eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
127هزار عکس
141.3هزار ویدیو
217 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 🌱 در حیاط ما کارگرها بودند و من سبد را برداشتم و میوه هایی را که از روی درخت به زمین افتاده بودند را جمع کردم خواستم به کارگرها بدم، سبد را از دستم گرفت گفت: مامان! چرا این میوه ها را به آن ها می دهی؟ گفتم: این ها اسراف می شود حیف است: گفت: نه , میوه های خوب را برایشان دوباره از درخت چید و در ظرفی ریخت و برد به آن ها داد. هیچ وقت نمی گذاشت جنس به درد نخور به کسی بدهیم.*•   :مادر بزرگوار شهید   🌷بهشهر هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
❤️ ❣ رحمان عصای دست من بود. من دامدار بودم و کارم در صحرا بود. هر وقت به او کاری را محول می کردم مثل برق می رفت و بر می گشت. اوقات فراغتش را، با کمک به من و رفتن به باشگاه در رشته کشتی و مسجد می گذراند. 🌴 در برنامه هایی که در مسجد برگزار می شد شرکت داشت از مریدان مکتب خمینی کبیر بود.و از افکار امام حمایت می کرد. در نماز عبادی سیاسی جمعه و جماعات شرکت فعالی داشت. انس  و علاقۀ زیادی به قرآن و کتاب های مذهبی داشت. حتی یادم می آید که او یک کارتن کتاب مذهبی داشت. برای سرکشی و دیدار به خانواده های شهدا، وقت می گذراند و می رفت به دیدارشان، عشق به امام و انقلاب او سبب شد تا او در سن ۱۵ سالگی، به یاری امام و مملکت مان برود. :پدر بزرگوار شهید 🌷 :۱۳۴۶/۶/۱ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۲/۵/۲۷ مهران هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍️روایت "حضرت آقا"از شهیدی که مادرش فکر می کرد است ... 🎤 : مقام_معظم_رهبری : ●"در اطلاعاتی که به من داده شد، خواندم که در بین همین شهدای همدانِ شما، یک سردار سپاهی - که دارای شأن و موقعیتی هم بوده است - وجود داشته که وقتی مادرش از او می‌پرسد تو در سپاه چه کاره‌ای، جواب می‌دهد: من در سپاه جاروکشی می‌کنم. مادرش خیال می‌کرده واقعاً این جوان در سپاه یک مستخدم معمولی است. ●حتی وقتی برای این جوان به خواستگاری هم می‌روند و خانواده‌ی دختر سؤال می‌کنند پسر شما چه‌کاره است، مادرش می‌گوید در سپاه مستخدم است! بعد در اجتماعی که مراسمی بوده، یک نفر داشته سخنرانی می‌کرده، این مادر می‌بیند آن شخص خیلی شبیه پسرش است. می‌پرسد این شخص کیست. می‌گویند این فلانی است؛ یکی از سرداران سپاه. آن مادر، آن وقت پسرش را می‌شناسد! 📎پ ن: شهیدناصرقاسمی فرمانده بسیج همدان در سالهای میانی جنگ و فرمانده محور عملیاتی لشکر انصارالحسین در عملیات کربلای پنج بود که در شلمچه به شهادت رسید 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 📃 🌴از عملیاتها که برمی‌گشتیم، همه نیروها معمولا شدیدا خسته بودند، به محض رسیدن به مقر همه بچه ها براي استراحت مي رفتند و سرگرم كار خودشان بودند٬اما با اینکه شهید عبدالصالح زارع پا به پای بچه ها می‌جنگید و مثل بقیه مهمات حمل کرده و دست و پایش تاول زده بود. تازه شروع می‌کرد؛ کمک به رزمنده ها و براشون غذا می آورد، وسایل استراحت و استحمامشان را آماده می‌کرد. 💐هميشه دوست داشت در كمك كردن به ديگران در صف اول باشد و بتواند مشكلات ديگران را حل كند : همرزم شهید 🌹 🕊 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🥀 🕊 🌴 احمد انسانی مهربان و دلسوز بود، نسبت به حجاب و پوشش بسیار حساس بود و همیشه وقتی به همراه دختران دیگر در کوچه بازی می کردم نسبت به حجاب و پوششم تاکید می کرد. 🌴در انجام واجبات و ترک محرمات بسیار کوشا بود و دیگران را نسبت به این امر تشویق می کرد، همواره پیرو خط امام بود و صبر و شکیبایی را در مشکلات پیشه می کرد، وقتی دنبال تحصیل و کسب علم بود همواره در امرار و معاش خانواده فعالیت شایانی داشت رفتار بسیار خوبی داشتند 🌴با این که بعضی ها مخالف او بودند ولی از رفتار ایشان همیشه تمجید می کردند، جوانان را تشویق می کرد برای دفاع از میهن و رفتن به جبهه، در میادین جبهه از خود شجاعت های زیادی نشان داد و تمام مسئولیتی که به او داده می شد به خوبی از پس آن بر می آمد. 🌴 آخرین باری که به دیدن خانواده به مرخصی آمد از روحیه بسیار بالا و شادی برخوردار بود و برای دیدار با حضرت دوست و شهادت بی قراری می کرد و سرانجام با دفاع از میهن خود به خیل اصحاب امام خمینی پیوست . 🌸 : خانم فرشته ابراهیمی خواهر شهید 🥀 🕊🌷 🥀 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🥀 🕊 🍃 🌿ایشان علاقه زیادی به مدرسه داشت همیشه قبل از این که مدرسه باز شود در مدرسه حضور داشت و تا آخرین سال تحصیلی اش شاگرد نمونه کلاس بود . اوقات فراغتش را اصلاً به بطالت نمی گذراند به ورزش فوتبال و کشتی می پرداخت یا به بچه های کوچکتر از خودش قرآن و نماز یاد می داد.. 🌿بسیار به مقید به حق و حقوق مردم بود. چنانکه یک بار با اعضای خانواده می خواستیم با ماشین به مشهد برویم در نزدیکی جنگل گلستان چوپانی با دست به من اشاره کرد و می خواست سوالی از من بپرسد . 🌿من با شوخی فرمان ماشین را به سمت چوپان گرفتم و چوپان ترسید و از جاده فرار کرد. محمدعلی بسیار ناراحت شد با وجود این که حدود ۱۰۰ متر از او دور شده بودیم از من خواست که برگردم و ایشان پیاده شدند و چوپان را بغل کرد و بوسید و از این کار من معذرت خواهی کرد. 🌿یا زمانی که من داشتم خانه مان را سنگ کاری می کردم به من گفت :«پدر جان این کار را نکنید با این کار عرش خدا به لرزه در می آید . » گفتم چطور ؟ گفت :«الان وضع مردم ما خوب نیست .» گفت: «با این کار شما اذیت می شوند . » 👤 : پدرشهید 🥀 🕊 🥀 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
❤️ 🥀 اهل عیب جویی از دیگران نبود  به مسائل شرعی اهمیت می داد و بسیار ساده زیست بود و حلال و حرام را رعایت می کرد و هرگز غرور و تکبر نداشت و بسیار خوشرو و خوش زبان بود . 🥀 شهید در تمام نهادها شرکت می کرد چون طلبه بود و جوانی خوش برخورد و خوش اخلاق  همیشه از او می خواستند که برای کارهای تبلیغاتی و آموزشی به این نهاد ها کمک کند و کار اصلی او تبلیغات دینی و فرهنگی در جبهه بود .  : برادربزرگوار 🌷 🌷 بهشهر_روستای کوهستان هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌙 🌹مربی تاکتیک نظامی بود. برای یک ماموریت ۶۰ روزه و به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفته بود. زنگ هم که می‌زد خیلی صحبتی از اتفاقات سوریه نمی‌کرد، ولی می‌گفتند به عنوان مربی نیرو‌های مقاومت نجبای عراق حضور داشت. 🌹به نیرو‌ها آموزش می‌داد و عکس‌های آموزش‌اش هم هست. همیشه سعی می‌کرد آموزش‌ها را به صورت عملیاتی هم به نیرو‌ها نشان بدهد. 🌹یکی از دوستانش تعریف می‌کرد و می‌گفت رفته بودیم شناسایی که ابراهیم گفت من می‌خواهم یک چیزی بخوانم تا دشمن بداند ما در این شرایط هم شاد هستیم و بعد در موقعیتی ایستاده و یک شعر مازندرانی را خوانده بود. 🌺 : همسر شهید 🥀 🥀 🕊🌷 ✨ 🌙✨ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهید📩 شهید برای من به صورت جداگانه نوشته بودند با این مضمون که🔻 سفارش کرده که به فکر خوشی ها باشم و بدی ها رو فراموش کنم و سختی ها را پشت سر بگذار. آروم باش مثل زینب که سختی ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. مثل کوه پشت سرمی گذاشت و خم به ابرو نمی آورد،تو هم مثل او باش قافله سالار زندگی مان تو هستی مراقب بچه هایمان باش تقوا و معنویت را در عمق وجود فرزندانمان قرار بده شهید 🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
کمک به جبهه اگر 10 هزار تومان داشت 9 هزار تومان آن را به فقيران و كساني كه محتاج بودند مي‌داد و مي‌گفت فعلاً هزار تومان برايم كافي است. پس از 11 ماه حضور در جبهه و نبرد با متجاوزان، به مشهد ‌آمده بود. جهت دريافت حقوق به سپاه رفت. از مبلغ 22 هزار تومان كه به او دادند 2 هزار تومان را برداشت و مابقي را به جهت تقويت جبهه پرداخت نمود. ✍ : پدر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔳 💐 ✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد 🖤رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... ؟!یهـو برگشت و بهـم نگاه ڪرد 🍃گفتم: حسین جان! ڪجایی مادر؟! و گفت: ☘از خنده ام گرفت.بهش گفتم: قبرت؟! ... مادر جون؟! 🍂گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... 🥀... وقتی شد و ڪردیم به رسیــدم با ڪمال دیــدم 👌دقیقــا دفن شده که اون روز بهم گفته بود 🍂پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سـر قبـرش بـوده... ڪبـوتـرانـه پـریـدیـد🕊 8 آبان سالروز شهادت شهید فهمیده ✏️: مادر شهید 🥀 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹روایتی کمتر دیده شده درباره شهید حسین همدانی گل علی بابایی: بعد از گذشت ۳ سال فرماندهی میدانی نبردهای ضد تکفیری در سوریه، به کشور برگشت، چندروز بعد با او در خانه حسین بهزاد دیدار تازه کردیم، عجیب سرخوش بود، پرسیدم: حاج آقا قضیه چیه خیلی سر کیفی هستید. ❤️ گفت: امروز همراه حاج قاسم برای تقدیم گزارش آخرین وضعیت سوریه به بیت رهبری رفتیم بعد از تشریف‌فرمایی آقا، حاج قاسم شروع به صحبت کرد و اسمی هم از بنده برد. ❤️💔 ناگهان حضرت آقا رو کرد به من و فرمود: آقای همدانی! عرض کردم: بفرمایید. آقا فرمودند: طی این سه سال از جنگ سوریه گذشته من در غالب قنوت نمازهایم شما را به اسم دعا کرده‌ام! حاجی با چشمانی اشک‌بار از شوق گفت: به‌خدا قسم با شنیدن همین فرمایش آقا، کل خستگی آن ۳ سال سرتاسر مصیبت و رنج، یک‌جا از تن و جانم بیرون رفت.. یادش با هدیه سالروز شهادت حبیب حرم؛ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin