داشت و اجازه تصرّف در مال را به من نمي‌داد؛ و می‌گفت تا خودم چگونگي تصرف مالم را به تو بیان نکرده‌ام، حق نداري از آن استفاده نمايي و تا آخر عمر در اين مورد صحبتي نكرد و هم اكنون دارفاني را وداع گفت. حال نمي‌دانم چگونه از اين مال استفاده كنم. حضرت رو به من و آن جوان كرد و فرمود: با هم به منزل اين جوانِ مصیبت زده برويم. به همراه حضرت وارد منزل آن جوان شديم، جنازه اين مادر در وسط اتاق بود و پارچه‌اي بر روي آن كشيده شده بود. حضرت در گوشه‌ای به پروردگار عرض كرد: خدايا! اين زن را لحظاتي زنده كن تا مشكل فرزند خود را حل كند. ناگهان ديدم آن زن پارچه را از روي جسد خود برداشت و بر روي زمين نشست. ذكر شهادتين را بر زبان جاري كرد و بار ديگر به وحدانيت پروردگار و رسالت رسول‌خاتم(ص) اقرار نمود؛ سپس به اطراف خود نگاه كرد و متوجّه شد حضرت سيّدالشهدا(ع) در گوشه‌ای ايستاده است. به حضرت عرض كرد: مولاي من! چرا وارد اتاق نمي‌شويد! امام وارد اتاق شده و در گوشه‌اي نشستند و فرمودند: براي اموالت وصيّت كن، زيرا بايد به زودي به سراي باقي بازگردي. آن زن خطاب به حضرت عرض كرد: مولاي من! يك سوّم از اموالم را به شما مي‌بخشم؛ زيرا مي‌دانم شما براي مصارف شخصي خود استفاده نمي‌كنيد، بلكه اين اموال را براي پيشبرد اهداف اسلامي مصرف مي‌كنيد. از آن جايي كه فرزند ديگري ندارم، باقي اموال را به پسرم مي‌دهم؛ امّا براي استفاده از آن شرطي دارم. اگر فرزندم به شما علاقه‌مند است و مكتب شما را مي‌پذيرد، مي‌تواند از اموالم استفاده كند؛ امّا اگر با شما مخالفت كند، راضي نيستم در اموالم تصرف كند. 💥آن زن در ادامه به حضرت گفت: درخواستي از شما دارم. حضرت فرمود: چه درخواستي داری؟ آن زن عرضه داشت: بعد از مرگم، شما مرا به خاك سپرده و بر جنازه‌ام نماز بخوانيد. بعد از اين گفت‌وگو آن زن به سراي باقي شتافت و حضرت به وصاياي اين زن عمل نمود. 📚برگرفته از کتاب آئین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) نوشته استاد حسین انصاریان ‌‌ @Beitolshohada
✨﷽✨ 💠 نپرداختن بدهی دیگران ✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. 💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج 13 اثر استاد حسین انصاریان ‌@Beitolshohada