🔰 زمان غیبت امام زمان، نزدیکترین حالت بندگان به خداوند!!...
✨ امام صادق علیه السلام فرمودند:
✨ أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعِبَادُ مِنَ الله جَلَّ ذِکْرُهُ وَ أَرْضَی مَا یَکُونُ عَنْهُمْ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ الله جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ یَعْلَمُوا مَکَانَهُ وَ هُمْ فِی ذَلِکَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ الله جَلَّ ذِکْرُهُ وَ لَا مِیثَاقُهُ فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَإِنَّ أَشَدَّ مَا یَکُونُ غَضَبُ الله عَلَی أَعْدَائِهِ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِیَاءَهُ لَا یَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ یَرْتَابُونَ مَا غَیَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ إِلَّا عَلَی رَأْسِ شِرَارِ النَّاسِ.
✨ نزدیکترین حالت بندگان به خداوند و راضیترین هنگامِ رضایت خداوند از ایشان، در وقتى است كه حجت خدا از ميان آنها غایب شود و او را نتوانند ديد و جاى او را هم ندانند و باز در عينحال معتقد باشند كه حجت خدا از ميان نرفته و ميثاق و پيمانش باطل نگشته است، در اين حال در هر صبح و شام در انتظار فرج باشيد، که همانا سختترين موقع خشم خداوند بر دشمنان خود، موقعى است كه بندگانش حجت خدا را از دست بدهند و او را نيابند و براى آنها ظاهر نگردد، خداوند مىداند كه دوستانش (در زمان غيبت در این امر) شک و تردید نمیکنند و اگر مىدانست شک و تردید مىكنند به اندازه يک چشم به هم زدن حجت خود را از آنها غايب نمىكرد و اين غيبت امام، به وجود نمىآید مگر بخاطر مردمان بد.
📚 کافی ج۱ ص۳۳۳
حکایت اوّل شیخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمی معاصر صدوق در تاریخ قم(14) نقل کرده از کتاب مونس الحزین فی معرفه الحّق والیقین(15) از مصنّفات شیخ ابی جعفر محمّد بن بابویه قمی به این عبارت: باب بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمّد مهدی - علیه صلوات اللّه الرحمن - سبب بنای مسجد مقّدس جمکران و عمارت آن به قول امام علیه السلام این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن بن مُثله جمکرانی رحمهم الله می گوید: من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین(16) در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته مرا بیدار کردند و گفتند: برخیز! و طلب امام محمّد، مهدی صاحب الزمان - صلوات اللَّه علیه - را اجابت کن که تو را می خواند. حسن گفت: من برخاستم، به هم برآمدم و آماده شدم. گفتم: بگذارید تا پیراهن بپوشم. آواز آمد از در سرای که: «هو ماکان قمیصک.» پیراهن به بر مکن که از تو نیست! دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتم. آواز آمد: «لیس ذلک منک، فخذ سراویلک.» یعنی آن سراویل که برگفتی از تو نیست، از آن خود برگیر! آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشیدم و طلب کلید در سرای کردم. آواز آمد: «الباب مفتوح.» چون به در سرای آمدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند و ترحیب(17) کردند. مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است؛ چون نیک بنگریدم، تختی دیدم نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش های نیکو نهاده و جوانی سی ساله بر آن تخت، تکیه بر چهار بالش کرده و پیری پیش او نشسته و کتابی در دست گرفته و بر آن جوان می خواند و فزون از شصت مرد بر این زمین، برگرد او نماز می کنند. بعضی جامه های سفید و بعضی جامه های سبز داشتند و آن پیر، حضرت خضرعلیه السلام بود. پس آن پیر مرا نشاند و حضرت امام علیه السلام مرا به نام خود خواند و گفت: «برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین می کنی و می کاری و ما خراب می کنیم و پنج سال است که زراعت می کنی و امسال دیگر باره از سر گرفتی و عمارتش می کنی؛ رخصت نیست که تو در این زمین، دیگر باره زراعت کنی. باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته ای، ردّ کنی تا بدین موضع، مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفی است و خدای تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتی و دو پسر جوان، خدای عزّوجلّ از تو باز سِتَد و تو تنبیه نشدی و اگر نه چنین کنی، آزار وی به تو رسد، آن چه تو آگاه نباشی.» حسن مثله گفت: «یا سیدی و مولای! مرا در این، نشانی باید که جماعت سخن بی نشان و حجّت نشنوند و قول مرا مصدق ندارند.» گفت: «انا سنعلم هناک» علامت ما این جا بکنیم تا تصدیق قول تو باشد. تو برو رسالت ما بگذار. به نزدیک سید ابوالحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند و باقی وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ماست، بیاورد و مسجد را تمام کند و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند. مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع و عزیز دارند و چهار رکعت نماز این جا بگذارند: «دو رکعت تحیت مسجد، در هر رکعتی یک بار الحمد و هفت بار«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و تسبیح رکوع و سجود، هفت بار بگویند. و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان علیه السلام بگزارند به این نَسَق: چون فاتحه خواند و به «إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ» رسد، صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دوّم نیز به همین طریق بگذارد و تسبیح در رکوع و سجود، هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهراعلیها السلام و چون از تسبیح فارغ شود، سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد. و این نقل از لفظ مبارک امام علیه السلام است که: «فمن صلیهما فکانّما صلّی فی البیت العتیق». یعنی هر که این دو رکعت نماز بگزارد هم چنین باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده باشد. حسن مثله جمکرانی گفت: من چون این سخن بشنیدم، گفتم با خویشتن که گویا آن موضع است که تو می پنداری انّما هذا المسجد للامام صاحب الزمان علیه السلام و اشاره بدان جوان کردم که در چهار بالش نشسته بود. پس، آن جوان به من اشارت کرد که: «برو!» من بیامدم. چون پاره ای راه بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند: «بزی در گله جعفر کاشانی راعی است، باید آن بز را بخری، اگر مردم ده، بها نهند، بخر و اگر نه، تو از خاصّه خود بدهی و آن بز را بیاوری و بدین موضع بکشی فردا شب. آن گاه روز هیجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسی که علّتی داشته باشد سخت، انفاق کنی که حقّ تعالی همه را شفا دهد و بز، ابلق و موی های بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر
جانبی و چهار بر جانبی کالدراهم سیاه و سفید، هم چون درم ها.» پس رفتم، پس مرا دیگر بار بازگردانید و گفت: «هفتاد روز یا هفت روز ما اینجاییم اگر بر هفت روز حمل کنی، دلیل کند بر شب قدر که بیست و سوم است و اگر بر هفتاد حمل کنی، شب بیست و پنجم ذی القعده الحرام بود و روز بزرگوار است.» پس حسن مثله گفت: من بیامدم و تا خانه آمدم و همه شب در اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک علی بن منذر آمدم و آن احوال با وی بگفتم. او با من بیامد. رفتم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت: باللَّه! نشان و علامتی که امام علیه السلام مرا گفت، یکی این است که زنجیرها و میخ ها این جا ظاهر است. پس به نزدیک سید ابوالحسن الرضا شدیم، چون به در سرای وی برسیدیم، خدم و حشم وی را دیدیم که مرا گفتند: «از سحرگاه سید ابوالحسن در انتظار تو است. تو از جمکرانی؟» گفتم: بلی. من در حال به درون رفتم و سلام و خدمت کردم. جواب نیکو داد و اعزاز کرد و مرا به تمکین نشاند و پیش از آن که من حدیث کنم، مرا گفت: ای حسن مثله! من خفته بودم. در خواب، شخصی مرا گفت: «حسن مثله نام، مردی از جمکران، پیش تو آید بامداد، باید که آن چه