📝دلنوشتهای به قلم احمدرضا دشتی دانشآموز استان البرز خطاب به سردار سلیمانی میخوانید:
« وقتی خبر شهادت سردار سلیمانی را شنیدم، بسیار ناراحت شدم، احساس کسی را داشتم که پدرش را ازدستداده و ناگهان پشتش خالیشده است. رفتن ایشان چنان آتشی بر جانم انداخت که هرگز نمیتوانم بدون انتقام گرفتن از خون پاک و مطهرش آرام و قرار بگیرم. حاج قاسم کم کسی نبود، او بسیار مهربان و فداکار بود، قهرمانی که سالها دور از خانه و کاشانهی خویش برای دفاع از کشور و حفظ امنیت کشور عزیزمان با دشمنان اسلام جنگید تا ما با خیال راحت درس بخوانیم و در امنیت کامل به سر ببریم. من با خود عهد میبندم که تا جان در بدن دارم، با الگو گرفتن از شهیدانی مثل حاج قاسم سلیمانی، حججی و فهمیده از کشورم دفاع کنم و به دشمن اجازه ندهم حتی ذرهای از خاک کشورم را به تصرف دربیاورد.
دشمن خیال کرد که اگر سردار شجاع ما را شهید کند، قدرتمند میشود، ولی نفهمید الآن که شهید سلیمانی به درجهی رفیع شهادت نائل شده، هزاران سلیمانی دیگر در ایران متولدشدهاند. دشمن اگر مرد میدان است باید بداند که حالا با هزاران هزار سلیمانی باید مبارزه کند. بیگمان یاد و نام سلیمانی تا سالیان سال و نسل به نسل به آیندگان منتقل خواهد شد و ایشان برای همیشه در یاد ما زنده و جاویدان خواهند ماند.
روحت شاد و یادت گرامی ای شهید!»
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔸سردار دلها ما دانش آموزان شما را خیلی دوست داریم
و راه شما را ادامه خواهیم داد.....
سردار شما همیشه قهرمان ایران خواهید ماند و در دلها یاد شما باقی می ماند..
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔸سردار عزیزم قول میدهم مثل شما پشتیبان رهبرم باشم و سرباز کوچکی برای ایشان باشم. سردار عزیزم در نبودنتان ویرانی در دلم حاکم است. نمیدانم این غم را چگونه تحملکنم. همه ما قدر شما را میدانیم و تاآخریننفس راهتان را ادامه میدهیم و نمیگذاریم کسی به این کشور نگاه چپ کند.»
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝دلنوشتهای به قلم دانشآموز امیرحسین رستمی از استان البرز خطاب به سردار سلیمانی میخوانید:
« زبانم در وصفش قاصر است. نمیدانم از هیبت نگاهش بگویم، از تدبیرش، از شجاعتش یا که از حسن اخلاقش... شاید هرکس بتواند تدبیر داشته باشد یا که شجاع باشد ولی اینکه هر دو را باهم داشته باشد راحت نیست. باید قاسم سلیمانی شوی تا که موفق به کسب آن شوی.
خیلیها میگفتند چرا اینقدر یک شخص میتواند مهم باشد و اینهمه شور و عشق و هیاهو؟ در جواب میتوان گفت این عزتی است که خدا به انسان میبخشد. حاج قاسم هنوز هم زنده است. حتی زندهتر از قبل. چرا؟ چون الآن معنی سردار دلها برای همه واضح است. خیلی از مردم در صحبتشان میگفتند احساس میکنم با رفتنش یتیم شدهام. واقعاً گاهی اوقات زبان خاموش میشود.
خوشا به حالت حاج قاسم! زیبا پرکشیدی و رفتی پیش اربابمان. سلام ما را برسان به مادر بی حرم. همچون عباس(ع) دستت ز تن جدا شد. همه دیدند دستت را که انگشتری هم در دست داشتی. آقایی هم در کربلا انگشتری در دست داشت کاش میگذاشتند دستش بماند... غبطهات را میخوردم ای سردار دلها! یک خواهش از شما دارم! دعایم کن مسیرت را ادامه دهم و در آخر همچون شما شهید شوم. عطش شهادت در وجودم چون چشمه بجوشد و به آن دست پیدا کنم...
ناحق تو را زدند حاج قاسم! ناجوانمردانه! بیحیایند دگر، جرئت رودررویی با شما را نداشتند. امیدوارم جوابش را بگیرند البته تا به الآن گرفتهاند؛ اما بدتر از آنهم سرشان خواهد آمد...»
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelg
📝دلنوشتهای به قلم دانشآموز ریحانه سلیمی از استان اصفهان خطاب به سردار سلیمانی میخوانید:
« ملت عزیز ایران! سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه شهیدان، روح مطهر حاج قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. خبر چه تلخ بود و جانکاه! در روزی که منتظران چشمبهراه وی بودند، او نیامد و علمدار رفت. نفسها در سینه حبس شد و بغضی سنگین بر وجودمان چنگ انداخت و تو ای سردار دلها در وجودت چه داشتی و با ما چه کردی که یک جهان غم بر دلها نشست و غم یتیمی را بر چهرهها نشاند.
سردار شهیدم! چقدر شبیه شهدای کربلا شدهای! از علیاکبر ارباً ارباً شدنش و از علمدار کربلا دستبریدهاش! چگونه باور کنم رفتنت را! آنقدر به دنبال شهادت گشتی که سرانجام تو را در آغوش گرفت. تو تنها یک مرد نبودی بلکه تو پدر مهربان و دلسوز ملت ایران و همهی مظلومان منطقه و همهی آزادی خواهان جهان بودی. رفتنت حس کودکی را برایمان تداعی کرد که تکیهگاه و پناه خود را ازدستداده است. تو مصداق بارز آیه «اشدا و علی الکفار و رحماء بینهم» بودی. چنان لرزه بر اندام دشمن زبون افکنده بودی که حتی جرئت و شهامت رویارویی با تو را نداشتند و سرانجام بزدلانه و کینهتوزانه وجودت را نشانه گرفتند.
مطمئن باش که علمت هرگز بر زمین نمیماند. به تو قول میدهیم که انتقام قطرهقطره خون پاکت را از دشمن بگیریم. منم یک حاج قاسم دیگر و تا جان در بدن دارم راهت را ادامه خواهم داد.»
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔸نسلی از سلیمانی ها در راهند
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝دلنوشتهای به قلم دانشآموز مصطفی صلای رنگرزی از استان آذربایجان شرقی خطاب به سردار سلیمانی میخوانید
«چند وقتی بود که سؤالی سخت ذهنم را مشغول کرده بود. با خود فکر میکردم که کدام قهرمان را الگوی زندگیام قرار دهم تا مانند او مرد بزرگی باشم. یک روز با خود گفتم فهمیدم! من باید مثل رستم باشم. او قهرمان بزرگی بود. او شیر را با رخش خود شکست داده بود، از بیابان خشکِ وحشتناک عبور کرده بود. اژدها را شکست داده بود و ... . اینجا بود که فهمیدم رستم، افسانه است؛ چون اژدهایی وجود ندارد. بعدها گفتم من باید مثل آرش کمانگیر باشم. ولی وقتی فهمیدم او تیری را از قلّه دماوند پرتاب کرده و به جیحون یا آمودریا رسیده و آرش نیز جان داده، فهمیدم که این نیز افسانه است و او را هم رها کردم.
یک روز در مدرسه درس فارسی داشتیم، موضوع درس «دفاع از میهن» بود. در مورد آریوبرزن! قهرمان ملّی ما که با سپاهیان اندک خود در مقابل سپاه عظیم اسکندر مثل شیر ایستاد و درنهایت کشته شد. آری... قهرمان خود را پیدا کردم.
صبح روز جمعه بود. از خواب که بیدار شدم ناگهان متوجّه شدم که پدر و مادرم گریه میکنند. تلویزیون تصاویر سردار سلیمانی را نشان میداد. تازه فهمیدم که سردار سلیمانی به دست دشمن ما (آمریکا) به شهادت رسیده است. آن روز قرار بود که به نماز جمعه برویم. به اتّفاق پدرم به مسجد جامع رفتیم. همه از کوچک تا بزرگ گریه میکردند. آری! من قهرمان خویش را پیداکرده بودم. من اسم او را سردار سرداران گذاشتم! چون او بزرگترین سردار بود.
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
📝دلنوشتهای به قلم زهرا افراسی از استان خوزستان خطاب به سردار سلیمانی :
نامش را که میشنیدند یک نفر را نه، بلکه یک لشکری که با قدمهایش هر لحظه ترسی بیشتر را در دل دشمن ریشهدار میکرد در مقابل خود میدیدند. قامت سربلندی که همواره چون پرچمی برافراشته و سمبلی از ایستادگی که مهر و محبتش زبانزد خاص وعام بود میدیدند. خوزستانیها این مهم را بهتر درک میکنند یادتان که نرفته، سیل را که چگونه سردار، همچون پدری مهربان در آغوشتان گرفته بود و پا به پایتان حرکت میکرد، مگر میشود فراموش کرد؟ و بگذار پایم را ازین مرز فراتر بگذارم، هرجای این دیار و خاک، جای پای تورا دارد! سوریه، لبنان و فلسطین این را فریاد میزنند.
خاک این دیار هنوز تپشهای قلب تو را احساس میکند، همان تپشی که با هر نبضش دشمن را کیلومترها عقبتر میراند. خاک سوریه، زبان گشوده است و می گوید «خاک این بیابانها وسنگرها بوی سجدههای تورا میدهد» حال چگونه میشود باور کرد غم رفتنت را؟ بیگمان شایستهتر از مقام شهادت برایت سراغ نداشتند، با رفتنت آسمان اشک خون بارید و به یک ملت نه بلکه به این امت تسلیت گفت. هنوز هم آن سخنت را به یاد دارم که میگفتی یاران همه رفتند افسوس که جا مانده منم! دیدی آخر به یارانت پیوستی سردار... آنقدر عزیز بودی سردار که امام حسین(ع) بدرقهات کرد و شهادتت را تبریک گفت.»
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝دلنوشتهای به قلم دانشآموز مصطفی صلای رنگرزی از استان آذربایجان شرقی خطاب به سردار سلیمانی میخوانید
«چند وقتی بود که سؤالی سخت ذهنم را مشغول کرده بود. با خود فکر میکردم که کدام قهرمان را الگوی زندگیام قرار دهم تا مانند او مرد بزرگی باشم. یک روز با خود گفتم فهمیدم! من باید مثل رستم باشم. او قهرمان بزرگی بود. او شیر را با رخش خود شکست داده بود، از بیابان خشکِ وحشتناک عبور کرده بود. اژدها را شکست داده بود و ... . اینجا بود که فهمیدم رستم، افسانه است؛ چون اژدهایی وجود ندارد. بعدها گفتم من باید مثل آرش کمانگیر باشم. ولی وقتی فهمیدم او تیری را از قلّه دماوند پرتاب کرده و به جیحون یا آمودریا رسیده و آرش نیز جان داده، فهمیدم که این نیز افسانه است و او را هم رها کردم.
یک روز در مدرسه درس فارسی داشتیم، موضوع درس «دفاع از میهن» بود. در مورد آریوبرزن! قهرمان ملّی ما که با سپاهیان اندک خود در مقابل سپاه عظیم اسکندر مثل شیر ایستاد و درنهایت کشته شد. آری... قهرمان خود را پیدا کردم.
صبح روز جمعه بود. از خواب که بیدار شدم ناگهان متوجّه شدم که پدر و مادرم گریه میکنند. تلویزیون تصاویر سردار سلیمانی را نشان میداد. تازه فهمیدم که سردار سلیمانی به دست دشمن ما (آمریکا) به شهادت رسیده است. آن روز قرار بود که به نماز جمعه برویم. به اتّفاق پدرم به مسجد جامع رفتیم. همه از کوچک تا بزرگ گریه میکردند. آری! من قهرمان خویش را پیداکرده بودم. من اسم او را سردار سرداران گذاشتم! چون او بزرگترین سردار بود.
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
📝دلنوشتهای به قلم دانشآموز حدیث تقیوش از استان آذربایجان غربی خطاب به سردار سلیمانی میخوانید:
« حاج قاسم! آه چه آتش سوزناکی در دلم انداختی چه شهادتی از این بزرگتر که یک کشور عزادار تو هستند.
سردار چگونه خود را در دل همهی مردم جهان جا کردی، از کوچک تا بزرگ، از بچه تا کهنسال.
سردار! تو سردار همهی دلهای مردم جهان هستی. سرداری که همیشه در یاد و خاطره ما زنده است. سردار جان! تو اسطورهی من هستی. وقتی به عکست نگاه میکنم چشمانت حرف میزند. من تو را اسطوره خودم قرار دادم.
من میخواهم راهت را ادامه دهم و مثل تو آسمانی شوم.
درست است هیچکس نمیتواند جایت را بگیرد اما من تلاش میکنم تا انتقامت را بگیرم. انتقامی سخت. سردار، ما سردارهای زیادی در کشور داریم اما تو یک سردار ساده نیستی، تو سردار دلهایی و همچنین سردار آسمانی. حاج قاسم، حاج قاسمهای دیگری هم در این جهان وجود دارند، یک حاج قاسمی که راهت را ادامه دهد و انتقامت را بگیرد.
من هم یک حاج قاسم دیگری هستم. درست است که من نمیتوانم حاج قاسمی مثل تو باشم، اما با تلاش و اراده هر کاری شدنی است. سردار از وقتی تصاویر تو را در تلویزیون دیدم که چگونه زیر آنهمه فشنگ قنوت میگیری و مانند امام حسین(ع) مابین جنگ، نمازت را ادا میکنی به خودم قول دادم که همیشه نمازم را سروقت بخوانم. عکس نمازخواندنت را در اتاقم نصب میکنم تا همیشه قولی را که به خدا، خودم و سردار دادهام را از یاد نبرم.
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝 دلنوشتهای به قلم سارینا بریوه دانشآموز دوره متوسطه اول از استان آذربایجان غربی خطاب به سردار سلیمانی میخوانید:
«سلام ای یوسفِ خوشنام ما، ای دلبر و مقصود ما، ای دولتِ منصور ما، ای لشکر جانانِ ما.
ای امیر لشکر، ای سردار دلها! آغوش تو پناه طوفان من بود. چشمان من کنار عقیق پیشانیات جان میگرفت و صدای بارانیام کنار صدای خاکریز آزادی بهاری میشد. ای سردار لشکر عشق، ستارهی زندگی ملت، بدون سردار نوری ندارد، چون تو نور خاک مظلوم دمشق بودی. خاک مظلوم دمشق از غم فراق، سیاهی زندگی را به رُخ پروانههای آتشین میکشد. فرزندان مظلوم فلسطین بی تو دستهایشان سرد و قلبشان گرفته است. ای پدر ایران، ای روشنایی خانهی امید، چشم ستارگان فلک از تو روشن است.
سردار دلها تو سعادتی هستی که زیر نگاه مستقیم خداوند زندگی کردهای. ای مدافع دشت گُل سرخ، در ظلمت این مسیر غوغا کردی، ابرها در برابر این مسیر اشک ریختند و هوایی شدند. ای امیر دلها، دلِ کبوتران زخمی را بیجان کردی. ای سردار به روح بلند و کبریائیات سوگند که پای ما محکم بر این جاده است و بر خاکپای تو سجده میکنم. جانم را فدای راه بیپایانت میکنم. جانانه بر مسیر راه جهادیات میروم و پیشبند یا زینب را بر پیشانیام میبندم و پلاک خاک خوردهام را از دل زمین بیرون میآورم و چنان پا بر زمین میکوبم و فریاد بلند سر میدهم که حاج قاسمی دیگر، آماده است تا در این راه پیکار کند تا دست در دست روح کبریائی پروانگان شود.»
#نسلی_از_سلیمانی_ها_در_راهند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahe