💞 #عاشقانه_شهدا
میگفت:
بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقاداتم اجازه نمیده.
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت... اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو... پس #خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم، گفتم: راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت #دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه #تکیه_گاه محکمی هستی...
#هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری...💕💞💕
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#رفیق_شفیق
که می گویند
هـمین هـا هـستند 👌
رفاقت شـــــان 👥
از #زمین شروع شد
و تا بهـشت🌸 ادامه یافت . . .
#شهید_علی_امرایی
#شهید_حسن_غفاری
#شهید_محمد_حمیدی
#سوریه_۰۱_۰۴_۹۴
#ســـــالـروز_شهـــــــادت🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
♦️◽️♦️◽️♦️◽️♦️
منم شبیهِ حضوری که #هست
اما نیست 👤
تویی شبیهِ خیالی💭 که نیست
اما #هست
نازدانه شهید
#شهید_حسن_غفاری 🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خط_خون❣
🌾بوی #شهادت می کند مستم
🌾از ازل مرا، بر مویت بستم
🍂بی قرارم من ای حسین (ع) جانم
🔰آری! این است #وعده_الهی، بازگشت همه به سوی اوست. خدای من در این لحظه که من تمام حرف هایم را به روی کاغد می آورم📝 تنها فقط خودت می دانی که چه شور و غوغایی برای رسیدن به #تو در دلم موج می زند😍
🔰تازه معنی "فزت و رب الکعبه" را که از زبان #مولا و امام اول خود جاری شده را درک می کنم. در این دنیای ناچیز که دشمن زبون، شمشیر🗡 را بر علیه #شیعیان از رو بسته، دیگر آرام و قرار ندارم.
🔰خدای من، تو از دل #بنده هایت آگاه و باخبری، چگونه می توانم ساکت نشسته و زندگیم را ادامه دهم⁉️ در حالی که جگر مولایم #امام_زمان (عج) خون است. آیا می توانم چشمانم را به روی این همه #جنایت ها که بر محبین اهل بیت(ع) می آورند ببندم😢
🔸بسیار تیغ دیدم که یکی را دوتا کند
🔹نازم به تیغ #عشق، دوتا را یکی کند
#شهید_حسن_غفاری
#شهید_مدافع_حرم🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔹بخشی از وصیتنامه
🌾ای مردم
شما را #قسم میدهم
به آن چیزی که ایمان دارید،
نائب برحق #امام زمان(عج)
حضرت امام خامنه ای را
همانند امام علی(ع)
خانه نشین نکنید. ❌
🥀چرا که در این دنیا
تنها چیزی که
مرا آرام می نمود،
نگاه زیبا و قشنگ 🌷و پر درد این آقا بود
#شهید_حسن_غفاری💞
#شهید_مدافع_حرم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🔹بخشی از وصیتنامه 🌾ای مردم شما را #قسم میدهم به آن چیزی که ایمان دارید، نائب برحق #امام زمان(عج
1⃣9⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷
🔶قبل از حسن آقا، داماد #خانواده بودم یک جای ثابتی از منزل پدر خانمم مخصوص من بود؛ اما حسن مدام سربهسرم میگذاشت. اول از من میآمد و جای من مینشست؛ البته نه اینکه جای من را بگیرد فقط برای شوخی و خندیدن بود. میگفت:
بسه دیگه حالا نوبت منِ که اینجا بنشینم.
🔷نظم و ترتیب خاصی توی زندگیش داشت. یادمِ وقتی سفر بابلسر با هم رفتیم، صبح🌤 زود بلند میشد کارها را بهتنهایی انجام میداد. ما هم خواب بودیم، بلند میشدیم. میدیدیم، سفره صبحانه آماده است و #برنامه ناهار را هم نوشته و گذاشته روی میز. نمیگذاشت دست به سیاه و سفید بزنیم. روزها و شبهای قشنگی بود.
🔶شبی 🌙که من و حسن تنها شدیم، توی همان بابلسر کنار دریا بود. دراز کشیدیم، دستها را گذاشتیم زیر سرمان به آسمان نگاه کردیم پر از #ستاره بود. ستارهها را میشمردیم. گفت:
ـ عباس جان مسابقه بگذاریم❓ هرکی بیشتر ستاره بشماره برنده است.
تعداد ستارههایی 🌟که حسن شمرد، بیشتر از من بود. من همش قاتى میکردم دوباره از اول میشمردم حس میکردم، ستارهها به هم میریزند. باید از اول شروع کنم، دو #ساعتی⏰ کنار دریا بودیم کنار هم بودیم.
🔷نفسهای حسن را میشنیدم. عطرش را حس میکردم #صدایش را میشنیدم اصلاً باورم نمیشد که بره. هنوز تصور میکنم، توی سوریه است و یک روزی مییاد. اگر کسی از من بپرسه میگم، حسن هنوز هست. آخه کارهاش مثل آدم رفتهها نبود؛ اما رفت و شهید شد؛ چون میخواست که شهید شود. همه چیز را خوب دیده بود و درک کرده بود.
🔶سال 1378-1379 آن روزها که هنوز آقای یکتا راهیان نور را راه نینداخته بود، با عدهای رفتم مناطق جنگی پادگانی نزدیک کرخه، #واقعیتش احساس غربت کردم. با خودم گفتم:
ـ اینها چرا رفتند❓ بهخاطر چی جنگیدند؟ برای چی شهید شدند❓
اما بعد از شهادت حسن به جوابهایم رسیدم. درک شهدا از مردن مثل ما نیست انگار در وادی مرگ قدم میزنند. یک تصویر واضحی از مردن دارند. آن سوی واقعه را خیلی روشن میبینند.✔️
راوی: باجناق شهید
#شهید_حسن_غفاری🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌸🍃
#شهید_حسن_غفاری
#فرازیازوصیتنامه
🔸شما را قسم میدهم به چیزی که ایمان دارید ، نائب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی ) را همانند امام علی ( ع) #خانهنشین نکنید ...
در این #دنیا ، تنها چیزی که مرا آرام می نمود ؛ نگاه زیبا و پر برق این آقا بود .
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💞 #عاشقانه_شهدا
میگفت:
بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقاداتم اجازه نمیده.
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت... اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو... پس #خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم، گفتم: راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت #دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه #تکیه_گاه محکمی هستی...
#هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری... 💕💞💕
💓 #سبک_زندگی شهدا
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🍃🌺🍃🌺🍃
🍁مهریه مون #انتخاب حسن بود... هفت سفر عشق💖مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرها رو دوتایی با هم رفتیم.خیلی به #ظاهرش اهمیت می داد. میگفت: مسلمون باید ظاهرش هم بوی مسلمونی بده... خیلی هم #شیک_پوش بود.
🍁خیلی به #عطر وادکلن و این چیزا اهمیت می داد. رو بچه ها هم خیلی تاکید داشت و میگفت باید #مرتب باشن.هیچ وقت صدای #بلندش را نشنیدم،نماز شبش،زیارت عاشورا و🏴
نماز اول #وقتش هیچ وقت ترک نشد.
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم 🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🍃🌺🍃🌺🍃 🍁مهریه مون #انتخاب حسن بود... هفت سفر عشق💖مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرها رو دوتایی با
#خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا💞
🔰شهید حسن غفاری در #شهرری متولد شد. زمستان سال ۸۵ #ازدواج کرد و حاصل این #ازدواج مهلا خانم و علی آقا است.#همسر شهید می گوید:
در روز #خواستگاری هر کسی چیزی میگفت؛ یکی میگفت دویست سکه، و دیگری میگفت کم است. بزرگ مجلس گفت:
🔰 مهریه را کی #گرفته و کی داده، اما به دختر ارزش می دهد. در تمام این حرفها و چانه زنیهای مهریه من همه حواسم به #حسن بود،هر بار که صدای حضار مجلس بلند میشد و صدای دیگری بلند تر، حسن غمگین و غمگینتر میشد، و هر لحظه #ناراحتیاش بیشتر می شد
🔰تا اینکه #صبرش سرآمد و به پدرم گفت: حاج آقا اجازه میدهید من با فاطمه خانم چند دقیقه خصوصی صحبت کنم، وقتی به اتاق رفتیم گفت: کالا که نمیخواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی #سکه بدهم
یک #پیشنهاد میدهم، اگر شما هم #راضی باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم.
🔰نظرت با هفت #سفر عشق:💗 قم، مشهد، سوریه، کربلا، نجف، مکه، مدینه چیست⁉️ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی. از این #پیشنهاد حسن خیلی خوشحال شدم، و همه سفرها را با هم رفتیم. یک سال آخر #عمرش همیشه از شهادت و رفتن صحبت میکرد، اصلا حال و هوایش به کل تغییر کرده بود. در این دنیا بود اما با #شهدا و دوستان شهیدش زندگی میکرد. هر وقت تنها میشدیم،
🔰می گفت: #فاطمه جان راضی شو من به سوریه بروم دیگه این دنیا برایم هیچ جذابیتی ندارد. من #عاشق شهادت هستم...دو روز مانده بود به #ماه رمضان روز اعزامش بود، همه مایحتاج منزل را خرید به غیر از خرما، گفتم: حسن جان فقط خرما نخریدی. با هم #خداحافظی کردیم. رفت چند دقیقه بعد برگشت، دو تا جعبه خرما خرید، آورد خانه🏚 و گفت:
🔰فاطمه خانم بیا این هم#آخرین_خرید من برای شما و #بچههایم. رفتم قرآن📖 را آوردم و گفتم: حالا که برگشتی بیا از زیر قرآن رد شو، گفت: اول شما و بچه ها رد شوید ما رد شدیم و گفتم: حالا نوبت شماست، گفت: میترسم نکند #خداوند حاجت دل💘 من را ندهد، گفتم: به خاطر دل من که راضی شود از زیر #قرآن رد شو، و از زیر قرآن ردش کردم و گفتم: خدایا هرچه خیر است برای من بفرست.
🔰همیشه میگفت #دوست دارم با زبان روزه و تشنه لب مثل آقا اباعبدالله #شهید شوم و اگر فرصتی باشد با خون💔 خودم بنویسم قائدنا خامنهای و میگفت: دوست دارم #چهره من را غیر از این که حالا هستم ببینید و سفارش می کرد اگر من# شهید شدم نگذار بچهها صورت من را ببینند. همان شد که #حسن میخواست، با زبان روزه، و بر اثر خمپاره☄ شهید شد که از صورتش چیزی باقی نماند.
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم 🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✨
#کلام_شهید
«خدای من ، تو از دل بنده هایت آگاه و باخبری ، چگونه می توانم ساکت نشسته و زندگیم را ادامه دهم ، در حالی که جگر مولایم امام زمان (عج) خون است . آیا می توانم چشمانم را به روی این همه جنایت ها که بر محبین اهل بیت(ع) می آورند ببندم . خدای من دوستانم یک به یک می روند من راست راست برای خود می گردم آرامش و قرار ندارم . بسیار تیغ دیدم که یکی را دوتا کند / نازم به تیغ عشق ، دوتا را یکی کند».
#شهید_حسن_غفاری
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#سیره_شهدا
#شهید_حسن_غفاری
تاریخ تولد: ۲۵ / ۶ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۱ / ۴ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
راوی : همسرشهید :
دو روز مانده بود به ماه رمضان🌙روز اعزامش بود🕊️ همه مایحتاج منزل را خرید🥦 به غیر از خرما، گفتم: حسن جان فقط خرما نخریدی که آن را هم خودم میخرم🍁با هم خداحافظی کردیم و رفت🕊️ چند دقیقه بعد دیدم برگشت، دو تا جعبه خرما خریده بود🌱 آورد خانه و گفت: فاطمه خانم بیا این هم آخرین خرید من برای شما و بچههایم، و رفت🕊️همیشه میگفت دوست دارم با زبان روزه و تشنه لب🌙مثل آقا اباعبدالله شهید شوم🥀دوست دارم چهره من را غیر از این که حالا هستم ببینید،💫 و سفارش می کرد اگر من شهید شدم نگذار بچهها صورتم را ببینند🥀همان شد که او میخواست🍂 با زبان روزه🌙و بر اثر خمپاره شهید شد🕊️ که از صورتش چیزی باقی نماند🥀به همراه شهید علی امرایی و شهید حمیدی خمپاره به خودروشان اصابت میکند🥀و هر سه آسمانی میشوند.🕊️جای مزارش را در خواب دیده بود💫 و قبل از رفتن به من گفته بود، و در وصیتنامه هم ذکر کرده بودند✍🏻 اول قرار بود حرم حضرت عبدالعظیم دفن شوند🌙اما بدون اینکه من بگویم مزارشان قطعه 26 شد‼️دقیقا همان جایی که خودش میخواست 🕊️🕋
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#سیره_شهدا
#شهید_حسن_غفاری
تاریخ تولد: ۲۵ / ۶ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۱ / ۴ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
راوی : همسرشهید :
دو روز مانده بود به ماه رمضان🌙روز اعزامش بود🕊️ همه مایحتاج منزل را خرید🥦 به غیر از خرما، گفتم: حسن جان فقط خرما نخریدی که آن را هم خودم میخرم🍁با هم خداحافظی کردیم و رفت🕊️ چند دقیقه بعد دیدم برگشت، دو تا جعبه خرما خریده بود🌱 آورد خانه و گفت: فاطمه خانم بیا این هم آخرین خرید من برای شما و بچههایم، و رفت🕊️همیشه میگفت دوست دارم با زبان روزه و تشنه لب🌙مثل آقا اباعبدالله شهید شوم🥀دوست دارم چهره من را غیر از این که حالا هستم ببینید،💫 و سفارش می کرد اگر من شهید شدم نگذار بچهها صورتم را ببینند🥀همان شد که او میخواست🍂 با زبان روزه🌙و بر اثر خمپاره شهید شد🕊️ که از صورتش چیزی باقی نماند🥀به همراه شهید علی امرایی و شهید حمیدی خمپاره به خودروشان اصابت میکند🥀و هر سه آسمانی میشوند.🕊️جای مزارش را در خواب دیده بود💫 و قبل از رفتن به من گفته بود، و در وصیتنامه هم ذکر کرده بودند✍🏻 اول قرار بود حرم حضرت عبدالعظیم دفن شوند🌙اما بدون اینکه من بگویم مزارشان قطعه 26 شد‼️دقیقا همان جایی که خودش میخواست 🕊️🕋
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin