eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.5هزار عکس
130.6هزار ویدیو
212 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
ستاره‌های آسمان‌سرخ‌شهادت.... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بچه ها علاقه خاصے به علے داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود. چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد. علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانے پر از اشک رو به بچه ها گفت: بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم. 😔 بچه ها گفتند: چرا؟ گفت: صبر کنید میفهمید. دعای کمیل را علے و مجتبی خواندند. روز بعد به سوے میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الے ۸ بود کھ صدای مهیبے بلند شد علی و مجتبی را غرق در خون دیدیم. از چهره اش نور مےبارید.💔 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
....🪴 علی اکبر عاشق شهادت بود تا بالاخره به آرزوي ديرينه خود رسيد . همرزمان شهید می گویند: علی اکبر وقتي که خمپاره به او اصابت کرده بود همان طور با چهره خندان به ما و برادرش که بالاي سراو بود گفت: برويد وبجنگيد واسلحه من را به دست بگيريد چون شما پاسدار انقلاب وخون شهيدان هستيد نگذاريد دشمن يک وجب از خاک ميهن عزيزمان را بگيرد .. برادر می گوید: در بيمارستان به من گفت اين تسبيح را به مادرم هديه مي کنم و بگو به مادر عزيزم که اگر شهيد شدم براي من گريه مکن اگر خواستي گريه کني براي مظلوميت امام حسين(ع) قاسم و علي اکبر ها گريه کن نه براي من ، من امانتي نزد تو بودم که خدا داده و او را پس گرفته من عاشق خدا و شهادت بودم خدا هم مرا پيش حسين و بهشتي ها برد ... متولد:۱۳۴۵..... شهادت:۱۳۶۲ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝فرازی ازوصیتنامه‌شهید استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار برای شکست انقلاب اسلامی ایران که به عنوان انقلاب و تحولی بر علیه او و بر علیه منافع او در منطقه و در جهان مطرح شده است، از راههای گوناگون وارد شد، که بحمدلله تا این زمان از هر راهی که برای شکست این انقلاب وارد شده، موفق نگردیده و تمام دسیسه و نقشه های او بر علیه انقلاب خنثی و نقش بر آب شد. خدایا؛ حال که به جبهه می روم گناهان فراوانی دارم، که از تو می خواهم گناهانم ببخشی. ای خدای مهربان؛ گرچه گناهان من عظیم است، ولی کرم و بخشش تو از آن عظیم تر است و بنابراین،«استغفرالله» هرگز مأیوس نمی شوم، چرا که تو بسیار بخشنده ای. متولد: ۱۳۴۵ .... شهادت: ۱۳۶۲ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝فرازی از وصیت نامه از پدر و مادر عزیزم می خواهم که در پیروی از امام عزیزمان کوتاهی نکنند و سر نمازها دائما آن عزیز را دعا کنند، زیرا او بود که ما را از گمراهی ها نجات داد و به اسلام عزیز آشنا ساخت. پیام من به برادران و خواهران عزیز: که در خط امام حرکت کنند و در مقابل هر کسی که ضد ولایت فقیه است، ایستادگی نمایند و تنها از خدا بترسند و سرآمد تمام کارهایشان خدا باشد. متولد: ۱۳۴۳ .... شهادت:۱۳۶۱ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝فرازی‌ازوصیتنامه‌شهید: خدایا تو می‌دانی که تنها بخاطر رضای تو و دفاع از دین تو، در این راه قدم نهاده‌ام. با اتکای به تو و چشم امید به یاری تو از هیچ کوششی در راه پیشبرد اهداف و آرمانهای مکتب‌مان دریغ نمی‌کنم. خدایا به مادرانمان صبر عنایت فرما که بتوانند داغ عزیزان‌شان را تحمل کنند. ولی از این آگاهی که در دل این شیرزنان زینب گونه پیدا شده، مطمئن هستیم که هرگاه بیاد فرزند شهید یا مفقودشان می‌افتند، بیاد شهدای کربلا و قبر مفقود زهرا(س) و جسد تیر خورده امام حسن(ع) باشند. خدایا! خودت خوب شاهدی که جوانان و رزمندگان این امت با حماسه آفرینی‌های خویش، خاطره عاشورای حسینی را یکبار دیگر عینیت بخشیدند. بارالها! از ما راضی شو و حرکات و سکنات ما را جز به جز مورد رضایت خویش قرار ده و ما را در همین عقیده و بر همین مرام بمیران. خدایا! شهیدان، دین خود را ادا نمودند. نمی‌دانم انتظار انجام این وظیفه مقدس الهی را تا کی باید کشید.. خدایا! روحم چنان پروازی گرفته که احساس وجود در دنیای ظاهر نمی‌کنم، پس ای رب کریم! نگذار این عقیده و پابرجائی از من سلب شود و چنان کن که خود راضی هستی. متولد:۱۳۴۱ .... شهادت:۱۳۶۵ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
نکند در رختخواب پر ذلت بمیرید... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍قسمتی از وصیت نامه خدایا؛ اینک به من در گل مانده هم کمی حرکت ده و از نور  خودت بر کالبد سرد و مرده من بتاب، شاید این کالبد مرده هم حرکتی کرد و بسوی تو به پرواز در آمد. اما، روح من لیاقتش را ندارد که بسوی او رود. باید در همین جسم ماده بماند و بپوسد، فقط یک راه برای عروج او به سوی پروردگار است و آن این که نفسمان و روحمان از حالت “اماره” خارج شود و سیر”مطمئنه” شدن را طی نماید. وقتی که به نفس مطمئنه خود رسید، آنوقت«ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً»، تحقق پیدا می کند. بار خدایا؛ ما را از شر نفس اماره مصون بدار، که ما خود ناچیزیم که با آن مبارزه کنیم. مگر این که لطف تو شامل حالمان شود و بس. تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۰۹/۰۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۶/۱۷ داراب ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
دستنوشته شهید 🍃🌸 اولین باری که به جبهه قدم گذاشتم، گمشده ام را در آنجا یافتم و دیگر نتوانستم از آن جدا شوم. هنگامی که واژه شهادت را شنیدم عاشق گشتم و آرزو داشتم که به وصال معشوق برسم و دنیا برایم تنگ شده بود و دیگر علاقه ای به زنده بودن نداشتم. وقتی دوستانم را که مدتها با هم بودیم، غرق در خون یافتم حسرت می خوردم و احساس می کردم که خاری هستم در میان گلها. هر گاه گلی از گلها به دیدار معشوق می شتافت، از خود خجالت می کشیدم که چرا زنده ام؟! ولی با خود عهد کرده بوده که در جبهه بمانم. چون آسایش واقعی را در سنگرهای تنگ و تاریک، سر و صدای توپ و خمپاره ها، حیات و زندگی حقیقی را در میان رزمندگان اسلام و عاشقان خمینی [می دیدم] و احساس می کردم که در شهر مرده ای بیش نیستم و اکنون احیاء گشته ام. این چنین بود که معنای ایثار، معنای اسلام و معنای جهاد و معنای شهادت را درک کردم🌱 شهادت:۱۳۶۴ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢سال 92 به نیمه رسیده بود که یک فروند هواپیمای فانتوم به خلبانی شهید «آرش رضایی» در روز اول مهر جهت ماموریت بر فراز خلیج همیشه فارس، از پایگاه هوایی بوشهر به پرواز در آمد اما پس از انجام ماموریت و در مسیر بازگشت، دچار مشکل شد. شهید آرش رضایی خلبان و کمک خلبان که قصد خروج از جنگنده را نداشتند، هواپیما را تا نزدیکی پایگاه هدایت کردند. فانتوم در نهایت فرود می‌آید ولی گویا این اسب سرکش قصد توقف ندارد و به گفته شاهدان، 3 مرتبه از باند خارج شده ولی توسط شهید رضایی به مسیر برگردانده می‌شود تا آنکه در آخرین خروج، چرخ دچار مشکل شده و هواپیما به تپه ای برخورد می‌کند و منجر به ایجکت هر دو خلبان می‌شود. متاسفانه در در حین ایجکت، چتر شهید رضایی باز نشده و خلبان به شهادت می‌رسد. نکته قابل تامل و تحسین برانگیز در این خصوص آن است که خلبان و کمک وی نهایت تلاش را برای حفظ سرمایه ملی به کار گرفتند. یکی از آنان آسمانی شده و دیگری به شدت آسیب می‌بیند تا فانتوم همچنان قابل تعمیر بماند . شهید رضایی برای حفظ بیت المال تا آخرین نفس مقاومت کرد و جانش را فدا کرد وسرافراز شد... ✍و آیا شما از این قهرمان ملی تاکنون اسمی شنیده اید؟!! آرش رضایی🌹 :یک مهر ۱۳۹۲ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰دختربچه بودم روز عاشورا بود، برای دیدن تعزیه رفته بودیم. رسید به صحنه تیر خوردن گلوی حضرت علی اصغر، احساس می کردم از دستان بازیگر امام حسین خون می چکد. فریاد و گریه ام بلند شد. فریاد می زدم چرا ایستادید، چرا هیچ کس امام حسین را یاری نمی کند، مگر خون جاری را نمی بینید... خانم های اطراف از شیرین زبانی ام می خندیدند من گریه می کردم. یکی از آنها گفت اصلا خودت اگر پسر داشتی می فرستادی برای کمک امام حسین، با گریه گفتم آره... می فرستادم. سال ها بعد پسر بزرگم عبدالرضا و پسر کوچکم عبدالرسول فدایی امام حسین شدند. 🔰آماده می شد به جبهه برود. گفت مادر احتمالا شهید می شوم، یک وقت گریه و زاری نکنی دشمن شاد شود! پیکر سید عبدالرضا و ۱۱ شهید دیگر عملیات آزاد سازی آبادان را به ساختمان سپاه شیراز آورده بودند. پشت بلندگو من را صدا زدند برای دیدن سید رضا بروم. نرفتم. رفتم کنار بلندگو فریاد زدم؛ من از مادر وهب کمتر نیستم... چیزی را که در راه خدا دادم، حتی نمی خواهم ببینم. پدرش رفت، تا پیکر سید عبدالرضا را دید، گفت پسرم فدای علی اکبر امام حسین... سید عبدالرضا سجادیان ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢یاد شهدای نیروی انتظامی... ✍ از وصیتنامه شهید احمد صفری از شهدای نیروی انتظامی: خداوند انسان را روزى به دنيا مى آورد و روزى هم از دنيا مى برد؛ پس خدايا هر لحظه كه خودت صلاح ديدي آن لحظه مرگ با عزت، يعنى در راه خودت، نصيب اين حقير بگردان. 🚨 اى خواهران و اى درس آموخته در مكتب زينب(س)، حجاب را به نحو احسن رعايت بفرماييد كه اين حجاب توست كه مشت محكمى بر دهان ياوه گويان و ابرقدرتمندان است. چرا؟ چون كه يكى از ترفندهاى كشورهاى شرق و غرب اين است كه حجاب را از خواهران و دختران ما بگيرند، ولى اين را بايد بگويم كه كور خوانده¬اند و بدانند كه اگر حضرت امام اجازه بدهند همين خواهران ما با مشت گره كرده راه مى افتند و كاخ هاى سياه شما را به روى سرتان خراب خواهند كرد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فرزند برادرم تازه به دنیا آمده بود و همه خوشحال بودیم ولی پس از چند ماه بیمار شد. پزشکان از علاج او عاجز ماندند و گفتند برای شفای او اگر معجزه‌ای رخ دهد. پدر در آن زمان خادم حرم امام رضا(علیه السلام) بود. به پدر زنگ زدم و ماجرا را توضیح دادم. چند روزی گذشت. پس از آخرین آزمایش، پزشک متخصص متعجب ماند و پرسید: مطمئن هستید که جواب آزمایش این نوزاد را آورده‌ای؟ گفتم: بله چطور مگه؟! گفت: هیچ مشکلی در بدنش وجود ندارد. پس از آزمایشات و سیتی اسکن‌های بعدی گفتند که مشکل کاملاً برطرف شده است. به پدر زنگ زدم و با خوشحالی جریان را بازگو کردم. پدر با گریه گفت: دخترم اینجا در حرم امام رضا(ع) برایش نذر کردم و از امام رئوف خواستم که او را شفا دهد و اگر خوب شد نوزاد را به حرم بیاورید .(راوی : دختر شهید) حسنعلی پورعیسی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
علاقه‌اش از آنجا به رزمی¬کاری بیشتر معلوم می‌شد که حتی در مسابقات باز و بسته کردن کلاشینکف چشم بسته هم نفر اول شد. درس میدان موانع را بیشتر بچه‌ها از زیرش فرار می‌کردند ولی ایمان عصرها هم که همه در حال استراحت بودند درسی را که صبح گذرانده بود، تمرین می‌کرد. توی دانشگاه برای مراسم استقبال از رهبری هم بین هزار و دویست نفری که راپل آموزش دیده بودند، چهار نفر انتخاب شدند که یکی از آنها ایمان بود. ایمان خزاعی نژاد ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢سال ۱۴۰۱، طبق معمول هر سال‌ رفت اربعین تا توی موکب کفیل الزینب با یکی از دوستان عراقی‌مان نوکری کند... باخانمش رفته بود بدون بچه‌هایش... زنگ زدم گفتم: «کاکا، تو هر سال می‌رفتی اربعین یه هفته ده روزه برمی‌گشتی الان چی شده 20 روزه برنمی‌گردی؟» خندید و گفت:« کاکا یه چیزی بهت بگم؟» گفتم: «جان کاکا» گفت: «من ۱۱ ساله هر سال اربعین میام اینجا. یه چیزی از آقا امام حسین(ع) خواستم هنوز بهم نداده این سری تصمیم گرفتم تا زمانیکه نگیرمش برنگردم! اگرم دیدی طول کشید بچه‌های من رو بفرست بیان کربلا من انقدر اینجا می‌مونم تا آقا بهم بده‌! آن روز نفهمیدم چه می‌خواهد تا 24 م آبان ماه همان سال ، خواسته اش اجابت شد.شهادت خونین در دفاع از امنیت حرم جمهوری اسلامی..‌‌ محمد مویدی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔹کشاورز بود و زحمت‌کش. درس طلبگی میخواند و شیخ محمد صدایش می‌کردیم. 🔹همیشه لبخند به روی لب داشت. روی باغ خودش کار میکرد. وضع مالی‌اش خوب بود. اما ساده زندگی کردن را بیشتر دوست داشت و مالش را وقف امور خیریه می‌کرد. 🔹از نوجوانی وارد بسیج شد. به بسیج خیلی علاقه داشت. بیشتر وقتش را یا در باغش می‌گذراند یا در فعالیت‌های بسیج و اردوهای جهادی. پل دختر، سراوان، سیل شیراز و هر جایی که نیاز به کمک بود، پیدایش می‌شد. فرقی نمی‌کرد سیل باشد یا زلزله یا شرایط عادی. طلبه جهادگر، محمد مویدی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بمناسبت سالگرد آزادسازی سوسنگرد 💠 سوسنگرد در محاصره کامل عراق قرار گرفت. مدافعین شهر به 300 نفر نمی رسیدند و عراق از همه ورودی های شهر با تانک جلو می آمد. نگاهم به نصرالله بود. هیچ ترس واهمه یا دلهره ای نداشت. واقعاً در موقعیتی بودیم که ممکن بود پنج دقیقه دیگر زنده نباشیم و ما در شهری غریب بی نشان کشته شویم. 💠با نصرالله وارد بیمارستان سوسنگرد شدیم. تعدادی پیکر شهید افتاده بود. دیدم نصرالله شهدا را بر می دارد و از حالت خوابیده با احترام به حالت نشسته کنار دیوار تکیه می دهد. گفتم: این چه کاریه می کنی؟ گفت: اینجا کسی نباید بخوابد. اینها شهید شده اند، ولی هنوز سرپا هستند، این جور اگر عراقی ها آمدند حتی از شهدای ما هم هراس پیدا می کنند و عقب نشینی می کنند. 💠شب شد، دیدم نصرالله با هیبتی عجیب به مسجد آمد. چند اورکت تنش کرده بود. چند قطار فشنگ به خودش بسته، چند اسلحه کلاش هم روی دوشش گذاشته بود. گفتم: اینا چیه؟ گفت: رفتم توی خیابان این ها را از روی جنازه های عراقی جمع کردم که علیه خودشون استفاده کنیم. نصرالله هم یکی از قهرمانان شیرازی و گمنام شکست حصر سوسنگرد بود... 🌱🌷🍃 نصرالله ایزدی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
عید نــوروز بود.برای علی اکبر و برادرش شـلوار نو خریده بودم،دیگر متوجه نـشدم از آن شـلوار استفاده کرد یا نه! سیـزده عیـد بود ڪه علـی اکبرگفت: بابا شلوارم به دوچرخه گیرکرده و پاره شده، به من پول بده شلوار نو بخرم ! به ایشان پول دادم و شلوار خرید. یک روز از سرکار به خانه می آمدم علی اکبر و دوستانش ، محمد و علی را در راه دیدم. با تعجب دیدم شلواری که برای علی اکبر خریدم پای محمد است. وقتی به خانه آمدم با ناراحتی جریان را به مادرش گفتم : « مگر پسر من محتاج پول است که شلوارش را به محمد فروخته!» وقتی علی اکبر آمد جریان را پرسیدم . از شرم سرش را پایین انداخت و گفت: «راستش محمد ، خانواده فقیری دارد و یتیم است. امسال لباس نو نداشت ، برای همین شلوارم را به او هدیه دادم و دوست نداشتم شما متوجه شوید.» عرق سردی بر پیشانی ام جوشید ، از این رفتار علی اکبر خیلی خوشحال شدم و در دل او را تحسین کردم. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰اولين اعزامش به جبهه هاي جنوب و منطقه عملياتي فاو بود که در اين منطقه مجروح شيميايي شد. 🔰زماني که به مرخصي آمده بود کتابهايش را برداشت و گفت: *"زندگي بايد در جبهه رقم بخورد. در صورت امکان و اوقات فراغت همانجا درس هم مي خوانم."* 🔰عبدالمحمد و فرمانده اش شهید اکبر میرزایی علاقه وافري به يکديگر داشتند. زمانی که اکبر به شهادت رسید، عبدالمحمد اسلحه او را برداشت و گفت:اجازه نمی دهم اسلحه اکبر بر زمین بیفتد. عبدالمحمد يک روز بعد به وصال معشوق خويش رسيد🥺 🔰یک روز قبل از رفتن به جبهه منزل را تمیز می کردم یک کار بنایی داشتم که او خیلی کمکم کرد. خواستم او را ببوسم. "عبدالمحمد" دور ماشین می چرخید و فکر میکرد که می خواهم مانع رفتنش بشوم.او را در آغوشم گرفتم بغض گلویم را گرفته بود . خداحافظی کرد و رفت. وقتی داشتم دیوار خانه را درست می کردم دختر کوچکم علتش را پرسید.گفتم: "عبدالمحمد" از جبهه بیاید و برایش عروسی بگیریم خانه را برای آن زمان درست می کنم. چند روز بعد خبر شهادتش آمد.🥺 عبدالمحمد اکبری باصری ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌷معتقد بود مي گفت : پيروزي هاي ما در جبهه به فرماندهي امام زمان عج کسب مي شود . 🌷حدود بيست ماه در جبهه بود و در هر مرخصي که براي ديدار خانواده مي آمد تعريف هاي فراواني از معجزات امام زمان (عج) می گفت. عشق بخصوصي به حسين بن علي (ع) داشت و صبح ها بعد از اداي فريضه ي نماز ، حتماً زيارت عاشورا مي خواند . 🌷 بعد از نماز دست هاي خود را بالا برده و از خداي خويش شهادت را درخواست مي نمود و زمزمه مي کرد که : اللهم الرزقني شهاده في سبيلک . 🌷آخرين باري که به ديدار خانواده آمد تاسوعاي سال 62 بود و در همين ايام مرخصي ، پسر خاله اش شهيد شده بود بنام رضا صميمي و در ميمند که روز عاشورا تشييع شد . 🌷 بيش از 48 روز از شهادت شهيد رضا صميمي نگذشته بود که قدرت اله هم پاداش تلاش و دعاهایش را گرفت و آسمانی شد. قدرت اله قاسم زاده ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📍دست‌نوشته سردار داوود جعفری: 💠 آیت الله میلانی: بنشینید توی روز یه مقداری با امام زمان (عج) درد و دل بکنید، خوب نیست یه شیعه ای که روزش شب بشه و شبش روز بشه اصلا به یاد امام زمانش نباشه. بنشینید یه چند دقیقه ای ولو آدم حال هم نداشته باشه مفاتیح رو باز کنید یه دعائی بخونید و همین زبان خودمونی یه سلام و علیکی بکنید با آقا ، درد و دلی بکنید. 🔰 انتشار برای اولین بار به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠شهید جعفری عاشق امام زمان بود و در مورد فرج و ظهور امام زمان بسیار مطالعه می کرد. بیشتر کتابهایی که در خانه و کتابخانه محل کار او وجود دارد، در زمینه ظهور حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف است. کتابهایی با موضوع ویژگی های امام عصر و اقداماتی که باید برای تعجیل در فرج انجام داد. 💠من احساس می کردم او مثل یک مبلغ، بین دوستان و خویشاوندان، دوست داشت مردم را به یاد امام زمان بیندازد. همیشه می گفت خدا کند من بتوانم یک قدم برای ظهور آقا بردارم و اینکه اگر من بتوانم چند ثانیه یا یک دقیقه ظهور را جلو بیندازم، به آرزویم رسیده ام. ما نباید "اللهم عجل اولئک الفرج" بگوییم و در عین حال کارهایی انجام دهیم که امام زمان از ما ناراحت شود. همسرم دفتری دارد که در آن راجع به امام زمان، مطالب زیادی نوشته است. وقتی محتوای دفتر را می خوانی، متوجه می شوی که او خود را برای سربازی در رکاب حضرت مهدی عج آماده می کرده است... داوود جعفری ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
دانش آموز سال چهارم دبیرستان در رشته علوم اقتصادی بود.دوستانش در آن سال شهادت می رسند و باقر بدون اطلاع خانواده به جبهه می رود و بی صبرانه انتظار شهادت را می کشد. 💌در نامه ای به خانواده می نویسد: هر هفته در مدرسه گروهي از دوستان يکبار به جبهه حرکت مي کردند و من هم دائماً اين فکر را مي کردم که چرا من نروم مگر من از آنها عزيزترم مگر خون من رنگينتر است تا اينکه موقعي که براي امتحانات رفته بودم ثبت نام کردم و روزي يک دفعه دو دفعه را به بسيج نيريز مي رفتم و حالا هم معتقد به هر چه خداوند قسمت کند هستم. 💌آفرين بر چينن پدران و مادراني که چنين عزيزاني تربيت کرده اند.خدا به آنان صبر و اجر عنايت و فقدان عزیزشان را به لطف خود جبران نمايد.تا چراغي فروزان براي هدايت و راهنمايي نسل آينده کشورمان باشند. خانواده هاي داغدار آنها را از ياد نبريم و در رفع نگراني آنها باشيم و ياد و خاطره آنها را هميشه زنده نگهداريم. باقر نگهداری ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰یک بار من در آشپزخانه بودم و او هم سر کار بود، وقتی رسید گفت: «شهید سعید است و شهادت سعادت» و بلند گفت: «خانم دعا کن تا من شهید شوم.» من هم از آشپزخانه گفتم: «ان‌ شاءالله. ان شاءالله که اکبرآقا شهید شود؛ ولی نه در این سن و سال.» آخر پسر کوچکمان زمانی که پدرش شهید شد یک سال و سه ماهش بود، یکی دیگر ۱۰ ساله و دیگری ۵ سال و نیمه بودند. 🔰خیلی به او وابسته بودم؛ چون من سه تا بچه کوچک داشتم و وقتی کارهای خودش تمام می‌شد خیلی به من کمک می‌کرد، بچه‌ها را حمام می‌برد، ظرف‌ها را می‌شست و کارهای منزل را انجام می‌داد. هر چند زمان خیلی کمی‌خانه بود و گاهی ساعت ۱۰، ۱۱ شب می‌آمد؛ ولی با این حال کمک حالم بود. 🔰به نظرم اخلاصش باعث شهادتش شد ، او خیلی انسان بااخلاصی بود و کارهای خیری را که انجام می‌داد به دیگران نمی‌گفت. خیلی کمک حال مستمندان بود. مسئله دیگری که فکر می‌کنم باعث شد به این درجه برسد، احترام زیادی بود که برای دیگران به ویژه مادرش قائل بود. محال بود برویم منزل مادرشان و دست مادرش را نبوسد، دست و پیشانی مادرش را نبوسد. گاهی هم می‌افتاد زمین و پای مادرش را می‌بوسید. اکبر عبدالله نژاد ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
92.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مستندی زیبا در خصوص زندگی موسی نصیری بیات... 🚨حتما وقت بذارید ، ببینید و نشر دهیدلطفا ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠قبل انقلاب با خانواده رفتیم تخت جمشید. حمید یک ساعت مچی زنانه پیدا کرد. چون راهی برای پیدا کردن صاحبش نبود، آن را به خواهرم داد تا از آن استفاده کند. حمید مرتب به جبهه می رفت. وقتی وصف گردان فجر و (شهید) مرتضی جاویدی را شنید به گردان فجر رفت. سال 65 بود، یکی از دوستانش به شهادت رسیده بود. به شیراز آمد. خیلی ناراحت بود. می گفت نمی دانم چرا من شهید نمی شوم. بعد گفت تنها جایی که فکر می کنم در زندگی اشتباه کردم، ساعت خواهرم باشد! شاید این ساعته مشکل اصلی باشد و دلیل شهید نشدن من. ساعت را از خواهر گرفت و در ضریح حرم حضرت سید علاءالدین(س)انداخت. قبل رفتن یک نوار گذاشت، شروع کرد به پر کردن صدای خودش، حدود نیم ساعت حرف زد و وصیت کرد. این بیت با صدای زیبای خودش خواند: من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم را به باغی ببرید و دلم شاد کنید کارش که تمام شد، طاقت نیاورد، هرچه را از خودش ضبط کرده بود پاک کرد. بعدش رفت. عملیات کربلای 4 شد و حمید مفقود شد. به منطقه رفتم، شهید مرتضی جاویدی شرح شهادت و رشادت حمید را برایم گفت... راوی برادر شهید 🌷 حمید هاشمی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin