تصویری از سربازی که تصویرش در کنار شهدا نبود
#شهیدمهندس_فخرالدین_فلکنازی ❤️
که در حال سپری کردن سربازی خود بود ...
@Beyzai_ChanneL
جادوی صدایت را دست کم نگیر!
اواز صدای تو نوازشگاه آدمی است.
اشک هایت مملو از سکوت،
و سکوتت سرشار از ناگفته ها ست.
لبانت را به سخن باز کن و زنجیر درد را ازاد برهان...
#ئهویندار ✍
#شهید_سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی ❤️
@Beyzai_ChanneL
#فرمانده_شهید_حاجعلی_محمدیپور❤️
متولد: رفسنجان
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
مزار: گلزار شهدای دقوق آباد رفسنجان
قسمتی از وصیتنامه بسیار زیبای شهید:
" ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی!
اولین کسی را که در آن دنیا شفاعت میکنم تو هستی.....
چرا که مرا به این درجه رساندی...."
شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضای گردان گفت که سرنوشتشان چه خواهد شد....
@Beyzai_ChanneL
اولین بار که دیدمت
با خودم گفتم
چگونه میشود لبخندت را دید
و آن را نپرستید...!
#مریم_قهرمانلو ✍
#شهید_حمید_محمدرضایی ❤️
#سالروز_شهادت 🌹
@Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲 لحظه خروج وزیر صنعت معزول شده با خودروی پراید 😳
بیچاره اصلاح طلب ها فقیرن.
ملت یاد بگیرید .
همش تقصیر یمن و سوریه و حزب الله و فلسطین هست که پولای ما رو خوردن و الا اصلاح طلب ها فقیرن.
بیچاره اصلاح طلب ها 😕
خدا بگم این یمنی ها رو چیکار کنه از بس حق مردم ایران رو خوردن یکی صد کیلو وزنشونه.
بس کنید دیگه عه.
روحانی و دار و دسته خاتمی هیچ کاره هستن.
شبها نون خشک میخورن صبح ها آبجوش خالی.
چتونه افتادید به جون اصلاح طلبا
یکم فحش بدید به یمن و سوریه .
#یمن #اصلاح_طلب #درد
@Beyzai_ChanneL
📸اولین تصویر از صورت مدافع حرم #شهید_ابوالفضل_سرلک
پیکر مطهر شهید مدافع حرم ابوالفضل سرلک وارد معراج شهدا شد.
با توجه به شرایط ویژه #کرونا مراسم وداع در معراج شهدا برگزار نمی شود.
۹۹.۰۲.۲۵
بیستم #رمضان
خوش آمدی برادرم...😔
@Beyzai_ChanneL
نتیجه تمام کمپین های نه به فلان و بهمان، پویش ها، شبکه های ماهواری و فیلم های ترکیه ای و همه خرج های میلیارد دلاری دشمن رو تو این عکس ببینید
@Beyzai_ChanneL
🔸 عکس روز | رد خون پاک شهید ناوچه کنارک نیروی دریایی ارتش بر روی پرچم مقدس ایران
#محافظان_دریا
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان خ
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Beyzai_ChanneL
فرمول دعا
▫️استاد عزيزمان مرحوم آيتالله حاجآقا مجتبی تهرانی که آیات و روایات اخلاقی را هم مثل آیات و روایات فقهی با همان نظر دقیق اجتهادیشان بررسی میفرمودند، در باب دعا یک جمعبندی بسیار مهم و کاربردی داشتند و همیشه و خصوصاً شبهای قدر توصیه میفرمودند که از این شیوه برای تضمین استجابت دعاهایتان استفاده کنید.
▪️میفرمودند «صلوات» خودش یک دعاست؛ اما دعایی است که همواره و در همه حال و از هرکسی صادر شود، قطعاً مستجاب است. در صلوات از خدا میخواهیم که به محمد و آل او درود بفرستد و درجات معنوی ایشان را ارتقا دهد. حتی اگر گناهکارترین انسان هم صلوات بفرستد، خدا این دعا را اجابت میفرماید؛ چون به تعبیر ایشان، سودش به جیب پیامبر و اهلبیت ایشان میرود!
▫️مسأله بعدی، مانع استجابت دعاست؛ گناهان ما مانع اساسی بالا رفتن دعاهایمان است. راه کنار زدن این مانع هم «استغفار» است. استغفار یعنی عذرخواهی از خدا به خاطر خطاها و گناهانی که مرتکب شدهایم؛ یعنی کنار زدن سد مستحکمی که بر سر راه اجابت دعایمان ساختهایم.
▪️اما مشکل اینجاست که استغفار هم خودش یک دعاست! از کجا معلوم که خود این دعا مستجاب شود تا مانع کنار رود تا بعد آن حاجتی که داریم را با خیال راحت از خدا طلب کنیم؟!
▫️اینجا ایشان میفرمودند «استغفار» خود را بین دو «صلوات» قرار دهید تا استجابت آن تضمین شود! میفرمودند خدا کریمتر از آن است که بندهاش سه دعای پشت سر هم بکند و او فقط اولی و آخری (صلوات) را مستجاب کند و دعای وسطی (استغفار) را مستجاب نکند! پس حتماً استغفارتان هم مستجاب میشود.
▪️وقتی مانع اجابت دعا را با استغفار کنار زدی، حالا وقت آن است که آن حاجت اصلی و خواستهی قلبیات را از خدا درخواست کنی. (حالا هر حاجتی که داری؛ سلامتی، عاقبت بخیری، تعجیل فرج، شهادت، یا هر دعای دیگری که برای خودت یا دیگران میخواهی بکنی).
▫️بعد از اینکه حاجتت را خواستی، دوباره صلوات بفرست تا همین درخواست حاجت و دعایی که کردی هم بین دو صلوات قرار بگیرد تا استجابتش تضمین شود!
🔸پس فرمول دعا این شد: صلوات، استغفار، صلوات، درخواست حاجت، صلوات!
🔹لازم نیست که تأکید کنم دعاگوی همهتون هستم و خیلی محتاج دعام... این شبها برای همه دعا کنید. حاجآقا مجتبی رو هم که فرمول دعا رو به ما یاد داد از دعای خیرتون فراموش نکنید.
📹 #شهید_مصطفی_بدرالدین و #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🕊پخش به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی
@Beyzai_ChanneL
AUD-20200513-WA0005.m4a
13.96M
صوت سخنرانی حاج آقا معمار منتظرین شب ۱۹ ماه مبارک رمضان حتما تا آخر گوش کنید بسیار زیبا
#ارسالی
@Beyzai_ChanneL