ᚓ🌺🌺ᚓ
ᚓ
🔹يامُسَبِّبَالاَسْبابِ
یادم است یکبار از استاد جامعهشناسیام که البته مثل غالب اساتید دیگر، علم و دین را منفک از هم میدانست، پرسیدم:
استاد چرا ما باید این نظریات جامعهشناسی متفکرین غربی و شرقی را بخوانیم؟
پاسخ داد چون شما جامعهشناس هستید و باید جوامع را بررسی کنید.
بعد توضیحاتی داد که لُب کلامش این بود شما فقط بخوان کی چی گفته! همین!
درواقع باید جامعه را از حیث آنچه بوده و هست مطالعه میکردیم، نه از حیث آنچه باید بشود!
رسیدن به وضع مطلوب از وضعیتی که در آن دست و پا میزنیم، در آنچه این سالها در دانشگاه به جبر خواندم و نوشتم، هیچگاه موضوعیت نداشت!
من برای تمام وقت و انرژی و عمری که پای خواندن نظریات منحط فلاسفه و متفکرین غربی گذاشتم، از سیستم آموزشی این کشور طلبکارم!
نظریات آگوست کنت به چه کار من آمد؟ اینکه پارسونز یا ماکس وبر یا همان دورکیم، چه تعریفی از فلان گزاره داشتند، الان در کجای زندگی من راهگشاست؟!
اندیشهی مرا معقول کرد؟!
به من تعالی داد؟!
نه!
توسعه شاید! اما تعالی نه!
الحمدالله ربالعالمین که شیعه بودم، اما اگر حتی آتئیست هم بودم، آن درسها فطرتم را قلقلک نمیداد، بلکه فقط تنها به نگاه ماتریالیستیام عمق میبخشید!
خروجی چنین نظام آموزشیای شد آنچه عیان است!
افسردگی، خیانت، بسط رذائل اخلاقی، تفرد و انانیت، و در نهایت آدمهایی که شیعهی علی ‹ع› وارد دانشگاه شدند و شیعهی مارکس فارغالتحصیل!
دانشگاه آنها را نساخت. چون این دروس، در قد و قوارهی فطرت انسانها نیست!
قلبها ساخته نشدند و بلکه تخریب هم شدند!
قلبهایی که مثل غزه در چنبره و حصر نفسانیات و قیود باطل در حال اضمحلال هست که به حکم فطرتهای بیدار باید به داد آن رسید و نجاتش داد.
اگر استاد دانشگاهم در کنار تمام نظریاتی که الا و لابد باید میخواندیم، به ما چند کلمه از جامعهی اَوَّابی حرف میزد، از اینکه باید یک داوودی در درونمان با نفس مسیحاییاش آن به آن بگوید خدا هست... خدا هست...، تا ما هر آن «اَوَّاب» شویم، خروجیاش میشد قسط! قسط که برجسته شد، ظلم سرش را زیر میاندازد و میرود!
دیگر نه افسردگی بود، نه انانیت و تفردی! دیگر حال بد به این شدت و حدت نبود! چون ما ساخته شده بودیم!
چگونه؟!
در صنعتی که فطرت ما با آن همخوانی دارد! #صنعت_آدمیت!
وقتی میگوییم #صنعت، در نظر تودهی مردم، ابزارآلات آهنی و کارخانجات بزرگ متصور میشود.
حق هم دارند! چون به ندرت به گوششان خورده که هر چیزی دو بُعد دارد: بُعد ماده و بُعد معنا.
مثلاً در نگاه ریاضی، آنچه میخوانیم همه بُعد ماده است. این ایرادی ندارد و خیلی هم واجب. اما اگر این نگاه به تنهایی فربه شود، دیگر گزارههایی مثل برکت، انفاق و یا بهطور کلی قاعدهی رباب، به مهجوریت میروند؛ کمااینکه اینطور هم شده!
منطق ریاضی، منطق ما را قوی میکند، حساب و کتاب مادی ما را بسط میدهد، اما آیا عقل ریاضی ما را هم قوی میکند؟!
نه!
چراکه فطرت ما با نگاه مادی ساخته نمیشود، و وقتی اینگونه شد، انسانیتی رقم نخواهد خورد!
به اینجا که میرسیم تازه میفهمیم چقدر مقولهی #صنعت مهم است!
وقتی #صنعت آدمیت، زیر سایهی #صانع رقم بخورد، حال همهمان خیلی خوب میشود! خیلی!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹‹بهشرطحیاتوتوفیق› ادامه دارد.
🔹میترا دهقان منشادی
📛کانال جنجال نیوز
@janjalnews_org