#روایت_حبیب
#شهید_احمدکشوری🌷
احمد درگیر مسابقات کشتی شهرستانی و کنکور بود. در این حال و هوا ماه رمضان هم رسید.
در این حال و هوا کار بر او سخت شده بود؛ اما احمد مصمم بود که با دهان روزه مسابقات کشتی را ادامه دهد.
در مرحله نیمه نهایی حریفی داشت که خیلی سرحال و قبراق بود و فتیله پیچ و فتح پا را شگرد داشت.
مربی به احمد پیشنهاد داد که در این مرحله از مسابقه روزه را بی خیال شود؛ اما احمد زیر بار نرفت. برای او مسابقه اصلی همان ماه رمضان بود.
با دهان روزه تمرین می کرد و بعد از افطار روی تشک می رفت. هر چقدر حریف قدرت بدنی بالایی داشت؛ احمد هم از هوش و زیرکی برخوردار بود.
بالاخره بعد از کش و قوس و افت و خیز فراوان احمد در تایم سوم حریف را بارانداز کرد و مدال طلای مسابقات شهرستان بابل را تصاحب کرد.
بعد از کشتی هم در کنکور و در رشته
صنایع غذایی دانشگاه تهران قبول شد؛ اما تقدیر او را به نیروی هوایی سوق داد.
📚:خانه ای کوچک باگردسوزی روشن
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin