#روایت_حبیب
هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد.
میگفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره، بریم مسجد، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم، اینطوری پولیکه در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه...
📚: سیرهی دریادلان 2
#شهیدعطاءالله_اکبری
#یادعزیزش_باصلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin