eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.4هزار عکس
130.2هزار ویدیو
212 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین(ع)جان وقتی کہ مابہ جبهه میرویم بہ این نیت میرویم انتقام بازوی ورم و سینہ سوراخ شده را بگیرم... 🌷
🦋آنچه به رسید 🌹کشتیِ تنها🛳 نبود 🦋مشتِ گره‌کرده بود✊ 🌹 جانانه بود 🦋 پوشالیان، نعره‌ی توخالیان 🌹نزد شهیدان عشق♥️ بازی طفلانه بود 🌹🍃🌹🍃
وقتی سیلی خوردی بگو یا ...💔 وقتی دستتو بستن بگو یا ...😭 وقتی بی یاور شدی بگو یا ...😔 وقتی تشنه شدی بگو یا ...💔 وقتی شرمنده شدی بگو یا ...😭💔 اما اگه شدی شدی بی شدی دستتو بستن هم خوردی اروم بگو امان از دل ...😭💔 ‌ بانۅ فداے درد پر دردٺ . 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠 مدافع حرم حسین هریری: بیقرارم ... بیقرار. باید بروم تا انتقام مادربگیرم. بروم تا حداقل یک کاری برای دفاع از حریم اهل بیت انجام بدهم. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌷 🔰در روضه ی مادر حرف از کوچه و که می شود، از و غلاف شمشیر، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت در روضه ی ارباب، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، و بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود ...😭 🔰خادم هایی که در روضه بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمیبی_حرمتی شودمحمد محمدی، نوکری بود که درس را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی می شود . نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود.ایستاد و به اش عمل کرد.وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم. 🔰برای از ناموس کشورش، جانش را داد.دلم شکست 💔وقتی فهمیدم از به او چاقو زده اند.گویی سرنوشت قسمت فرزندان است...آمر به معروف قصه ما شهید شد اما در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید .خوش به حال آن کس که 🧡شهید در سینه اش می تپد.قلبی که محبِّ است و با ذکر بی تاب می شود 🔰 قلم در دست میگیرم اما ذهنم سوی می رود. اویی که در راه جان داد اما حرف ها و ها دلش را بیشتر از جسمش زخم کردخلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه و بازار تکرار نشود. به بانویی نشود، پیش چشم مردی ناموسش. 🔰چشم می بندم بر دنیای اطرافم.بر آن هایی که شاید با غریبه شده اند .بی خیال تمام ها و ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون ، چادرم را محکم تر می گیرم . زینبی می مانم پای حسین های زمان..
🍃روز به روز غرق می شویم در و تعلقاتش، آنقدر سرگرم که فراموش می کنیم در دنیا مسافریم و آخرِ هر دل بستن💞دل کندن است. 🍂پویا ایزدی، مسافر دنیا بودن را خوب فهمید و رفت🕊دل برید از دل بستگی هایی که به دنیا وابسته اش کرده بودند.شهدا را واسطه قرار داد تا بتواند بگذرد حتی از و دخترش. 🍃داستانِ بابایی بودن دختر ها را همه بلدند. بگذریم از وداع ریحانه با پدرش. از دل برای بی تابی فرزندش. اما خدا راشکر اگر بابا شد، مادری هست که او را در آغوش بگیرد. نه خارمغیلان هست که پاهایش را زخم کند و نه که در آن بخورد.اما امان از دلتنگی💔 که لالاییِ هرشب دختران شهداست و 🌷 تنها قصه ای است که هیچ وقت تکراری نمی شود. 🍂به قول : « عصر بود، موشک که خورد💥 از روی تانک پرت شد پایین. درست مثل (ع)، از روی مرکب.....» 🍃عشاق دارند یکی یکی به ملحق می شوند. ایزدی، حججی سردار دل ها ... ایم در دنیا. زمین گیر شده، نفس کم آورده ایم از این همه گناه🚫 کاش را یاد بگیریم ✍نویسنده: 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🚨خاطره جالب خوردن رهبری 🔘 یکی از محافظین رهبر انقلاب : 💠 اون روز، بین حضرت آقا، بارها نگاهم به لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش. تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. شد و تند گفت: «اوهووووی....چیه؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌که ما از یه جد هستیم» صورت ، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا. پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد. اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق ۲۲۰ ولت خشکم کرد. توی بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد. بعد سال‌ها، هنوز جای آقا رو روی صورتم حس می‌کنم.» 📚 برگرفته از کتاب «حافظ هفت» ( رمان داستانی بر اساس سفر مقام معظم رهبری به استان فارس ) 👇 ●➼‌┅═
🥀روزها پی در پی میگذرد، تاریخ باسرعت طی می شود و غمی بزرگ در این میان به چشم میخورد😔 🥀غمی جانسوز که بعد از گذشت ۱۴قرن، جای زخمش تازه است. گویا در این غم سری نهفته است که تنها کاشفش هستند و امروز اول این ایام است،ایامی که نه تنها و (ع)و (س)بلکه تمام شیعیان را کرد🖤 🥀خاطره سوختن بین در و دیوار و شکسته از یاد شیعیان نمی رود.مگر می شود بخورد بر صورت و لگد بر پهلو و تو در غفلت باشی؟ 🥀واکنون این زخم تازه و تازه تر میشود از آن هنگام که ماه میهمان بستر شد و هیچ گلایه نکرد تنها کرد بر تابوت و امان از آن غروبی که دیدگان برهم گذاشت و هل اتی را غرق در گذاشت😢 "بی توبا شمع علی تا به سحر میسوزد شمع میمیرد او بار دگر میسوزد یک نفر مثل درختان سپیدار بلند در خیالش همه شب بین دو در میسوزد" به مناسبت سالروز شهادت 💔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ما پر کوچه های بی کسی تنگ زمانه مان ... برای یاری امام زمان (ع) که هیچ ... غصه هم نخوردیم ...😔💔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🥀 اثر دست ستم از رخ نرود هرگز از یاد علے ضربت نرود 🥀 💔 🥀 🖤 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
#سردار_دلها♥️ #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.c
🍂روزها دقیقه ب دقیقه و ساعت به ساعت سپری می‌شوند و همه ما دچار روزمرگی، کم‌کم یادمان می‌رود چه از دست داده‌ایم یا چه به دست آورده‌ایم درگیر شیطنت رسانه‌ها همه چیز یادمان می‌رود. . 🍂درگیر و پول و مرغ همه چیز فراموش می‌شود. یاد نگرفته‌ایم جواب ، سیلی است و گرنه قرن‌هاست داغ سیلی بر جگرمان سوز می‌زند. . 🍂یادمان نیست زمان جنگ، جواب موشک، موشک است اما حال صلاح فقط امنیت پول است تا رگه‌های پولشان به هم نخورد... . 🍂آن‌هایی که انتقام را تله می‌خوانند و می‌گویند بگذرید تا عرصه بر ما تنگ نشود، اما دریغ که نمی‌فهمند دشمن اگر خود را مسلط بر اوضاع ببیند تا بر ما چیره نشود ول کن نیست حتی اگر دستش از پوست میش باشد... . 🍂گاهی باید تقصیر‌ها گردن بیفتد از اتفاق‌هایی که واقعا سوزناک‌اند تا به دست بیاید مردم که سر خون شده‌اند تا کجا اتحاد را حفظ خواهند کرد.و وای بر رسانه که قاتل را مقتول نشان می‌دهد و مقتول را قاتل، ضد تروریسم را تروریست و تروریسم را ناجی بشر و مظلوم . 🍂امثال حاجی هم اگر بودند، تلنگری بودند که چهار ستون همه را لرزاند، که دشمن با احدی شوخی ندارد و نه دوستی در کار خواهد بود نه برابری و نه برادری دشمن تا بوده و هست بر عزم خود استوار می‌ماند یادمان نرود چه داده‌ایم و در مقابل آیا چیزی گرفته‌ایم یا خیر؟ . 🍂یادمان هست چقدر زدیم و در مقابل دشمن را دیدیم و گفت میدانستم و خودم دستور دادم بزنند یادمان هست دانه دانه می‌روند و ما دانه دانه می‌شویم و نه راه به جایی می‌بریم و نه مشکلی را وا می‌کنیم. . 🍂یکسال گذشت، ده سال هم می‌گذرد چه کردیم و می‌کنیم و چه بدست می‌آوریم. یادمان بماند برای خون آنها جواب پس خواهیم داد... انّا مِنَ المُجرمینَ مُنْتَقِمون.. به مناسبت سالگرد شهادت سپهبد 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 درشام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) به یاد همه‌ی رزمنده‌هایی که پشت لباس‌هاشون نوشتند: ◾️میرویم تا انتقام زهرا (س) بگیریم.... (س) 🏴🏴🏴🏴🏴 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelgh
بخونید 📌بعد از نماز ظهر بود حدود ساعت ۲ بعد از ظهر کوچه ها خیلی خلوت بود من و کمیل روبروی کوچه زیر سایه یک درخت مشغول صحبت کردن بودیم ناگهان دیدم که کمیل رنگش پرید و سرش را پایین انداخت😓😓 چند لحظه ای بود که سرش پایین بود سرش را بالا اورد و گفت مهدی همین جا بمان من گفتم چی شده گفت: گفتم همین جا بمان ، جلو نیا☝️ به پشت سرخودم نگاه کردم و دیدم که خانم وآقایی درحال نزدیک شدن به‌ماهستند مردی‌ورزشکار و درشت‌اندام بود💪 با خودم گفتم فکر کنم کمیل هوس کتک خوردن کرده همچنانکه کمیل جلو می‌رفت من خودم را برای کتک خوردن آماده کردم گفتم کمیل تو ورزشکاری من چی بگم من که کتکه رو خوردم😢🤕 به سمت آنها رفت ومن هم پشت‌ سر او حرکت کردم به آنها رسید سلام کرده همین طوری که سرش پایین بود گفت ببخشید میشه خواهشی از شما بکنم⁉️ اجازه بدهید چند لحظه ای به همسر شما نگاه کنم و از اون لذت ببرم....... آن مرد به شدت عصبانی شدو گفت: حرف دهنت را به فهم.😡😡😡 کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد... اجازه بدهید چند لحظه به همسر شما نگاه کنم از اون لذت ببرم. مرد به شدت عصبانی شده و سیلی محکمی به صورت کمیل زد😤😤😤 ، کمیل دوباره در خواست خودش را تکرار کرد و این دفعه سیلی محکم تری به صورت کمیل زد👊 همسرش گفت نه به سر پایینت نه به این حرفات خجالت بکش😠 چرا همچین درخواستی میکنی؟ کمیل گفت نمیدونستم اگر ازشما اجازه بگیرم شما ناراحت میشوید و الا مثل دیگران که بدون اجازه از همسر شما لذت می بردند من هم لذّت می‌بردم... جوان به شدت عصبانی شد محکمی با دست چپ به صورت کمیل زد 😔😞 آن لحظه کمیل دستشو جای سیلی گذاشت و نشست روی زمین شروع به گریه کردن کرد 😭😭 فکر کنم یادش افتاد به "مادر" شایدم باخودش میگفت مادر من مردم جوانم ورزشکارم ولی شما ... 😭😭😭😭💔 من به جوان گفتم حالا سیلی میزنی بزن ولی چرا با دست چپ زدی😭 یادش اوردی که در کوچه ها مادرش را زدند😭 در حالی که مادر ۱۸ ساله بود و او فقط یک نوجوان بود💔💔 این جوان حیرت زده به کمیل نگاه می کرد نمیدانست چه کند همسرش گفت: این که می گویند (سلام الله علیها) هست؟ و من گفتم بله... یادش اوردی حضرت زهرا ( سلام الله علیها )را زدند😔 وقتی این را شنید روی زانوهایش افتاد و از کمیل عذر خواهی کرد کمیل او را در آغوش گرفت وهر دو شروع به گریه کردند😭😭 کمیل به او گفت تورو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود از همسرت بخواه که همیشه با "چادر" باشد وان جوان گفت قول می‌دهم که هیچ وقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود☝️ چند سالی گذشت کمیل شهید شد💔🕊 والان تشیع جنازه کمیل هست همچنانکه دم در خانه شهید ایستاده بودم دیدم که همان جوان می آید ولی نشناختمش پیش من آمد و گفت : کمیل چه شده است ؟ تصادف کرده ؟ گفتم ، شهید شده است🕊 گفت ، کجا ؟ گفتم ، سوریه گفت ، مگر میگذارند کسی برود ؟ گفتم ، بله پاسدارها میروند گفت ، مگر او پاسدار بود ⁉️ گفتم ، بله اوحدود ۴ سال است که پاسدار است گفت ، سوریه بوده ؟ گفتم بله و ناگهان ناخواسته گفتم: سوریه حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر همان کسی که در کوچه‌ها سیلی خورده 😔💔 گریه اش گرفت وبا کنده های زانو افتاد روی زمین😭 خیره خیره بعکس شهید نگاه می کرد و گفت: کمیل من به قول خودم عمل کردم توروخدا کمکم کن مثل تو شهیدشم😔 📝 اری شهدا همیشه در همه جا تاثیر گذارند.... شهید مدافع حرم کمیل قربانی🌹 🏴 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🚨 سلول بیست 🔘 در خاطراتش درباره سال ۱۳۵۳ می گوید: 💠 سلولی که بودم ، سلول هجده بود که در سلول مجاور آن یعنی ، آیت الله خامنه ای زندانی بود . من در سلول ، زدن را یاد گرفته بودم . اکثراً با سلولهای مجاورم از طریق زدن مورس اخبار را می‌دادیم و می گرفتیم. از جمله اخبار را به سلول پهلویی می‌دادم و آن هم به و ‌... خاطرم هست که ایشان را تراشیده بودند و برای تحقیر ، به صورت ایشان زده بودند و ایشان هم مقاوم و محکم بلوز زندان را به صورت به سرشان می بستند و رفت و آمد می کردند. من یک روزی در دستشویی بودم که با حالت شادی و شعف با ایشان روبرو شدم . علی رغم همه این فشارها و شکنجه ها، نتوانست پی به اسرار این ببرد و محکومیتی برای او درست کند. 📚 مرجعیت آیت‌الله خامنه‌ای از دیدگاه فقها ، ص ۵۶ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ما در کوچه های بی کسی تنگ زمانه مان ... برای یاری امام زمان (ع) که هیچ ... غصه هم نخوردیم ...😔💔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌺🌸🕊🌹🕊🌸🌺 دختر بی که می آمد در مغازه به او جنس نمی داد. یکی آمده بود و بهش جنس نداده بود و خلاصه دعواشان شده بود ، هم بچه بود ، سفت ایستاده بود . که نه به تو جنس نمیدهم ، طرف هم رفته بود و شب با پدرش برگشته بود. و شکایت را به آقا جان کرده بودند و یک هم توی گوش زده بودند. طفلک به ملاحظه آقاجان صدایش در نیامده بود ، را خورده بود و دم نزده بود. می دانست که اگر کار به آژان و آژان کشی بکشد برای آقا جان بد می شود. شادی روح و 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ما پر کوچه های بی کسی تنگ زمانه مان ... برای یاری امام زمان (ع) که هیچ ... غصه هم نخوردیم ...😔💔 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍دلنوشته زیبای شهید ۵ روز قبل از شهادت... 💠 من آن نوری هستم که از خورشیدِ درخشان ساطع و از لابه لای ابرها عبور کرده و به زمین رسیده است. من آن قطره بارانی ام که از آسمان باریده و بدون اینکه بین راه بخار شود به زمین رسیده است. من آن ترکش انفجارم که زمین و زمان را پشت سر گذاشته و به جمعی رسیده و آنها را متحول کرده است. من آن زنبور عسلم که در به در دنبال این است که روزنه ای را پر کند. من آن دانه ی شن طبسم به همراه خیل یاران تا بار دیگر اگر لازم شد حادثه ی طبس را بسازیم. من آن گل از گل های بهارم که می در خشد و باید بدرخشد و کسی او را نمی شناسد و نباید بشناسد . من آنم که می خوانم ،که می مانم ، می سازم ، می جنگم ، من آنم که می مانم ، من آنم که گوش به صدایم من آن که به دنبال صدای جمیل و رسای آن مهدی (فتبعوه) هستم. من آنم که باید بگیریم ، من آنم که باید بخندم ، من آنم که باید انتقام زهراهای کوچک را بگیرم به فرمان مولایم، سیدم ، آقایم ... مهدیم عسگر زمانی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ما پر کوچه های بی کسی تنگ زمانه مان ... برای یاری امام زمان (ع) که هیچ ... غصه هم نخوردیم ...😔💔 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin