بسم الله القاصم الجبارین
💠روحیه خوب و پرنشاطی داشت یکبار دیدم در حرم #حضرت_رقیه(س) برای زائرین چایی☕️ میریزد 💠رفتم کنارش👥 هم
3⃣5⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
شهید مدافع حرم حامد جوانی
ولادت: ۱۳۶۹/۰۸/۲۶ تبریز
مجروح: ۱۳۹۴/۰۲/۲۳ لاذقیه💔
شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۰۴ 🌷
🔰حامد جوانی یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم #آذربایجان است که در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴📆 در منطقه #لاذقیه سوریه مجــ💔ـروح شد. بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در #سوریه و بیمارستان بقیه الله تهران بستری و در حالت #کما بود که سرانجام ۴ تیر ماه ۹۴ به قافله شهدا پیوست🕊🌷
🔰یکی از روزهای پاییـ🍁ـز ۹۳، #حامد خوشحال و خندان به خانه آمد و با ذوق و شوق خاصی گفت: یک خبر خوب دارم😍. همه سرا پا گوش شدیم تا حامد دلیل آنهمه #خوشحالیش را بگوید. حامد گفت: یادتان هست که من همیشه میگفتم که ای کاش ۱۴۰۰ سال پیش به دنیا آمده بودم👶 تا در رکاب حضرت #اباعبدالله(ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم⁉️ حالا این فرصت برایم پیش آمده تا به #سوریه بروم و از خواهر حضرت اباعبدالله(ع) دفاع کنم👊
🔰پس از اولین اعزام🚌 پسرم به منطقه و بازگشتش در #اسفندماه، وی مدام از حال هوای منطقه و شرایط سخت جنگ💥 در سوریه تعریف میکرد و میگفت: «من در آنجا به عینیت میبینم که چگونه هواپیماهای✈️ آمریکایی به #بهانه بمباران داعشیهایی👹 که در محاصره نیروهای جبهه مقاومت بودند برای آنها با چتر، #اسلحه و مهمات و مواد غذایی🍱 میرسانند و به جای داعشیها نیروهای #سوری و مردمی را بمباران میکنند تا راه فراری برای داعشیها باز کنند
🔰با وجود تعیین زمان #عقد در روز اول فروردین، حامد به من گفت که «بابا من اکنون شرایط ازدواج ندارم❌ من در این #دختر و خانواده ایشان هیچگونه ایرادی نمیبینم، هر ایرادی هست از من است. من نمیخواهم نام کسی در شناسنامهام📖 ثبت شود و بعدا از آنها شرمسار شوم😔 چرا که اگر اینبار خدا بخواهد و من عازم #سوریه شوم مدت زیادی زنده نخواهم بود🚫
🔰از همرزمان حامد شنیدم که در منطقه #لاذقیه یک روستای شیعه نشین در محاصره تکفیریها😈 بود و آنقدر اوضاع وخیمی داشت که حتی #نظامی های سوری برای آزادی آن پیشقدم نمیشدند❌ اما #حامد با تخصصی که در مورد مسائل توپخانه💣 و موشکی داشت، با برنامهریزیها و #مهندسی دقیق👌 توپخانهای و دیدهبانی، ضربههای مهلکی💥 بر داعشیها وارد آورده و چنان #وحشتی در دل آنها ایجاد کرده بود که برای #ترور_حامد نقشههایی کشیده بودند.
🔰ضربات مهلک حامد جوانی به پیکره داعش بحدی بود که بسیاری از تکفیریها از دست او #آواره شده بودند و زمانی که با موشک #ضدتانک «تاو» مورد هدف🎯 قرار میگیرد، از چهار زاویه فیلمبرداری🎥 میشود و تا ماهها این فیلم سر فصل خبر سایتها و شبکههای ماهوارهای #داعشیها بود.
#شهید_حامد_جوانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
🔰سامرا و کوچه های ساکتش، حرم و غربتش، #سرداب مقدس و امام غائب از نظر😔 دل زائر و بغض #انتظار، دو رکعت نماز و #دعای_فرج🤲
♻️همه را مدیون #مدافعانی هستیم که با جانشان، امنیتِ جانمان❣ را تأمین می کنند. آنان که به عشق #ائمه_اطهار هرجا زنگ خطری⚠️ به صدا درآمد، جان بر کف حاضر شدند.
💢مهدی نوروزی از همان مدافعانی است که جسارت به حرم های سوریه، #سامرا و ظلم به خانواده های شیعه را تاب نیاورد و برای #دفاع راهی شد🚶♂
♻️شجاعتش💪 باعث شد تا به او لقب #شیر_سامرا بدهند. خط شکن بود و هرجا که نیروها در تنگنا بودند، چشم امیدشان به فرمانده بود♥️ تا خط #محاصره را بشکند و همه چیز ختم به خیر شود.
💢از دعای همسر در خطبه #عقد تا دعای مادر در زیر قبه #شش_گوشه به شهادتش🌷 ختم می شد.
♻️شب های جمعه از سامرا به #کربلا می رفت #زیارت_عاشورا با بغض می خواند، روضه میخواند و گریه می کرد😭 شاید در روضه علی اصغر، محمد هادی اش را به #شش_ماهه حسین سپرد و از او دل کند💕
💢بعد از زیارت #اربعین در جست و جوی شهادت راه سامرا را پیش گرفت وآخر هم شهد #شهادت نصیبش شد. آخرین نفس را به یگانگی معبود شهادت داد و و با ذکر #لا_اله_الا_الله شهید شد🕊
♻️او رفت و حالا دل داغدار💔 خانواده باقی مانده و حرف های عده ای که نمکِ روی #زخم است و #محمد_هادی که سخت برای پدر #دلتنگ است.
💥راستی اگر فرزندانتان با آرامش #بابا_نان_داد را می نویسند; بخاطر این است که بابای #محمدهادی با عشق #جان_داد❣
✍نویسنده:#طاهره_بنائی منتظر
#شهید_مهدی_نوروزی
#ایام_ولادت
🌹🍃🌹🍃
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
📖 #عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، #زمانی که درس #طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت #آیت
4⃣7⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا💐
💍
👈ازدواج شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی و همسرش به واسطه
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💠 شهدا حاجت میدن👇👇
🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی #علمدار داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم.
این مطالعات به شکل کلی من را با #شهدا، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌.
🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر #حاجتی دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان #امام_زمان (عج) و از اولیا باشد.
🔹حاجتی که با عنایت #شهید_علمدار ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم.
🔸یک شب خواب #شهیدسید_مجتبی_علمدار را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥.
شهید لبخندی زد😊 و به من گفت #امام_حسین (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به #خواستگاری تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅.
🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من #خواهر بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج کنم. غافل از اینکه #اگرشهدابخواهند شدنی خواهد بود👌.
🔸فردا شب سید مجتبی به خواب #مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری #دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که #ما این کارها را آسان می کنیم☺️.
🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم #پدرم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و #موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقی رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با #عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانی بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. 💕
وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را که تعریف کردم #عبدالمهدی شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟
در کمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن #همسری_مومن و متدین برایم گفت☺️.💞
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی💗
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
راوی: همسر فاتح سوسنگرد
قبل از شروع مراسم #عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت:
شنیدم که عروس هرچه از #خدا بخواهد، اجابتش حتمی است.
گفتم: چه آرزویی داری؟
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقهای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید از خدا برایم #شهادت بخواهید...
از این جمله تنم لرزید...
چنین آرزویی برای یک #عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم...
هنگام جاری شدن #خطبه_عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به علی دوختم؛
آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
●مراسم ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد...
نمیدانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همگی به فیض شهادت نائل شدند...
راوی: خانم نسیبه عبدالعلی زاده
#سردار_شهید_علی_تجلایی🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🍃🍃🍃
🌷نزدیک مراسم #عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده #عروس باید برایت بخرند.
🌷خلاصه با هم برای #خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا #حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ...
🌷هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید #امام_زمان(عج) امشب #ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.» یعنی گویا تمام لحظات زندگی، #منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🍃سامرا و کوچه های ساکتش، حرم و غربتش ، #سرداب مقدس و امام غائب از نظر، دل زائر و بغض #انتظار، دو رکعت نماز و #دعای_فرج....
همه را مدیون مدافعانی هستیم که با جانشان، امنیتِ جانمان را تأمین می کنند.آنان که به عشق #ائمه_اطهار هرجا زنگ خطری به صدا درآمد، جان بر کف حاضر شدند.🙂
.
🍂مهدی نوروزی از همان مدافعانی است که جسارت به حرم های سوریه، #سامرا و ظلم به خانواده های شیعه را تاب نیاورد و برای دفاع راهی شد .👣
.
🍃شجاعتش باعث شد تا به او لقب #شیر_سامرا بدهند. خط شکن بود و هرجا که نیروها در تنگنا بودند، چشم امیدشان به فرمانده بود تا خط محاصره را بشکندو همه چیز ختم به خیرشود.🌴
.
🍂از دعای همسر در خطبه #عقد تا دعای مادر در زیر قبه #شش_گوشه به شهادتش ختم می شد.📿
.
🍃شب های جمعه از سامرا به #کربلا می رفت .#زیارت_عاشورا با بغض می خواند ، روضه میخواند و گریه می کرد.شاید در #روضه_علی_اصغر، محمد هادی اش رابه #شش_ماهه حسین سپرد و از او دل کند😭
.
🍂بعد از زیارت #اربعین در جست و جوی شهادت راه سامرا را پیش گرفت وآخر هم شهد #شهادت نصیبش شد. آخرین نفس را به یگانگی معبود شهادت داد و و با ذکر #لا_اله_الا_الله شهید شد.🕊
.
🍃او رفت و حالا دل داغدار خانواده باقی مانده و حرف های عده ای که نمکِ روی #زخم است...
و #محمد_هادی که سخت برای پدر #دلتنگ است....
.
🍂به مناسبت سالروز شهادت #شهید_مهدی_نوروزی
📆تولد: ۱۵ خرداد ۱۳۶۱
📅شهادت: ۲۰ دی ۱۳۹۳. سامرا
🥀مزار : کرمانشاه
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelgh
🚨بهترین فرد در کره زمین برای رهبری
💠 [بعد از فوت حضرت امام ره] قرار شد که آقایان در مبحث #رهبری_آینده ، در #مجلس صحبت هایشان را شروع کنند ، خیلی ها به هم نگاه میکردند ولی هیچکس شروع نکرد. اولین نفری که شروع کرد صحبت را و اصطلاحاً حق مطلب را ادا کرد ، آقای #خلخالی بود. آقای خلخالی گفتند: من یک مطلبی را می خواهم بگویم این مطلب را تکلیف میدانم. آقای #مشکینی هم بلندگوی ایشان را باز کردند. آقای خلخالی صحبتشان را این طور شروع کردند: من چند وقت پیش برای #عقد دخترم رفتم خدمت #امام. خدمت امام که رسیدم تا #عروس و اینها بازرسی بشوند بیایند داخل ، چند دقیقه طول کشید ، امام نشسته بودند ، من هم چیزی برای گفتن نداشتم. از امام سوال کردم: الان که #قائم_مقام رهبری با این شرایط، #عزل شده و با توجه به #بیماری شما ، نظر خاصی روی کسی ندارید؟
ایشان به من نگاه کردند و گفتند: مگر میشود من نظر خاصی نداشته باشم؟ مگر میشود من نظرم را نگفته باشم؟ من به #احمدآقا و آقای #هاشمی #بارها گفتهام. نمیدانم چرا این ها #تعلل میکنند! به نظر من هیچ کس در روی #کره_زمین برای رهبری، از #آسیدعلیآقا بهتر نیست. به شما هم گفتم از آسید علی آقا بهتر نیست.
📚 ماه در آینه ، ص ۱۳۸
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🚨حضور سرزده رهبرانقلاب و سردار سلیمانی در مراسم #بله_برون یک عروس
🔘سردار حسین نجات :
💠 سال ۱۳۸۴ مقام معظم رهبری به استان کرمان سفر کردند. ایشان تأکید داشتند #حاج_قاسم در این دیدارها همراه ایشان حضور داشته باشد.
یکی از این دیدارهایی که در آن سفر تدارک دیده شد، دیدار با خانواده یکی از فرماندهان گردانهای شهید لشکر ۴۱ #ثارالله بود. طبق روال، آن خانواده دقایقی قبل از حضور #حضرت_آقا خبردار شدند. اما وقتی وارد مجلس شدیم، دیدیم جمعیت حاضر بیش از حد انتظار است.تصورمان این بود که خانواده شهید خیلی سریع حضور حضرت آقا را به بستگان اطلاع داده است و آنها هم فوری خودشان را رساندهاند، اما اشتباه میکردیم.دلیل حضور بستگان مراسم«بله برون»دختر همان شهید با فرزند یکی دیگر از شهدای لشکر ثارالله علیهالسلام بود.آن شب یکی از اعضای خانواده شهید آمد و در گوش حاج قاسم، مطلبی گفت.حضرت آقا از حاجی پرسیدند: «داستان چیست؟» حاج قاسم جواب داد: میگویند که جواب خانواده دختر #مثبت است و درخواست دارند اگر امکانش هست شما خطبه عقدشان را بخوانید.
حضرت آقا قبول کردند. وقتی ایشان #خطبه را قرائت کردند از دختر خانم پرسیدند: «آیا به بنده وکالت میدهید تا شما را به #عقد آقای فلانی در بیاورم؟» دختر خانم درجواب گفت: «اگر قول میدهید در آخرت شفیعم باشید، بله به شما وکالت میدهم».
حضرت آقا گفتند:«چرا من باید #شفیع شما باشم؟» بعد به حاج قاسم اشاره کردند و ادامه دادند:«مقام حاج قاسم سلیمانی نزد خداوند از من بالاتر و بیشتر است.ایشان#شهید_زنده است و خودش شفیع شما میشود.»
📚 منتشر شده در کتاب «متولد مارس»