هدایت شده از شهید محمودرضا بیضائی
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌤 اللهم اَنتَ السلام
السلام علیک یا اباعبدالله(علیه السلام)🍃
السلام علیک یا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)🍃
السلام علیکم ایهاالشهدا🍃
@Beyzai_ChanneL
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #یکشنبه ۲۹ تیر ۹۹ مصادف است با ۲۷ ذی القعده
📿ذکر روز یک شنبه : یا ذَالجَلالِ وَالاِکرم
ذکر این روز موجب فتح و نصرت می شود( صد مرتبه)
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@Beyzai_ChanneL
#خاطره
🌷🌷🌷🌷
پرسید: «ناراحت می شی برم جبهه؟ 🤔
(چون قبل از تولد بچه بود: روزهای آخر حملم بود)🤰
گفتم: آره😕، امّا نمی خوام مزاحمت بشوم! رفت و دو روز بعد هادی به دنیا آمد🤱. بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت "هادی". پرسیدم: دوستش داری؟ 😊گفت: «مادرش را بیشتر دوست دارم.»😍
🌷🌷🌷🌷🌷
هیچ وقت به من نگفت برای شهادتم دعا کن. می گفت: لزومی نداره آدم به همسرش از این حرفها بزنه.
[زیرا نمی خواست حرفی بزند که همسرش را ناراحت کند]. گفتم: می دونم برای شهادتت زیاد دعا می کنی🤲.
اگر منو دوست داری دعا کن با هم شهید بشیم🙏، از شما که چیزی کم نمی شه؟ گفت: «دنیا حالا حالاها با تو کار داره.» گفتم: بعد از تو سخت می گذره.😢 گفت: دنیا زندان مؤمن است.😔
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هادی و حسین، 2 فرزند کوچکمان👦👦، دعوایشان شده بود، موهای هم را می کشیدند،
گفت: «آماده شان کن ببرمشان بیرون.» 🤔یک ساعت بعد که آمد، دیدم سَرِ دو تای آنها را کچل کرده است😳.
گفت: نمی خواهم [من که نیستم و در جبهه هستم] تو حرص بخوری!؟»😊😇
🌷🌷🌷🌷🌷
#شهید_عبدالله_میثمی
#به_نقل_از_همسر_شهید
@Beyzai_ChanneL
هُوَ مَعَکُم أَینَ ما کُنتُم
#او با شماست هر کجا که باشید🙂
#سورهحديدآيه٤
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@Beyzai_ChanneL
کارت زرد سیما/امین حیایی و رویا نونهالی تذکر گرفتند
🔹امین حیایی و رویا نونهالی، دو بازیگر سینما و تلویزیون که در میان گروه داوران برنامه «عصر جدید» نیز حضور دارند به دلیل بازنشر هشتگ "اعدام نکنید" از سوی شبکه سوم سیما #تذکر گرفته و مجبور به حذف پستهای خود شدند.
🔸پیش از این نیز برنامه دورهمی با حضور امیر آقایی، بازیگر مطرح سینما به دلیل استفاده این بازیگر از هشتگ مورد اشاره در پست های اینستاگرامی، از کنداکتور صدا و سیما حذف شده بود.
🔻پ ن:
راه درست برخورد با سلبریتیهایی که هم سر سفره بیتالمال هستند و هم به نظام لگد میزنند همین است...
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
✍️ #دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیستم 💠 اشکم تمام نمیشد و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با #مهربانی عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!»
از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو میکشم!» و رفت و نمیدانست از #درد پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم.
💠 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!»
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت.
💠 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد.
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!»
💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم #غیرتش را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمیخوام شما رو #زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!»
از پژواک پریشانیاش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با #وحشت در بستر خواب خزیدم و از طنین #تکبیرش بیدار شدم.
💠 هنگامه #سحر رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم #نماز_صبح از جا بلند شدم. سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید.
نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در #آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم.
💠 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بیاختیار گریه میکردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!»
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد.
💠 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی #صبرش تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«میتونم بیام تو؟»
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
💠 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد و دل من در قفس سینه بال بال میزد که مستقیم نگاهم کرد و بیمقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟»
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینهاش میلرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟»
💠 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریههایم #شک کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟»
دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای #آواره شدن پیشدستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!»
💠 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمیخواستم #اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!»
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا میخواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلار از ۲۵ هزارتومان هم گذشت.
مشکل کجاست؟؟!!
حسن روحانی کارشناس برتر اقتصاد پاسخ می دهد...
@Beyzai_ChanneL
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای دختر شهید مدافع حرم😔💔
✨نمیگذریم از دختری که با بی حجابی روی خون پدران ما پا میگذارد
@Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داره میسوزه... داره میسوزه...😂
😜 آمریکا زود آتش میگیره
@Beyzai_ChanneL
🕊 رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه
رفاقت گاهی از جنس جنونه
یه وقتایی تموم دین و دنیا
برای آدمای بینشونه 🕊
#افشین_یداللهی🖌
@Beyzai_ChanneL