تعریف منتظر😎
واقعی از زبان🌹
شهیـــــــــــــد😍
#شهیدزینالدین
#محرم
#مباهله
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در گفتوگوی دفاعپرس با دوست صمیمی #شهیدزینالدین مطرح شد؛
💢آغاز زندگی مشترک با حقوق هزار و ۹۰۰ تومنی آقای فرمانده
🔶تا به قرارگاه در اهواز برسیم و کارهای رفتن را بکنیم طول کشید. ساعت تقریبا ۹ شب بود که تازه از اهواز راه افتادیم. چون مهدی خسته بود از من خواست رانندگی کنم. نزدیکیهای اراک که رسیدیم من حین رانندگی خوابم برد و ماشین از جاده منحرف شد، ماشین با سرعت زیاد در حرکت بود و زمانی چشمهایم را باز کردم که نزدیکی دکل برق بودیم. سریع فرمان را چرخاندم و به جاده برگشتیم.
🔶یا اباالفضلی گفتم و در وسط جاده ایستادم. به مهدی که هنوز کنارم خوابیده بود نگاه کردم، حرصم درآمده بود، توی تکانهای شدید ماشین حتی چشم باز نکرده بود، با پا به پهلویش زدم و گفتم: «بیدار شو مهدی» چشم هایش را باز کرد و گفت: «چی شده؟» گفتم: «داشتیم چپ میکردیم» گفت: «خوب زودتر میگفتی. برو بخواب من رانندگی میکنم.» من رفتم پشت ماشین و خوابیدم، مهدی حدود ۱۵۰ کیلومتری را رانندگی کرد تا اینکه ماشین را نگه داشت و من را بیدار کرد و گفت: «خب من خوابم میاد پاشو تو پشت فرمون بشین.»
💢حساسیت آقا مهدی در حفظ بیتالمال
به خاطر خواب و استراحتی که کرده بودم کمی سبک شدم. به عقب ماشین رفتم و خوراکی و وسایلی که همراهم آورده بودم را آوردم، مهدی تا خوراکیها را دید و با تعجب پرسید: «اینها را از کجا آوردی؟»
ادامه در 👇👇👇👇
https://dnws.ir/631268
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin