eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
130.1هزار عکس
150.2هزار ویدیو
224 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
پسر فاطمه، که از راه می رسد؛ سفره همه سفره دارانِ عالم، جمع میشود. به کنـج سفـره اش،دخیل می بندم .رزقی که ازدستان مجتبی می آید ؛ حتماًتا آخر جاده آسمان، می رساندم! ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
روایت شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام افطار این دعا را زمزمه می‌کردند:  «بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»  خدایا براى تو روزه  گرفتیم و با روزى تو افطار می‌کنیم پس از ما بپذیر که به راستى تو شنوا و دانایى. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌷همسرشهید 🍂در تمام لحظه هاي زندگي علمدار را احساس💓 مي كنم 🍂و چند وقتي است كه با اش😌 برای نمـــاز صبح بيدار می شوم. 🌹🍃🌹🍃
🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾 🌷وقتی خبر را شنیدم رفتم منزلشان🏡 و را دیدم. عکس بر دیوار اتاق نصب بود، به مادر شهید شجاع گفتم: هادی می گفت: می‌خواهم انتقام شهید بیضایی را بگیرم👊 🌷مادرش همینطور که اشک می ریخت😢 گفت: وقتی آقای بیضایی به رسید🕊 عکس را روی دیوار اتاق زد و سفارش کرد، این عکس را برای نگه دار👌 مادر، شهید بیضایی به گردن من خیلی داشته است. 🌹🍃🌹🍃
ساعت 6 صبح پرواز🛫 داشت و شب قبلش در یکی از اتاق‌ها نشست نامه نوشت. هیچ وقت برای سفر رفتن ساک نمی‌بست❌ اما این دفعه خودم پیشنهاد دادم که حتما ساک با خودش ببرد، برای بستن مجبور بودم در اتاقش تردد کنم داشت وصیتنامه می‌نوشت📝  دستش را روی کاغذ می‌گذاشت تا من نوشته‌هایش را نبینم قبل از رفتن به سوریه دونامه💌 به من داد و گفت یکی را به آقای برزگر که از دوستان صمیمی شهید بود بدهم و دیگری برای خودم که بعد از خودش باز کنم. 🌹🍃🌹🍃
بسم الله القاصم الجبارین
ساعت 6 صبح پرواز🛫 داشت و شب قبلش در یکی از اتاق‌ها نشست #وصیت نامه نوشت. هیچ وقت برای سفر رفتن ساک
2⃣5⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰اولین باری که بعد از چهره آقاحجت را دیدم خیلی نورانی✨ و زیبا شده بود، خیلی دوست داشتم یک ساعت با خلوت کنم، با اقای برزگر هماهنگ کردم، نزدیک به 20 دقیقه با ایشان تنهایی👤 صحبت کردم. 🔰به آقاحجت گفتم مرا هم کرده و در تربیت فرزندان کمکم کند تا فرزندانم نیز بتوانند "راه پدرشان" را ادامه دهند. امروز مطمئنم آقا حجت بیشتر از زمانی که زنده بود من را در این راه کمک می‌کند👌 حضورش را در زندگی حس می‌کنم😍 🔰یک روز هنگام دیدن فیلم پدرش📺 گریه می‌کرد و می‌گفت من می‌خوام، خیلی مستاصل شدم از طرف دیگه محمد حسین پسر کوچک شروع کرد به گریه کردن😭 نمی‌دانستم چه کار باید کنم؟ 🔰به عکس آقا حجت نگاه کردم و گفتم: خودت یه کاری کن این بچه‌ها آرام شوند😢 چند دقیقه بعد دیدم دوتا پسرام آرام شده و . آقا حجت سریع الاجابه بود و خیلی زود به خواسته‌هاش رسید🕊   🔰آقا حجت خیلی تاکید بر اقامه داشت و می‌گفت تنها راه نجات جوانان ما نماز است✅ به جوان‌ها خرده نگیرید و خودش زیاد بر جوانان سخت نمی‌گرفت🚫 و می‍‌گفت کاری کنید که حتما نماز بخوانند، نماز خودش این جوان‌ها را نجات می‌دهد. 🌹🍃🌹🍃
🔻شعری از زبان برای همسر بزرگوارشان😍 👈 حمید سیاهکالی شاعر بودن 🌾حالت چگونه است تو ای ؟ 🌿تنها ستاره ی دلــ💖ـم و دلربای من ! 🌾 خاطراتِ📖 قشنگ قدیمی ام 🌿هستی تو ترین لحظه های من 😌 🌾اینجا کنار ولی بدان 🌿پشت سر شماست دعای من 🌾حالا تو را قسم به خدا لحظه ای 😉 🌿 غمگین نباش ذره ای ای من 🌾هرشب کنار ، همسرم 🌿 بخوان به صوت قشنگت برای من♥️ 🌾هروقت می روی حرمِ شازده حسین 🌿بخوان زیارتی زِ ته دل 🌾این شعر هدیه ی من است 🌿 لطفا قبول کن همه را 🌸♥️ 🌷 🍃🌹🍃🌹
شھید شدن اتفاقے نیست اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد.. شهــــید... رضایت نامہ دارد... و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا میڪنند... بعد مُھر حضرت زهـــــرا(س)میخورد... شهـــید... قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده... شھادت اتفاقے نیست... سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود.. باید شهیدانہ زندگے ڪنے تا شهیدانہ بمیرے... ❤️
«خدایا از تو می‌خواهم اگر در راه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم، مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری، زیرا که گناهانم زیاد است و طاعاتم اندک» 📎فرمانده گردان مالک اشتر لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) 🌷
✍ 🔸من به این نتیجه رسیده ام که دست خودمان است. انتخاب شهادت🌷 را خداوند به عهده 👉 گذاشته است. 🔸این ما هستیم که شرایط آن را فراهم کنیم. هستیم که تعیین کننده این مسئله هستیم👌 ‌ 🌹🍃🌹🍃
‌‌ "نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم" از برادر نزدیک‌تر از پدر دلسوز تر ‌‌ ▫️حسین آقای پورجعفری کسی که بابا هر وقت میخواست وصفش را برای ما بکند یک جمله میگفت: مثل پروانه دور من میگردد... ‌‌ ▫️مگر میشود تو را از یاد ببریم وقتی ما نبودیم کنار بابا، شما به قول خود بابا همانطور که پدر دور فرزندش میگردد حسین پور جعفری دور من میگردد. ‌‌ ▫️شبها تا زمانیکه مطمئن نمیشدی بابا خوابیده نمیخوابیدی و صبح‌ها قبل از بابا بیدار میشدی و دم در اتاق مینشستی. همیشه جیب‌هایت پر بود از کشمش و توت خشک قدم به قدم از ترس گرسنه‌ماندن فرمانده‌ات، یارت، دست در جیب میکردی و در دهانش میگذاشتی. ‌‌ ▫️چگونه میتوان از تو یاد نکرد وقتی -با تمام اینکه میدانستی همسرت در اوج احتیاجش به تو هست- بابا ما را واسطه کند در سفر آخر -که برگشتی نداشت- بگوید حسین را منصرف کنید با من نیاید. ‌‌ ▫️با گفتن این جمله‌ی ما به تو رنگ رخسارت دیدن داشت. ما را حلال کن که عشقت را نفهمیدیم فقط جوابت را شنیدیم که گفتی: یعنی من حاجی را وسط بیابان تنها بگذارم...!!؟ ‌‌ کاش بودی سراغ بابا را از تو میگرفتیم تو هیچ وقت ما را بی‌جواب نگذاشتی سلام مان را به بابا برسان ✨✨ 🌟 🌷 •┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈•
رو به سوریه کرد و گفت: بیا تمام عروسک هایم مال تو حالا داداشمو بم پس میدی؟ خیلی دلتنگشم..💔💔 🍃🌸🍃 •┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈•