🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔸بعد از اتمام جلسہ گفت:
امروز همہ جلسہ اداری نبود
حرف شخصی هم زدیم
هزینہ جلسہ رو بذار بہ حساب من
و فاڪتورش رو بیار برام...
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
#سردار_شهید_صیاد_شیرازی
@Borujerd_nk
#شهید_اذان
🌷آیت الله بهاء الدینی عاشق اذانهای جلال بود. موقع اذان میفرمود: آنکه اذان را با معنا میگوید، اذان بگوید. و منظورش جلال بود. وقتی هم اذان میگفت، میفرمود: ایشان خیلی خوب اذان میگویند. در تشویقش میفرمودند: احسنت بابا!
🌷غروب روز ۲۴ تیر ۱۳۶۱، در منطقه علملیاتی رمضان و در ماه رمضان، وقتی آفتاب داشت غروب میکرد، آماده اذان گفتن شد و به بچهها گفت تا آماده نماز شوند. بچهها یکی یکی از سنگرها برای وضو بیرون میآمدند و جلال آماده اذان گفتن میشد که گلوله توپی آمد و ترکشی نثار پهلویش نمود. هنوز زیر لب داشت اذان میگفت. او 🌹#شهیداذان_شد.
🌹خاطره ای به یاد سردار
🌹#شهیدجلال_افشار
📚 کتاب "جلوه جلال"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@Borujerd_nk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاق عجیب در گلستان شهدای اصفهان:
همانگونه که در فیلم میبینید کودک پس از گذاشتن گل بر روی مزار شهید مدافع حرم در گلستان شهدا اصفهان جملهای نامفهوم میگوید و آن جمله این است:
میگه دستت درد نکنه برام گل گذاشتی❤️
🔻مادر بچه میگوید: ابتدا نفهمیدم چه گفت، منزل که آمدیم، فیلم را که دیدم از او پرسیدم: کی این جمله را بهت گفت!!! دخترم در جوابم گفت: همون شهیدی که براش گل گذاشتم با صدایی زیبا از زیر زمین بهم گفت: دستت درد نکنه برایم گل گذاشتی.❤️
✅ به درستی که خداوند متعال در قرآن به زنده بودن شهدا اینگونه اشاره میفرمایند: وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ (شهدا زنده هستند و نزد خدا روزی میگیرند)
✅️این ویدئو را با دقت ببینید و اگر دلتان شکست، برای شهدا این امام زادههای عشق صلواتی هدیه کنید.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@Borujerd_nk
🌷یک روز دیدم جلوی بهداری لشکر خیلی شلوغ شده است. رفتم جلو. دیدم در یک دست محمّد سِرُم است و میخواهد به زور از بهداری خارج شود. موضوع را پرسیدم. گفتند: «نصراللهی به خاطر ضعف و بیخوابی از حال رفت. آوردیمش به او سِرُم وصل کردیم. اما او تا به هوش آمد بلند شد و راه افتاد.» نگاهی به نصراللهی انداختم. گفت:...
🌷گفت: «باید بروم به قایقها سرکشی کنم.» سر تکان دادم و درحالیکه با زور جلوی خندهام را گرفته بودم، گفتم: «برگرد روی تخت دراز بکش و کمی استراحت کن.» او با ناراحتی برگشت روی تختش. پلکهایش را بست و در پیشانیاش چین افتاد. بچّهها میگفتند: «بالاخره این اُعجوبه بعد از چند روز متقاعد شد که بخوابد!!»
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید معزز محمد نصرالهی، معاون ستاد لشکر ۴۱ ثارالله
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@Borujerd_nk