eitaa logo
پیروان اهل بیت علیهم السلام
104 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
6.9هزار ویدیو
358 فایل
مطالب جالب و متنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
و او را بشارت دادند كه: خدا به زودی فرزندی نیكو به تو عنایت خواهد كرد. ابراهیم علیه السلام كه سنین پیری عمر خود را می گذراند و همسری نازا و مسن داشت با ناامیدی پرسید چگونه چنین چیزی ممكن است. در این حال ساره نیز كه به سخنان آنان گوش می داد تعجب كرد و گفت: چگونه من فرزند می آورم در حالی كه سال های عمرم زیاد شده و شوهری سالخورده دارم.فرشتگان در این حال گفتند: مشیت و اراده خداوند مافوق قواعد طبیعی و سنن عادی است. پس او را مژده دادند كه به زودی قوم ستمكار لوط نیز به عذاب گرفتار می شوند. فرشتگان گفتند: ما به سوی قوم لوط كه دعوت پیغمبر خدا را نپذیرفته اند و از مجرمین و مفسدین گشته اند، رهسپاریم. به زودی عذاب دردناك و شكنجه ی سختی به آنان می دهیم و این عقوبت به خاطر جنایاتی كه مرتكب شده اند و مفاسدی كه عادت كرده اند متوجه آنان می گردد. اندوه ابراهیم افزایش یافت و درباره قوم به وساطت پرداخت تا مگر بلا را از ایشان به تأخیر افكند و شاید به آنان مهلت بیشتری داده شود. شاید انتظار ابراهیم این بود كه مردم سدوم به سوی خدا باز گردند و دست از گناهانی كه مرتكب می شدند بشویند و خط عذری بر لوح گناهان خویش كشند و شاید ابراهیم می ترسید كه لوط نیز در عذاب گرفتار گردد، زیرا لوط مردی بود كه بیزار از اخلاق و رفتار قوم خود است و به همین جهت نباید به او گزندی می رسید و او مستحق عذاب نبود. لذا فرشتگان خدا به ابراهیم گفتند: آسوده خاطر باش و از اندوه خویش بكاه و به خاطر مردمی كه به گناه اصرار می ورزند و به معاصی چنگ زده اند، به درگاه خدا وساطت مكن كه ایشان توبه پذیر نیستند. سپس فرستادگان خدا به ابراهیم اطمینان دادند كه لوط به عذاب گرفتار نمی شود و صدمه ای نمی بیند و به زودی لوط و بستگانش به جز همسر وی نجات می یابند و همسر لوط نیز به خاطر این كه با قوم خود همفكر است و از آنان پیروی می كند به عذاب ایشان گرفتار می گردد. میهمانان ناخوانده آنگاه كه فرشتگان از ابراهیم علیه السلام جدا شدند به صورت جوانانی خوش صورت به شهر سدوم وارد شدند. هنگام ورود به شهر دوشیزه ای را دیدند كه برای بردن آب از منزل خارج شده بود. ایشان از او خواستند آنان را به منزل خود راه دهد و پذیرایی كند. دختر ترسید كه از قوم لوط گزندی متوجه میهمانان گردد و او نتواند از آنان حمایت نماید، لذا تصمیم گرفت از پدر خود برای حمایت از ایشان كمك بخواهد، به همین جهت از مسافرین تازه وارد مهلت خواست، تا پیش پدر برود و با او درباره ی آنها مشورت نماید. دختر نزد پدر شتافت و گفت، پدرجان چند نفر جوان در كنار دروازه شهر شما را می خواهند، من تاكنون خوش صورت تر از آنان ندیده ام و می ترسم قوم شما از وضع آنان مطلع گردند و رسوایی ببار آورند. پدر، همان لوط پیغمبر بود و این دوشیزه دختر وی، آنچه به طور مسلم می توان درباره ی لوط گفت، این است كه از این خبر ناگهانی نگران شد و به همراه دخترش به سوی جوانان شتافت تا از وضع میهمانان ناخوانده مطلع گردد و درباره ی آنان اطلاعات بیشتری به دست آورد و با مشورت با دخترش بهترین راه را برای حفظ و حمایت ایشان انتخاب كند. شاید لوط در آمادگی برای پذیرش میهمانان تردید داشت و در قبول آنان به میهمانی مردد بود. لذا به فكرش خطور كرد كه از آنان عذرخواهی كند و یا آنان را در جریان وضع خطرناك قوم بگذارد تا او را به زحمت نیندازند و به حال خویش واگذارند. ولی كرم و عطوفت لوط به او اجازه این كار را نداد، مروت و مردانگی او را به پیش راند و مشكلات راه را در نظرش هموار ساخت، لذا مخفیانه به استقبال میهمانان خود شتافت. لوط علیه السلام كوشید تا دور از چشم قوم خود و قبل از این كه آنان متعرض میهمانانش شوند و از آمدنشان جلوگیری كنند به میهمانان خویش برسد، زیرا قوم او، لوط را از مراوده با مردم و بیگانگان بر حذر می داشتند و به او گفته بودند كه حق ندارد از میهمانی پذیرایی كند و نباید كسی شب وارد منزل او شود. گویا آنها لوط علیه السلام را دردسر بزرگی برای خویش می دانستند و می ترسیدند دعوت او منتشر گردد. ایشان لوط را خطر بزرگی می پنداشتند كه از طغیان آن در هراس بودند، در صورتی كه لوط فقط دشمن اخلاق و رفتار ناشایست آنان و مخالف مفاسدشان بود. قوم لوط تمایلی به دختران او ندارند لوط مخفیانه خود را به میهمانان رساند و با آغوش باز از آنان استقبال كرد و با روی خوش آنان را پذیرفت، سپس آنان را به دنبال خود به سوی خانه فرا خواند. او پیشاپیش آنان، به راه خود ادامه می داد، ولی بیم و نگرانی لحظه ای او را آسوده نمی گذاشت و می ترسید كه قوم از ورود میهمانان او با خبر و از وضع آنان آگاه گردند و به سمت او و میهمانانش هجوم برند، در این صورت لوط به تنهایی قدرت دفاع از میهمانان را نداشت و هیچ خویشاونند و یاری هم نداشت كه از تجاوز و بی شرمی قوم جلوگیری كنند. با این كه لوط در این افكار غوطه و
خترش به او ایمان آوردند و همسر او و تمامی اهل شهر سدوم كافر بودند و پس از نزول عذاب و ویرانی شهر سدوم، لوط و دخترانش به صوغر هجرت كردند. منبع:قصه های قرآن
ر بود، میهمانان خود را به منزل خویش برد و در كتمان موضوع كوشید و برای جلوگیری از افشاء خبر، خود نیز از دید مردم پنهان شد، اما متأسفانه همسر لوط كه همفكر قوم خود بود، خبر ورود میهمانان جدید را منتشر و قوم را مطلع ساخت. به دنبال اعلام این خبر، قوم شتابان و با شادی و خرسندی و پای كوبان به طرف منزل لوط روان شدند، لوط چون دید مردم با چنین حرص و ولع و به قصد كار ناشایست با میهمانان او آمده اند، ناگزیر تقوا و پرهیزكاری را به آنان یادآور شد و از آنان خواست تا از كردار ناشایست خود بپرهیزند و از فسق و فحشاء دوری كنند و دست از اعمال زشت خود بشویند. ولی این قوم، جنایتكار و كوته فكر و كافرانی گمراه بودند و به پند و اندرز لوط گوش ندادند و تسلیم رأی وی نشدند، لوط ناچار برای دفاع از میهمانان در منزل را به روی قوم بست، و مانع امیال نامشروع ایشان شد. آنگاه كه لوط علیه السلام دید قوم به نصیحت او گوش نمی دهند و دعوت وی را نمی پذیرند، آنان را به پیروی از قانون طبیعت و سنت خلقت و رابطه با همسرانشان كه خدا بر ایشان حلال نموده راهنمایی و ترغیب كرد و به آنان گفت: این عادت ناپسند خود را كنار بگذارید و از كیفر این كردار ناشایست بپرهیزید، ولی سخنان لوط در گوش آنان اثر نكرد و اعتنایی به نصایح او نكردند، بلكه در كار خویش اصرار و اظهار تمایل بیشتری می كردند و به آنچه روح ناپاكشان عادت كرده بود، عشق می ورزیدند و به كار نادرستی كه در انجام آن تصمیم گرفته بودند مصّر بودند و حتی هنگامی كه لوط دختران خود را به همسری قوم عرضه نمود به او گفتند: ای لوط تو می دانی ما احتیاجی به دختران تو و میلی به زنان خویش نداریم و خود بهتر می دانی كه ما برای چه كاری به منزل تو آمده ایم. جهان برای لوط تنگ آمد و درهای امید به روی او بسته شد و از شدت نگرانی و ناراحتی برای میهمانان