گوید سخن او را مصدّق داری و بر قول او اعتماد کنی که سخن او سخن ماست، باید که قول او را ردّ نگردانی.» از خواب بیدار شدم. تا این ساعت منتظر تو بودم. حسن مثله احوال را به شرح با وی بگفت. در حال بفرمود تا اسب ها را زین برنهادند و بیرون آوردند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعی، گله را بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز، از پس همه گوسفندان می آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را برگرفت که بها به وی دهد و بز را بیاورد. جعفر راعی سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده ام و در گله من نبوده است، الّا امروز که می بینم و هر چند که می خواهم که این بز را بگیرم، میسّر نمی شود و اکنون که پیش شما آمد. پس بز را هم چنان که سید فرموده بود در آنجایگاه آوردند و بکشتند و سید ابوالحسن الرضا بدین موضع آمدند و حسن مسلم را حاضر کردند و انتفاع از او بستدند و وجوه رَهَق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب بپوشانیدند و سید ابوالحسن الرضا زنجیرها و میخ ها را به قم برد و در سرای خود گذاشت. همه بیماران و صاحب علّتان می رفتند و خود را در زنجیر می مالیدند، خدای تعالی شفای عاجل می داد و خوش می شدند. ابوالحسن محمّد بن حیدر گوید: به استفاضه شنیدم: «سید ابوالحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم و بعد از آن، فرزند از آن وی را بیماری نازل شد و وی در خانه شد و سر صندوق را برداشتند، زنجیر و میخ ها را نیافتند.» این است مختصری از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.(18) مؤلّف گوید: در نسخه فارسی تاریخ قم و در نسخه عربی آن، که عالم جلیل، آقا محمّد علی کرمانشاهی مختصر این قصّه را از آن نقل کرده، در حواشی رجال میرمصطفی در باب حسن، تاریخ قصه را در ثلث و تسعین یعنی نود و سه بعد از دویست نقل کرده، و ظاهراً بر ناسخ مشتبه شده و اصل سبعین بوده که به معنی هفتاد است زیرا که وفات شیخ صدوق پیش از نود است.
نهجالبلاغه، برادر قرآن
نهجالبلاغه، در سه بخش تشكيل شده:
1- خطبهها 2- نامهها 3- كلمات قصار
در تعريف نهجالبلاغه، مطالب بسيار گفته شده و با تعبيرات گوناگون از آن ياد شده مانند اينكه:
نهجالبلاغه، يا درياي بيكران معرفت،
نهجالبلاغه، يا آلبوم نشان دهندهي راهها و چاهها، سعادتها و شقاوتها،
نهجالبلاغه، يا يك كتاب انقلابي براي رهائي از استكبار و استعمار در همهي زمانها،
نهجالبلاغه، يا كتاب تربيت و تكامل،
نهجالبلاغه، يا يك كتاب سياسي و اجتماعي براي همهي زمانها و مكانها، كه گوئي براي امروز و فردا و فرداها نوشته شده و با مرور زمان كهنه نميشود، بلكه تازهتر ميگردد.
[صفحه 4]
نهجالبلاغه كتاب همگان، بخصوص جوانان، آناني كه طبعا انقلابي و نوگرا هستند، اين كتاب، اين احساس نسل جوان را اشباع ميكند.
نهجالبلاغه، يا يك كتاب جامع سياسي، اعتقادي، تاريخي، اخلاقي، علمي و اجتماعي و اقتصادي، كه اصول همهي دانشها و بينشهاي صحيح بشري در آن آمده است (و آنانكه تصور ميكنند، دين از سياست جدا است، خوبست، نهجالبلاغه را بخوانند تا اين تصور غلط و كور را از خود دور سازند).
ولي بايد گفت هيچكدام از اين تعاريف، رسا و جامع نيست، بلكه زيبنده آن است كه بگوئيم نهجالبلاغه «اخو القرآن» (برادر قرآن) است و در اسلام، پس از قرآن، هيچ كتابي به بلنداي عظمت نهجالبلاغه نميرسد، الگوئي است ادبي براي اديبان، سياسي براي سياستمداران، اخلاقي براي معلمان اخلاق، اعتقادي و فلسفي و عرفاني براي محققان و عارفان و وارستگان، اجتماعي و مذهبي براي مردم كوچه و بازار و … گوئي اين كتاب، مغز و بطن قرآن است و گوئي وحي آسماني است كه جبرئيل امين، كلمه كلمهي آن را برزبان اميرمومنان علي (ع) جاري ساخته است، چرا كه از مخزن علم نبوت و الگوي انسانيت و پروردهي خاص پيامبر (ص)، حضرت امام علي (ع) صادر شده است.
[صفحه 5]
نهجالبلاغه، پس از قرآن، بزرگترين منبع شناخت است، كتابي است كه اصول درس انسانسازي را ميآموزد.
نهجالبلاغه، آئينهي قرآن است، گوئي از قرآن اقتباس شده و … و چه بهتر كه بگوئيم نهجالبلاغه «اخو القرآن» (برادر قرآن) است، چرا كه از زبان اميرمومنان علي (ع) است، آن وجود مقدسي كه در يكي از سخنانش فرمود:
ينحدر عني السيل و لا يرقي الي الطير: سيل علم و معرفت از دامن وجود من، جاري است و (مرغان دور پرواز انديشهها) به افكار بلند من نخواهند رسيد. [1].
علامه توانا «ابن ابيالحديد» كه از علماي بزرگ اهل تسنن است، در مورد شرح نهجالبلاغه (كه از بهترين شرحها است و در بيست جلد چاپ شده) ميگويد: و جري الوادي فتم علي القري: «سيل در بيابان به جريان افتاد، ولي به آخر نرسيد و در زمين بيابان فرورفت». [2].
يعني گرچه شرح من، همانند سيل، داراي صلابت و پيشروي ميباشد اما در اين بيابان وسيع فروميرود و به محيط آن نخواهد رسيد جالب اينكه:
[صفحه 6]
شخصي از امام علي (ع) پرسيد: «آيا در نزد شما چيزي از وحي هست؟»
امام فرمود: «نه، سوگند به خدائي كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، (وحي ما) جز اين نيست كه خداوند، به بندهاش، فهم و درك قرآنش را بياموزد». [3].
مرحوم علامه طباطبائي پس از ذكر اين حديث، ميگويد: «اين روايت از «غرر احاديث» است و كمترين چيزي كه به آن دلالت دارد، اين است كه: «آنچه حضرت علي (ع) از شگفتيهاي معارف بيان ميكند كه فكرها و عقلها را مات و مبهوت ميسازد، از قرآن مجيد گرفته است». [4].
داستانی زیبا🌸
زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند!
اما نجار تصمیمش را گرفته بود…
سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد،
ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد..
نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد…
زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:
این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد،
درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد
این داستان زندگی ماست
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم،
پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم،
اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد..
شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بریک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند!
مراقب خانه ای که برای زندگی خود میسازید باشید🌷🌷🌷🌷
🌸اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
📖 اللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🌸اللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
📖اللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن
📖اللّهُمَّ ارْحَمْنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اخْذُلِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوفیقَ الطّاعَةَ بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ ارْزُقنا حَجَّ بَیتِکَ الْحَرامَ بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ تَقَبَّل صَلاتَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ تَقَبَّل تِلاوَتَنا بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُصَلّینِ بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُتَّقینِ بِالْقُرآن
. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
✴️ شنبه 👈 30 مهر👈 میزان 1401
👈 25 ربیع الاول 1444👈 22 اکتبر 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔘 قرارداد صلح امام حسن علیه السلام " 41 هجری ".
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست:
📛 قسم خوردن.
📛و مسافرت خوب نیست.
🚖مسافرت: سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶 زایمان مناسب و نوزاد نجیب و مبارک و روزی دار خواهد شد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ امور زراعی و کشاورزی.
✳️و شروع به کارهای تعلیمی و آموزشی خوب است.
📛ولی ازدواج.
📛آغاز معالجه و درمان.
📛فصد.
📛و امور صنعتی و زرگری خوب نیست.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
👩❤️👨 امشب: امشب ( شب یکشنبه ) ، دلیل خاصی وارد نشده است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است.
💉💉 حجامت.
خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث صفای خاطر می شود.
😴😴 تعبیر خواب.
امشب : خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 26 سوره مبارکه " شعراء" است.
قال ربکم و رب ابائکم الاولین....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد خوب و عاقلی در مقام نصیحت برآید تا خواب بیننده به جواب سوال خود برسد و بر خصم خود غالب آید .شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.@taghvimehamsaran
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر به دنبال #فیلترشکن میگردید این فیلم چهار دقیقهای را نگاه کنید!
