امام زمان عج_۴۳.mp3
3.83M
✨ #فایل_صوتي_امام_زمان
می خوای بدونی؛
چقدر درعشقت به امام زمان صادقی؟
برو سراغ قلـ❤️ـبت؛
ببین چقدرحاضری براش خسته بشی؟
ببین چقدر
فکرت،قلبت و تمومِ زندگیت درگیرِ رفع موانع ظهورشه👇
گوشِ جانَـم را سِپُردَم
بَر دلِ گلدستــہ ها ...
موقعِ اِفطار ، هَر شَبـــ
اَز خُدا خواهَـم تـو را ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰ماه رمضان و شهــدا
🌷ماه رمضان را آمده بود خانه...
به علی می گفت:
«امسال ماه رمضان از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یا #شهادت یا #زیارت.»
🌷هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب...
وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید، استغفار می کرد، از حال می رفت.
🌷از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد #نماز_شب می خواند.
زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
📚یادگاران جلد هشت
کتاب شهید ردانی پور، ص ۷۵
🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سردار حسین معروفی در کتاب "بچه های حاج قاسم" به بیان خاطره ای از حاج قاسم در هنگام بازدید از خط حلبچه می پردازد:
✍رفتیم و در خط پیاده شدیم. قرار شد کاملا خط را دیده و سنگرها را چک کنیم و براساس وضعیت موجود، نیرو بیاوریم. در مسیری که برای گشت زنی می رفتیم، چند بسیجی را دیدیم که بیرون سنگر نشسته بودند.
حاج قاسم رو کرد به یک نفر از آن ها که از همه کم سن و سال تر به نظر می رسید و با حالتی خاص گفت: خوشا به سعادتت، تو شهید می شی! بسیجی مثل اینکه خودش را باخته باشد، گفت: چرا من شهید می شم؟ حاجی گفت: من آدم شناسم! من فرمونده لشکرم! می فهمم کی شهید می شه و کی زنده می مونه! خاصه کلی سربه سر آن نوجوان بسیجی گذاشت. همین که حاجی آمد از آن جا رد شود، دیدم رنگ و روی بسیجی زرد شده و با بدنی لرزان بی حال شد و روی خاکریز افتاد!
گفتم: حاجی، بیا ببین چی شد؟دحاجی برگشت و شانه های او را ماساژ داد و گفت: براش آب قند بیارین. بچه ها دویدند داخل سنگر و یک لیوان آب قند آوردند و دادند او خورد. حالش جا آمد. حاجی گفت: بابا! من شوخی کردم، نترس شهید نمی شی! آن بسیجی مثل این که عمر دوباره ای به او داده باشند، آرام شد و ما نیز به راه خود ادامه دادیم
خاطرات دلی🌹🍃❤️
حاج قاسم سلیمانی با حرف هایش با سیرهای که داشت، با برخورد هایش، با نگاهی که به سیاست داشت، به مذهب داشت، با پایبندی به اعتقاداتی که حتی تنها خانه مسکونی اش را در شهر کرمان وقف و تبدیل به بیت الزهرا کرده بود، با جوان گراییاش و با همه ویژگی هایش، نماد یک تفکر بود و اگرچه سحرگاه جمعه ناجوانمردانه کشته شد و به جمع شهدا پیوست و در مقام عند ربهم یرزقون جای گرفت، اما پیشتر، خیلی پیشتر از آن، به شهادت رسیده بود و به شهود؛ و این اسطوره در تاریخ این سرزمین ماندگار خواهد شد.
#یادش_عزیزش_با_صلوات
🦋*﷽*🦋
زینب سلیمانی: 📝
#پدرجان
«خنده هایت تمام غم های دلم را ویران می کرد وقتی من در خواب ناز بودم و تو غرق خون کابوس بدی دیدم. ناگهان از خواب بیدار شدم. حس بدی داشتم اما خبردار نشدم. از همان لحظه وقوع شهادت خدا مرا خبر کرد اما من اصلا متوجه نشدم. دلشوره عجیب به سراغم آمد تا اینکه خبر شهادتت به من رسید...»
#یادعزیزش_ سرداردلها_با_صلوات
#مهدی_جان🌹
دلنگرانی ام
بابٺ تأخیر تو نیسٺ!
میدانم می آیی...
یوسف #زهرا_سلام_الله_علیها
دلم شورمیزند
برای خودم…!
براے ثانیہ اے ڪہ
قرارمیشود بیایی
ومن هنوز با تو
قرن ها،فاصلہ دارم..
#اللهمعجللولیڪالفرج
#شب_بخیرهمه_داروندارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 چقدر دلمان برایت تنگ شده است!
شهیدان را شهیدان میشناسند و بدون شک بهترین دعا برای رفقایتان دعای شهادت است.