بهشتخاکی🇵🇸!
یه ماه پیش همین ساعتا بود... _نوشته های فاطمه برای دانیال شهید (: #امام_زمان
زنگ زد که خانم زود حاضر شو باید بریم جایی . . .
پرسیدم کجا؟
گفت دوستم زنگ زده چند تا شهید تو دانشگاهن فضا خصوصی و خلوته گفته بیا با خانمت_
اون موقع هنوز دوستاش و نمیشناختم؛
موقع برگشت گفت برو تو ماشین من میام ...
دیدم با دوستش داره صحبت میکنه ...
باخودم گفتم این دیگه کیه که از دانیال قدش بلند تره!
ندیده بودم تاحالا کسی قدش از دانیالم بزنه بالا!_
نشست تو ماشین گفت خانم این حسینه ..
چند روز بعد یک دستمال کاغذی تا شده بهم داد...
بازش کردم دیدم یک پلاستیک کوچیک بین دستماله...
گفت اینو حسین داده گفته بده به خانمت ..
از روی تابوت شهید کنده...
_و حالا منم و غمی که موقع پلاستیک کندن از روی تابوت حسین همراهم موند؛)
نوشته های فاطمه برای دانیال شهید (:
#فاطمیه
بعد از ازدواج دعایی که همیشه به کار میبردم و ورد زبونم بود این بود:
اَللَّهُمَّ إنِّي اَسْأَلُكَ حُسْنَ الخاتِمَةِ
خدایا من از تو یک پایان خوب میخواهم
و حالا ممنونم بابت این پایان زیبا و خوب :)
نوشته های فاطمه برای دانیال شهید ...
#فاطمیه