خود، مانند داغدیدگان در ماتم فرو رفت. تمام آرزویش این بود كه میهمانان خود را از شر قوم خویش نجات دهد، لذا گفت: ای كاش من نیرویی داشتم و می توانستم تجاوز و بی شرمی شما را دفع نمایم و از شر شما در امان باشم و در مقابل شما بایستم. اگر من در بین شما تنها نبودم و دارای اقوام و خویشاوندانی بودم شما را به جای خود می نشاندم و به شما درس عبرتی می دادم. فرار شبانه لوط و نزول عذاب الهی با ادامه این وضع، ابری از غم و اندوه بر لوط مستولی شد و آنگاه كه از ممانعت قوم مأیوس شد غضبناك گردید و از وقاحت و جسارت آنان به سختی و مشقت افتاد. لوط می دید كه به زودی وارد منزلش می شوند و به میهمانان او هجوم می آورند و آبروی او را می برند. لوط پی برد كه دیگر نصیحت و پند و اندرز در قوم اثری ندارد و هر راهی كه برای ارشاد آنان پیموده سودی نبخشیده است. آنگاه كه فرشتگان نومیدی و غم و اندوه لوط علیه السلام را دیدند، او را دلداری دادند و خاطر او را آسوده كردند و گفتند: ای لوط ما فرستادگان خدای توییم. ما برای نجات تو آمده ایم و می خواهیم دست تجاوز را از سر تو كوتاه كنیم، مطمئن باش كه این قوم كافر به تو و ما دسترسی پیدا نمی كنند و به زودی شكست می خورند. چند لحظه ای نگذشت كه ترس و نگرانی بر قوم مستولی شد و در حالی كه شدیداً احساس خطر می كردند از اطراف خانه لوط متواری شدند. اندوه لوط زدوده و غم او بر طرف گردید و مورد لطف خدا قرار گرفت و در حالی كه شاد و آسوده خاطر بود از نصرت الهی به وجد آمد و به تهدیدهای قوم خود بی اعتنا شد. هنگامی كه تیرگی غم، از وجود لوط علیه السلام بر طرف شد، فرشتگان خدا به لوط دستور دادند كه شب هنگام با نزدیكان خود از شهر خارج شود! زیرا خداوند دستور عذاب این قوم ستمگر را صادر كرده و كیفر آنها به زودی فرا می رسد. سپس فرستادگان خداوند به لوط گفتند: همسر خویش را رها كن تا در شهر بماند، او هم باید به عذاب مردم گرفتار گردد و به سزای كفر و نفاق خود برسد و او را سفارش كردند؛ چون عذاب نازل گردد، صبر را پیشه خود ساز و ثابت قدم باش. لوط علیه السلام و نزدیكانش بدون اظهار تأسف برای مردم شهر، از این سرزمین ناپاك بیرون رفتند. سپس زمین لرزید و زیر و رو گشت و بارانی از سنگ های آسمانی بر سر قوم لوط بارید و سرزمینشان ویرانه گردید و خانه هایشان به جرم ستمشان درهم كوبیده شد. "همانا كه در این سرنوشت نشانه ای است (برای مردمی كه پند و اندرز بگیرند) و بیشتر این مردم مؤمن نبودند."(شعراء/174) یادآوری: 1- داستان حضرت لوط از آیات زیر اقتباس گردیده است، سوره اعراف، آیات/80 تا 84؛ سوره نمل، آیات/54 تا 58؛ سوره هود، آیات/77 تا 83؛ سوره عنكبوت، آیات/26 تا 35؛ سوره شعراء، آیات/160 تا 175؛ سوره حجر، آیات/ 57 تا 77؛ سوره صافات، آیات/133 تا 138؛ سوره انعام، آیه/ 86؛ سوره انبیاء، آیات/ 47 تا 75؛ سوره حج، آیات/ 43 تا 44؛ سوره ق، آیات/ 13 تا 14؛ سوره قمر، آیات/ 33 تا 39. مشهور است كه در تمام مدت دعوت لوط تنها دو د
و دخترش به او ایمان آوردند و همسر او و تمامی اهل شهر سدوم كافر بودند و پس از نزول عذاب و ویرانی شهر سدوم، لوط و دخترانش به صوغر هجرت كردند. منبع:قصه های قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «سلام فرمانده» در نیجریه 🔹نسخه جدید سرود «سلام فرمانده» به زبان هوسایی در اجتماع کودکان نیجریه‌ای اجرا شد.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀(ع)در روز یکشنبه 🌹السَّلَامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ، الْمُونِعَةِ بِالْإِمَامَةِ. السَّلَامُ عَلَيْكَ، وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ، السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ.  🌹يَا مَوْلَايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ، وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ، فَأَضِفْنِي يَا مَوْلَايَ وَ أَجِرْنِي، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ، وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ، وَ بِمَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْكُمْ أَجْمَعِينَ. 🍀🍀🍀🍀 💠سلام بر شجره نبوّت، و درخت تنومند هاشمی، درخت تابان و بارور به برکت نبوّت، و خرّم و سرسبز به حرمت امامت، و بر دو آرمیده در کنارت آدم و نوح (درود بر آنها باد) ، سلام بر تو و بر اهل بیت پاک و پاکیزه‌ات، سلام بر تو و بر فرشتگان حلقه زننده بر دورت و گرد آمده بر قبرت، ای مولای من ای امیر مؤمنان، امروز روز یکشنبه و روز تو و به نام توست، و من در این روز میهمان و پناهنده به توأم، ای مولای من از من پذیرایی کن و مرا پناه ده، چه همانا تو کریمی و مهمان نوازی را دوست می‌داری، و از سوی خدا مأمور به پناه دادنی، پس برآور خواهشی را که برای آن در این روز بسوی تو میل نمودم و آن را از تو امید دارم، به حق مقام والای خود و جایگاه بلند اهل بیتت نزد خدا، و مقام خدا نزد شما، و بحق پسر عمویت رسول خدا که خدا بر او و خاندانش همه و همه درود و سلام فرستد.
(س )در روز یکشنبه 🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَىٰ مَا أَتىٰ بِهِ أَبُوكِ وَوَصِيُّهُ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِما، وَأَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلّا أَلْحَقْتِنِى بِتَصْدِيقِى لَهُمَا، لِتُسَرَّ نَفْسِى، فَاشْهَدِى أَنِّى ظاهِرٌ بِوَلَايَتِكِ وَوَِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ. 🌹سلام بر تو ای آزموده شده، آن‌کهy تو را آفرید آزمودت، پس تو را به آنچه آزمود شکیبا یافت، من از صمیم قلب به تو ایمان دارم و بر آنچه پدر بزرگوارت و جانشینش (درود خدا بر آن دو باد) آوردند بردبارم و از تو می‌خواهم ازآنجاکه مؤمن به تو هستم مرا به گروندگان آن دو ملحق سازی تا دلشاد گردم، پس گواه باش که همانا من تنها به ولایت تو و ولایت اهل‌بیتت (که درود خدا بر همه آنان باد) پیروز شدم.
💠به مناسبت سالروز شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی(ره) ✍ شهید آیت الله سیدمصطفی ‌خمینی، فرزند ارشد امام خمینی(ره)، در 21 آذر 1309ش، در شهر قم متولد شد. پس از دوران کودکی راهی دبستان شد و در 14سالگی به ‌تحصیل مقدمات علوم و معارف دینی پرداخت. در هفده‌سالگی و پس از پایان دوره‌ی مقدمات حوزه معمم شدند. ایشان در 21 سالگی در درس خارج آیات عظام آن زمان شرکت نمود و نزدیک به سیزده سال فقه و اصول را نزد والد گرامی‌اش فراگرفت. تلاش و کوشش در کنار هوش سرشار سرانجام در 27 سالگی ثمر داد و به درجه‌ی اجتهاد رسید. ✅ بیش از 15 اثر در زمینه ی فقه و اصول، فلسفه و نجوم و مباحث اعتقادی از وی به جای مانده است. ✅ با شروع نهضت امام خمینی، فعالیت‌هایش را به ‌صورت گسترده و کاملا محسوس دنبال کرد تا آنجا که موضوع بسیاری از گزارش‌های سازمان ساواک قرارگرفت. با دستگیری امام‌خمینی(ره) در نیمه ‌شب 15 خرداد 1342 و متعاقب آن قیام 15 خرداد، نقش ایشان در نهضت پررنگتر‌ شد. در طول این مدت شهید سیدمصطفی با درایت و تدبیری کم‌نظیر به ساماندهی امور مختلف در پیش‌برد نهضت پرداخت. ✅ رژیم شاه با پی بردن به نقش سیدمصطفی در پیش‌برد نهضت، برای ضربه‌زدن به نهضت‌ اسلامی، ایجاد فشار روانی بر امام، و در نهایت ایجاد رعب و وحشت در میان مبارزان و مخالفان، سحرگاه 1356/8/1 در عملیاتی کاملا مرموزانه وی را در نجف مسموم و به شهادت رساند. ----------------------- 1. زندگی‌نامه سیاسی امام‌خمینی، ص299 تا 302. 2. نهضت امام‌خمینی، ج 1، ص 36.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چقدر آرومم میکنه خدارو شکر رهبری داریم تا حالا هرچی پیش بینی کرده اتفاق افتاده مژدهء رهبر برای امید به آینده 👌
🚩 پهباد شاهد، شاهدی بر تحقق شعار ما میتوانیم / غروری که نباید نادیده گرفت. 🌐 در هیاهوی بزرگنمایی رسانه‌ای اغتشاشات ایران، خبر مهمی از جنگ اوکراین توسط رسانه های غربی انعکاس عجیبی پیدا کرد و دامنه آن به گفتگو های دیپلماتیک کشیده شد. خبر مربوط به تغییر موازنه قوا در جنگ اوکراین به وسیله یک پهپاد ایرانی بود. ◀️ پهپادی که قدرت و فناوری ضد کنترلی آن از روزنامه گاردین تا ایلان ماسک را به واکنش واداشت تا از آن تعبیر جنگ پهپادی اول جهانی را به رهبری تکنولوژیکی ایران یاد کنند. ◀️ برای فهم بزرگی و غروری که در پشت این خبر برای ما ایرانیان وجود داشته و از آن بی خبریم باید نگاهی به تاریخ معاصر ایران بیندازیم. ◀️ زمانی که عباس میرزا قاجاری شاهد شکسته خفت بار ارتش ایران از روسیه تزاری بود و می دید که توپهای آتشین روسی چطور نیروهای او را تار و مار کرده و سبب از دست رفتن بخش مهمی از ایران می شوند. ◀️ بعد از آن دولت پهلوی روی کار آمد دولتی که هرچند غرور و شوکتی نظامی را برای خود فریاد میزد اما با آن همه ادعا فقط پنج روز در مقابل ارتش روس، انگلیس و آمریکا دوام آورده و نه‌تنها ایران اشغال شد بلکه رضاخان نیز به تبعیدی دائمی رفت. ◀️ بعدها محمدرضا پهلوی شروع به خرید آخرین سلاح و مهمات پیشرفته کرد تا مرهمی باشد برای غرور ایرانی که با حضور کارشناسان غربی دچار شکستن شده بود، اما انقلاب ۵۷ خط و سپس جنگ عراق علیه ایران نشان داد که همه آن ادعا ها نیز پوچ بود. ◀️ جمهوری اسلامی که مستقر شد حرکتی آغاز شد تا پایانی باشد بر این خفت های متعدد تاریخی تا اینکه با پهپاد شاهد، شاهد رقص جنگی تکنولوژی ایران در جنگ اوکراین بودیم. ◀️ پهپاد شاهد به کمک دومین قدرت نظامی و اتمی جهان آمد، کشوری که آمریکا و غرب توان رویارویی با آنرا ندارند. اما امروز برگ برنده او پهپاد کوچک است که تکنولوژی آنرا از ایران خریداری کرده است. ◀️ آری این کشور که روزگاری شوروی را مدیریت می کرد و سیم خاردار به ایران نمی داد، امروز با پهباد ۲۵ هزار دلاری به مصاف جنگنده میگ ۵ میلیون دلاری می رود و در اتفاقی عجیب هواپیمای دشمن را ساقط می کند. ◀️ اکنون همین پهپاد کوچک همه کشورهای غربی را به فکر واداشته تا برای مهارش کاری کنند. اوکراین از قطع رابطه با ایران سخن گفته، اروپا تهدید به تحریم کرده و آمریکا اعلام کرده است سامانه پدافندی پیشرفته ای را در اختیار می گذارد تا بتواند این نشان قدرت ایران را مهار کنند. ◀️ حال حتی اگر این پهپاد مهار هم شود، چیزی از غرور ایرانی کم نمی شود غروری که نشان از تحقق شعار ما می توانیم است شعاری که در شعار باقی نماند و عملاً نشان داد که ایرانی می تواند. 💢 فهمی که نباید گذاشت از ذهن ها پاک شود، نباید گذاشت حوادثی جزئی چون اغتشاشات اخیر ما را وارد جنگ شناختی کند و فراموش کنیم که تا دیروز چه بود و امروز به کجا رسیده ایم. ⭕ تو هم مانند من افتخار کن و این افتخار را فریاد بزن!!
هدایت شده از خبرگزاری فارس
توربین‌های ایرانی در راه روسیه 🔹مدیرعامل شرکت مهندسی گاز ایران: ۸۵ درصد تجهیزات صنعت گاز در داخل کشور ساخته می‌شود و به پشتوانه همین توانمندی، به‌تازگی قراردادی برای صادرات ۴۰ توربین گازی با روسیه امضا شده است. توربین ایرانی بازدهی بیشتری نسبت به توربین‌های خارجی دارد. @Farsna
〽️ سردار عاقبت به خیر ✿ عده ای از مردم کوفه نقل می کنند: ما در کاروان زهیربن قین بودیم، همزمان با بیرون آمدن امام حسین علیه السلام از مکه، به سوی کوفه حرکت کردیم، از ترس بنی امیه، نمی خواستیم با کاروان حسین در یک منزل توقف کرده و با امام حسین ملاقات کنیم، هر وقت کاروان امام حسین حرکت می کرد ما می ایستادیم و هنگامی که توقف می کرد، ما حرکت می کردیم. ✿ از قضا در یکی از منزلگاه ها کاروان امام حسین توقف کرده بود، ما نیز ناچار در آنجا فرود آمدیم. در این میان نشسته بودیم و غذا می خوردیم ناگهان فرستاده امام حسین وارد شد و سلام کرد و گفت: زهیر! امام حسین تو را می خواهد. 📎 ما همگی از این پیش آمد مبهوت شدیم و زهیر اندکی به فکر فرو رفت، ناگاه همسرش به زهیر گفت: سبحان الله! ای زهیر! در مقابل دعوت فرزند پیغمبر درنگ می کنی؟ چه می شود که نزد او بروی و سخنانش را بشنوی و برگردی؟ ◇ زهیر پس از سخن شجاعانه همسرش تکانی خورد و برخاست و به خدمت امام حسین رفت، چیزی نگذشت شاد و خندان برگشت، به طوری که صورتش برافروخته شده بود. دستور داد خیمه او را برچینند و اسباب و وسایل او را به سوی کاروان امام حسین ببرند. ◇ سپس به همسرش گفت: تو را طلاق دادم و می توانی نزد خویشان خود بروی، زیرا من دوست ندارم به خاطر من صدمه ببینی و من تصمیم دارم فدای امام حسین شوم. سپس اموال او را به عموزاده اش سپرد تا به خویشان وی تحویل دهد. ❗️ در این وقت آن بانو اشک ریزان زهیر را وداع کرد و گفت: خداوند به تو خیر عنایت کند و تمنا دارم مرا روز قیامت نزد جد حسین علیه السلام یاد کنی. آنگاه به همراهان گفت: هر کس مایل است همراه من بیاید وگرنه اینجا آخرین دیدار من با شما است. ❗️❗️ اما داستانی برایتان بگویم: به جنگ رومیان که رفته بودیم، در جنگ دریایی به خواست خدا، ما پیروز شدیم و غنائم بسیار به دست ما آمد. سلمان که با ما بود پرسید: آیا از این غنیمتها که خداوند نصیبتان کرد خوشنودید؟ گفتیم: آری! البته که خوشنود هستیم. گفت: پس چقدر خوشحال خواهید بود هنگامی که سرور جوانان آل محمد (امام حسین) را درک کنید و در رکابش بجنگید؟ جهاد در رکاب او مایه سعادت دنیا و آخرت است. پس از آن با همه وداع کرد و در صف یاران حسین علیه السلام قرار گرفت. ‌‌‌‎‌‌‌ التماس دعا... 📚 بحار ، ج ۴۴ ، ص۳۷۱ و۳۷۲
سلام پدر مهربانم اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا ♥️🌱
ترجمه صفحه ۱۱۹
صفحه ۱۱۹
119.mp3
2.15M
ترجمه صفحه ۱۱۹
🌸اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 📖 اللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن 🌸اللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن 📖اللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن 🌸اللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن 📖اللّهُمَّ ارْحَمْنا بِالْقُرآن 🌸اللّهُمَّ اخْذُلِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ بِالْقُرآن 📖اللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن 🌸اللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن 📖اللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوفیقَ الطّاعَةَ بِالْقُرآن 🌸اللّهُمَّ ارْزُقنا حَجَّ بَیتِکَ الْحَرامَ بِالْقُرآن 📖اللّهُمَّ تَقَبَّل صَلاتَنا بِالْقُرآن 🌸اللّهُمَّ تَقَبَّل تِلاوَتَنا بِالْقُرآن 📖اللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن 🌸اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُصَلّینِ بِالْقُرآن 📖اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُتَّقینِ بِالْقُرآن ‎‌
     👇تقویم نجومی اسلامی دوشنبه👇              ✴️دوشنبه 👈2 آبان/ عقرب 1401 👈27 ربیع الاول 1444👈24 اکتبر 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅اقدام علیه خصم. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅امور کشاورزی و زراعی. ✅شروع به کار و شغل. ✅و مطالبه دین خوب است. 🚘سفر: مسافرت مکروه هست و در ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد روزی دار و عمرش زیاد باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️آغاز به معالجات و درمان. ✳️فروش جواهرات و طلا. ✳️و خوردن نوشیدنی های دارویی نیک است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه)، امکان سقط شدن چنین فرزندی می رود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث پشیمانی می شود. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از ترس می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. @taghvimehamsaran 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب: تعبیر خوابی که شب " سه شنبه " دیده شود طبق ایه ی 28 سوره مبارکه " قصص" است . قال ذالک بینی و بینک.... و از معنای آن استفاده می شود که فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید و چیزی در این موضوعات قیاس شود.ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
ذوالقرنین در زمان های خیلی دور مرد بزرگ و عادلی زندگی می کرد. او درستکار بود و خدای یگانه را می پرستید و نعمت هایش را سپاس می گفت. او پیامبر نبود،اما با پیامبران خدا در ارتباط بود و از راهمائی های آنان بهره مند میشد. خدا هم به او قدرت و نعمت زیادی داده بود به این پادشاه ذوالقرنین می گفتند ذوالقرنین چند کشور را با هم متحد کرد و یک کشور بزرگ درست کرد سپس با سپاهیانش به سوی غرب کره زمین حرکت کرد مردم کشور های دیگر وقتی شکوه و دانش او را دیدند شیفته او شدند و از او خواستند تا فرمانروای آن ها باشد. ذوالقرنین آنقدر رفت تا به جایی رسید که برکه بزرگی در آن بود از چشمه ای آب می جوشید و به برکه می ریخت آب چشمه گل آلود بود هنگام غروب چنین به نظر می رسید که خورشید در آن فرو می رود و غروب می کند ذوغالقرنین حدس زد که دیگر پشت این برکه شهری وجود ندارد کنار برکه مردم عجیبی زندگی میکردند آن ها مثل انسان های وحشی بودند خدا را نمی پرستیدند به یکدیگر ظلم و ستم می کردند و یکدیگر را می کشتند خداوند به ذوالقرنین وحی کرد و گفت تو اختیار داری یکی از دو کار را انجام دهی یا با آن ها جنگ کن و یا طرح دوستی بریز و هدایتشان کن ذوالقرنین راه دوم را اختیار کرد مدتی در آن جا ماند و از لمم و ستم جلوگیری کرد کم کم مردم کنار برکه به عدالت و کار های شایسته عادت کردند روزی ذوالقرنین لشکر بزرگش را جمع کرد و راه افتاد این بار ذولقرنین و لشگرش به سمت شرق رفتند در این مسیر هم کشور های زیادی تسلیم او شدند روزی به جایی رسید که آبادی وجود نداشت در آنجا نیز مردم وحشی زندگی می کردند ذوالقرنین آنها را نیز به پرستش خداوند دعوت کرد مدتی کنارشان ماند و راه و روش زندگی کردن را یادشان داد حالا دیگر نوبت شمال بود ذوالقرنین راه شمال کره زمین را در پیش گرفت در راه شمال رفت و رفت تا به سرزمینی رسید که دو طرفش کوه های بلندی بود مردم آن جا به زبان مخصوصی حرف می زدند وقتی شکوه و عظمت لشگر ذوالقرنین را دیدند خیلی تعجب کردند همگی پیش او آمدند و گفتند ای پادشاه بزرگ پشت این کوه ها دو قبیله وحشی به نام یاجوج و ماجوج زندگی می کنند آن ها هر چند ماه یکبار از شکاف کوه می گذرند به سرزمین ما حمله می کنند و همه چیز ما را غارت می کنند زراعت ما را از بین می برند خانه هایمان را خراب می کنند و می روند. سپس به ذوالقرنین گفتند از تو خواهش می کنیم سر راه آن ها سد بزرگی بسازید تا نتوانند به این طرف کوه بیایند ما نیز به تو کمک می کنیم و برای ذوالقرنین هدیه های زیادی آوردند ذوالقرنین خواهش آن ها را پذیرفت و گفت آن چه پروردگارم به من داده از کمک های مالی شما بهتر است مرا با نیروی انسانی یاری کنید تا میان شما و آن ها سد محکم و استوار قرار دهم مردم خوشحال شدند و جمع شدند تا به ذوالقرنین کمک کنند ذوالقرنین دستور داد تا مقدار زیادی آهن و مس جمع آوری کردند و آن گاه پاره های آهن را در شکاف کوه ریختند در طرف دیکر کوره های بزرگی برای ذوب کردن مس ها ساختند اکنون روی آهن ها ذغال زیادی بریزید مردم ذغال آوردند و روی آهن ها ریختند همه چیز که آماده شد ذغال ها را آتش زدند حرارت آتش پاره های آهن را نرم کرد. مس ها نیز در کوره ذوب شده و آماده بود به فرمان ذوالقرنین مس های ذوب شده را لای تکه های آهن ریختند کم کم سد بزرگی ساخته شد اطراف سد لیز بود و کسی نمی توانست از آن بالا برود سد را آن قدر محکم ساخته بودند که سوراخ هم نمی شد از آن روز به بعد مردم آن شهر زندگی خوبی پیدا کردند مردم شهر از ذوالقرنین تشکر کردند ذوالقرنین در جوابشان گفت این رحمتی از سوی پروردگار من است. از زندگانی ذوالقرنین چیزی جز آنچه در بالا خوانده اید در قرآن نیامده زیرا قرآن تاریخ نیست و از تاریخ گذشتگان آن مقدار که در راه هدایت انسانها سودمند است نقل میکند. ذوالقرنین کیست؟ اسکندر مقدونی است؟ فریدون ،پنجمین پادشاه پیشدایان است؟ کوروش ،پادشاه هخامنشی است؟ یا شخصی دیگر؟ سدی که ساخت کجاست؟ دیوار چین است؟ سدی بین کوههای قفقاز و ارمنستان است؟ و یا سدی دیگر؟ او در چه زمانی حکومت داشته است؟ معاصر با ابراهیم خلیل بوده؟ معاصر با خضر بوده؟ قبل از میلاد مسیح می زیسته؟ یا زمانی دیگر؟ یاجوج و ماجوج چه کسانی بودند؟ قوم مغول یا طایفه ای دیگر؟ محققین و علاقه مندان به مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانند به تفسیر شریف (المیزان) جلد سیزدهم صفحات 358 به بعد و (تفسیر نمونه ) جلد 12،صفحات 523 به بعد و کتاب (ذوالقرنین یا کوروش کبیر) تالیف دانشمند شهیر (ابوالکلام آزاد) وزیر اسبق هند مراجعه فرمایند.
یسنا بیننده: ⚜ ذکر صالحین ⚜ حضرت می فرمایند از آقا سید عبدالهادی شیرازی رحمه الله که عالم👈 واقعی بود، نقل کرده‌اند که در کودکی بعد از فوت پدرم، میرزای بزرگ، تکفل خانواده به عهده من بود. ایشان می‌گوید: پدرم را در خواب دیدم. از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی! حال شما چطور است؟ در جواب گفتم: خوب نیست. فرمود: «به بچه ها و اهل خانه سفارش کنید که بخوانند، تنگدستی شما رفع می‌شود» 🌹آثار و برکات نماز اول وقت، ص ۲۱ ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