eitaa logo
مـاهــ نشان💫 🇵🇸🕊️
992 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
585 ویدیو
68 فایل
بسیج دانشجویی دانشگاه بین المللی قم _ واحد خواهران🌻 . 🌱 ارتباط با ما : @QomBasijkhaharan 👈 روابط عمومی بسیج ✉️☎️ 📍ارتباط با فضای مجازی 👈 @resaneh_bsij 📝 ثبت‌نام 👈 @NiroEnsani_bsij
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از راهیان نور ✨🕊
‌ 💠•💠•💠•💠•💠 ... 🕊▫️محمدرضا شفیعی ۱۹ ساله و از نیرو‌های واحد تخریب لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) بود که در چهارم دی سال ۱۳۶۵ پس از مجروحیت در عملیات کربلای چهار، به اسارت دشمن بعثی درآمد؛ وی چند روز بعد در ۱۴ دی بر اثر شدت جراحت در یکی از اردوگاه های اسرا دشمن به شهادت رسید و در منطقه‌ای در کاظمین خاکسپاری شد. ▫️پیکر این شهید ۱۶ سال پس از شهادت، همچنان سالم بود و در تاریخ چهاردهم مرداد سال ۱۳۸۱ در قم تشییع و در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد. 📌@rahianbkh1401 💠•💠•💠•💠•💠
مـاهــ نشان💫 🇵🇸🕊️
‌ 💠•💠•💠•💠•💠 #خبری‌در‌راه‌است... 🕊▫️محمدرضا شفیعی ۱۹ ساله و از نیرو‌های واحد تخریب لشکر ۱۷ امام ع
💠💠💠💠💠 🕊🌿ماجرای شهیدی که پس از ۱۶ سال، بدنش سالم بازگشت در فیلمی، مادر شهید در مورد خصائص شهید گفت: باخدا و نماز شب خوان بود و روضه و زیارت جمکران او سرجایش بود. وی افزود: در عملیات کربلای ۴ از طرف ما عقب‌نشینی شد و محمدرضا دوباره از ناحیه شکم مجروح شد. صبح که رفته بودند جسد او را عقب بیاورند، دیده بودند که نیست و عراقی‌ها او را برده‌اند. همرزم شهید گفت: روزی به ما گفتند که ما می‌خواهیم به تفحص برویم و داخل خاک عراق شویم و می‌خواهیم یک سِری شهدای آزاده را بیاوریم. زمانی که تابوت «محمدرضا شفیعی» را زمین گذاشتیم و روی آن را باز کردیم، محاسن شهید به گونه‌ای بود که با شانه، شانه می‌شد. مادر شهید ادامه داد: رفتند و تابوت را از سردخانه آوردند. من، خود روی آن را کنار زدم. دیدم مو‌های سرش خوابیده است، ریش‌ها، بینی، دهان، بازو‌ها و همه چیز او صحیح و سالم است، اما شکم او، چون مجروح شده بود، پاره بود. همرزم شهید گفت: شهیدی که بعد از ۱۶ سال به‌طور امانت در قبرستان الکرخ بغداد دفن شده است. جنازه وی را به ایران منتقل می‌کنند و داخل سردخانه می‌گذارند. بعد از آن به قم می‌برند. مسئول سردخانه گفت: چرا شما می‌خواهید یک تکه استخوان را داخل سردخانه بگذارید؟ به او گفتیم: شما جنازه را لمس کنید، جنازه سالم است. زمانی که جنازه را آوردند، جنازه، هنوز آن بوی تازگی را می‌داد. «کاچی» یکی از همرزمان شهید گفت: زمانی که مادرش داخل قبر آمد، به او گفتم: می‌خواهید بدانید چرا جنازه فرزندتان سالم است؟ .... ادامه دارد...🕊 💠@Bkh_Qom
مـاهــ نشان💫 🇵🇸🕊️
💠💠💠💠💠 🕊🌿ماجرای شهیدی که پس از ۱۶ سال، بدنش سالم بازگشت در فیلمی، مادر شهید در مورد خصائص شهید گفت:
💠💠💠💠💠 در پاسخ این سؤال به او گفتم: صبح‌گاه که ما در جبهه بودیم، برای امام حسین (ع) زیارت عاشورا می‌خواندیم، زمانی که من زیارت عاشورا می‌خواندم، روضه می‌خواندم و گریه می‌کرد، اشک چشمش را پاک می‌کرد و به بدنش می‌مالید. مادر شهید گفت: من گریه نکردم، چون پسرم وصیت کرده بود که: «مادر، برای من گریه نکنید. زمانی هم که من شهید شدم، برایم جشن بگیرید.» خدا امانتی را صحیح و سالم به ما داده بود و ما هم الحمدلله این امانت را صحیح و سالم پس دادیم...🪽... مادر شهید در بیان خاطراتی از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی گفت: ایشان به من فرمودند که خدا به شما صبر بدهد. دعایی هم در حق ما بکنید. خوش به حال محمدرضا... ✨🤍🕊 💠@Bkh_Qom
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠|•روایت شهدایی•|💠 🤍|• اینبار از زائران مزار شهید شفیعی می‌شنویم.... 🔹مراسم سی‌و‌هفتمین سالگرد شهادت شهید محمدرضا شفیعی ▫️گلزار شهدا ▫️زمستان ۱۴۰۲ 💠@Bkh_Qom
مـاهــ نشان💫 🇵🇸🕊️
💠💠💠💠💠 در پاسخ این سؤال به او گفتم: صبح‌گاه که ما در جبهه بودیم، برای امام حسین (ع) زیارت عاشورا می‌
🤍🌿در کودکی شفا گرفت... 📝🕯 مادر شهید می‌گوید: در دوران کودکی شیطنت‌های کودکانه اش همه را با خود مشغول می‌کرد، در آن منزل قدیمی ایوان کوچکی داشتیم که پله‌های آن به آب انبار منتهی می‌شد، محمدرضا می‌خواست سیم برق را داخل پریز کند که برق او را گرفت و با شدت هر چه تمامتر از بالای پله های ایوان به پایین پله های آب انبار پرت شد. من تنها بودم و پایم هم شکسته بود و در اتاق زمین گیر شده بودم. به هیچ وجه نمی‌توانستم از جایم بلند شوم. شروع کردم به یا زهراء و یا حسین گفتن. همسایه ها را صدا می زدم که تصادفاً خواهرم وارد خانه شد. با گریه و التماس از او خواستم محمدرضا را از پله های آب انبار بالا بیاورد، وقتی بچه را آوردند چهره اش سیاه و کبود شده بود و حرکت و تنفس نداشت. او را بردند به سمت بیمارستان، یک بقال در محله داشتیم به نام سید عباس، در بین راه خواهرم را با بچه روی دست دیده بود و بعد از شنیدن ماجرا بچه را بغل کرده بود. او سید باطن دار و اهل معرفتی بود، خواهرم می گفت: "سید عباس انگشتش را در دهان محمدرضا گذاشت و شروع کرد چند سوره از قرآن را خواندن، به یکباره محمدرضا چشمانش را باز کرد و کاملاً حالش عوض شد." سید گفته بود نیازی به دکتر نیست، طبیب اصلی او را شفا داده است. 💠@Bkh_Qom
هدایت شده از راهیان نور ✨🕊
38.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجساد جاویدان؛ پرده‌ی آخر》 🔸مستند زندگانی شهید محمدرضا شفیعی لاله‌ای که پس از ۱۶ سال پژمرده نشد... 🌷🕊 💠@Bkh_Qom
هدایت شده از راهیان نور ✨🕊
🖼 🔸| اعزام کاروان راهیان نور بسیج‌دانشجویی خواهران دانشگاه قم از جوار شهید ستار یکه‌زارع 💠@Bkh_Qom