نام مبارک حضرت اسماعیل (ع) 12 بار در قرآن کریم و در 8 سوره ذکر شده است.اسماعیل یک کلمه عربی است .صاحب کشف الاسرار گوید:هاجر مادر اسماعیل هنگام زائیدن به درد ورنج زیادی گرفتار شد وبا خداوند چنین گفت( اسمع یا رب) بشنو ای پروردگار من.در پاسخ به او گفته شد :قد سمع ایل یعنی خداوند شنیده است.سپس فرزند خود را به ترکیب از سمع وایل اسماعیل نام نهاد.اسماعیل نخستین فرزند ابراهیم بوده واعراب از نسل این پیامبر میباشند.اسماعیل سرانجام در سن 107 سالگی وفات یافت وپیکرش را در کنار قبر مادرش در هجر اسماعیل کنار کعبه به خاک سپردند.منقول است که اسماعیل دارای 12 پسر بود .یکی از فرزندان او قدار نام داشت که نسل وآباد واجداد رسول خدا که به اسماعیل میپیوندد از این پسر بوده است.
شخصیت حضرت اسماعیل
ایشان از اجداد پیامبر اسلام است .عطا بن ریاح گوید:از پیامبران فقط 5 نفر به زبان عربی تکلم مینمودند وآنها عیارتند از هود،صالح،اسماعیل،شعیب ومحمد(ص) چنانکه در سوره مریم بیان شده است خدای تعالی او را صادق الوعد لقب داده است واو را از صابرین واخیار ونیکان قلمداد فرموده است.
اسماعیل مامور تبلیغ قبیله جرهم در مکه بود ودر میان آنها رشد ونمو کرده بود.مدت دعوت ورسالت وی 40 سال طول کشید.
شناسنامه حضرت اسحاق
ایشان از پیامبران مشهور است که نام مبارکش 17 بار در 12 سوره از قرآن مجید آمده است.کلمه اسحاق عبری بوده وبه معنی خندان وضاحک است چون فرشتگان ابراهیم را از ولادت او خبر دادند ساره از شدت تعجب خندید چونکه او وهمسرش پیر واز بچه دار شدن محروم بودند.او در شام متولد ودر سن 80 سالگی رحلت نمود و در حبرون که اکنون شهر الخلیل نامیده میشود ودر نزدیک مرقد مطهر پدرش ابراهیم دفن شد.او دارای دو فرزند به نامهای عیصو ویعقوب میباشد که برجسته ترین آنها یعقوب پدر حضرت یوسف است.
شخصیت حضرت اسحاق و ولادت او
چگونگی بشارت به ابراهیم درباره ولادت اسحاق ونبوت او در آیات متعدد قرآن ذکر شده است.اما درباره زندگی خصوصی او چیزی بیان نشده است.فقط در مورد حالات گوناگون ایشان با پدرش وبا سایر پیامبران سخن به میان آمده است.انبیاء بنی اسرائیل از نسل این پیامبرند که طلیعه آن یعقوب پسر اسحاق است ونبوت در ذریه ابراهیم از دو فرزندش اسماعیل واسحاق بوده است.اسحاق در سن 40 سالگی از طرف خداوند برای پیامبری به شام وکنعان فرستاده شده بود.
ازدواج حضرت اسحاق
هنگامی که ابراهیم مرگ خود را نزدیک میبیند برای اسحاق به فکر همسر می افتد تاآن وقت اسحاق زنی اختیار نکرده بود.ابراهیم خادمی را که مورد اطمینان وی بود مامور میکند که به شهر حران در عراق رفته واز اقوام ابراهیم دختر جوانی را برای اسحاق انتخاب کند.مادر این دختر خواهر لوط پیامبر بوده است.
منابع قرآنی:
مریم:54/انبیاء:85 /هود:69-76/حجر:51-56 /ذاریات:از آیه 24 به بعد
📜 #روایت_انتظار
🔴 رمز ظهور در بیان امام زمان علیه السلام
🔵 امام مهدی علیهالسلام:
🌕 وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ.
🌸 اگر شیعیان ما -که خداوند توفیق طاعتشان دهد- در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، #همدل میشدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما. علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز آن چه از کردار آنان به ما میرسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.
📚 الإحتجاج، ج۲ ص۳۱۵/بحارالأنوار، ج۵۳ ص۱۷۷
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف