#شهیدمهدی_محراب_خانی
خاطره ای از همرزم شهید:📝
« یک شب درگمرک خرمشهرنیمه های شب بیدارشدم ( با دیدن احوالش) فهمیدم محراب ماندنی نیست ، به حالش غبطه خوردم ، ولی خوشحال بودم درفضایی نفس می کشم که درکنار اوهستم ، سربازان بعثی درحمله ای مقطعی آتشی سنگین را روی گمرک خرمشهرمی ریختند و او از معدود کسانی بود که تا صبح روی خاکریز با تیراندازی به آن ها جواب می داد. درموقع عبادت ، درملکوت سیرمی کرد و عبادت بی ریایش دیدنی و جذاب بود. درحین ماموریت درجبهه ، ازکوچک ترین اوقات فراغت برای پیگیری درسش غفلت نمی کرد و درپی اعتراض من که جبهه جای درس خواندن نیست، می گفت که درس خواندن دراینجا عین تلاوت قرآن است.
#یاد_عزیزش_با_صلوات