eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
127هزار عکس
141.3هزار ویدیو
217 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ☀️ حرف حساب! 👌 🍀 یک روز در یکی از قرارگاه ها از من پرسید فلانی، میزان شرکت رزمنده ها در به چه صورت است؟ 🌳 من به ایشان گفتم بیشتر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر، و مغرب و عشا شرکت می کنند؛ ولی تعداد شرکت‌کنندگان در نماز جماعت کم است. 🍃 در این زمان شهید صیاد به من گفت به همه اعلام کن فردا قبل از در حسینیه باشند. صبح همه در حسینیه حاضر شدند. 🌿 شهید صیاد بلند شد و گفت: برادران، شما به دستور من که یک €کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید؛ ولی به که هر روز صبح با صدای اذان شما را به می خواند، توجه نمی کنید! 📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص ۱۶
♨️ خاطره یک شاعر: 🌸اردیبهشت سال ۹۵ در یادواره ، آقای سلیمانی را دیدم. گفتم: سردار! اون متن «یاران همه رفتند، که جا مانده منم» که توی فلان مصاحبه‌ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی⁉️ 🍃(یک مصاحبه قدیمی از دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه‌ای را خوانده بودند با این ): یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم این گل 🥀خارا، همه جا رانده 🌸منم پیر ره آمد و # رفتن آموخت آنکه نا رفته و جا مانده منم خندید 😃و گفت: چطور❓ فاتحانه گفتم: چون نه داره، نه ردیف و نه قافیه! حالا نوبت او بود که پاتک بزند. دست گذاشت روی شانه‌ام 🌟و گفت: شعر اصلی ما در میدان جنگ است! وزن ما روی دشمن! ردیف ما صف بچه‌های رزمنده! قافیه ما فریاد است! 🍃بعد رو کرد و با گپ زد و من مبهوت از این جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت: خدا کنه بشم و تو برام با وزن و قافیه بگی! 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
♨️ خاطره یک شاعر: 🌸اردیبهشت سال ۹۵ در یادواره ، آقای سلیمانی را دیدم. گفتم: سردار! اون متن «یاران همه رفتند، که جا مانده منم» که توی فلان مصاحبه‌ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی⁉️ 🍃(یک مصاحبه قدیمی از دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه‌ای را خوانده بودند با این ): یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم این گل 🥀خارا، همه جا رانده 🌸منم پیر ره آمد و آموخت آنکه نا رفته و جا مانده منم خندید 😃و گفت: چطور❓ فاتحانه گفتم: چون نه وزن داره، نه ردیف و نه قافیه! حالا نوبت او بود که پاتک بزند. دست گذاشت روی شانه‌ام 🌟و گفت: شعر اصلی ما در میدان جنگ است! وزن ما روی دشمن! ردیف ما صف بچه‌های رزمنده! قافیه ما فریاد است! 🍃بعد رو کرد و با گپ زد و من مبهوت از این جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من .... و گفت: خدا کنه بشم و تو برام با وزن و قافیه بگی! 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍ عادت کرده‌ایم به این جمله‌ی تکراری؛ یک هفته‌ی دیگر ... بدونِ شما گذشت❗️ همین نگاه غلط به جمعه‌هاست که حضورِ قطعی‌اش را، به ظهورش ختم نمیکند! چرا هفته‌های ما، بدونِ امامی که حاضر است و فقط ظاهر نیست ؛ می‌گذرد! اگر جمعه‌ای؛ با تمام جان، شهادت دادیم؛ که یک هفته، با او، برای رسیدن به او، برای جلب نگاه او، برای ایستادنی محکم در کنار او، نفس کشیدیم، دویدیم وخسته شدیم؛ می‌توانیم اقرار کنیم؛ یک‌هفته با امام و در انتظارش گذشت، و یک هفته به ِ امامِ مان نزدیک‌تر شدیم💫. فرهنگ انتظار، فرهنگ زیستنِ با امام، در متن همین زندگی، در زمان حضور اوست... حضوری که هست؛ فقط نیست! 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊🌺 مهمترین و اساسی ترین برنامه سعید، بود! موقع نماز ، اول بود! یا در نمازخانه دانشکده یا در حرم حضرت معصومه س و یا در مسجد مقدس جمکران؛ نظم خاصی داشت بویژه در خصوص نماز بسیار دقیق و منظم بود! به نماز که می ایستاد بسیار، ، باوقار و بود! گاهی اوقات به او نگاه که میکردی با خود میگفتی آیا این همان سعید شاد و شوخ است که این چنین باوقار به نماز ایستاده است؟!! بعد از نماز سریع نمازخانه را به سوی غذاخوری یا خوابگاه ترک نمیکرد اهل تعقیبات و بود! اهل دعا و مناجات بود! رازو نیازبود در حضور و غیاب خدا منظم بود یعنی در جائی که باید حاضر، حاضر و در جائی که باید غایب باشد، غایب بود! و بالاخره اجرخود را از خدا گرفت. ۲اردیبهشت_۹۵ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin