📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت بیست و پنجم
▫️بیتفاوت نگاهش میکردم و این موضوع دل او را سوزانده بود که با غصه آغاز کرد: «دفعه اولی که رفت آمریکا، همیشه فکر تو بود و نتونست ازدواج کنه اما بعد از اینکه تو رو دوباره دید و فهمید دیگه دوسش نداری، برگشت آمریکا و با یه دختر مهاجر سوری ازدواج کرد.»
▫️احساس میکردم دلش برای عروسشان بیشتر میسوزد که آهی کشید و با لحنی غرق غم ادامه داد: «دختره از آوارههای سوری بود که اومده بود آمریکا تا درسش رو ادامه بده اما عامر...»
▪️حالا نه به هوای سرنوشت عامر که میخواستم بدانم چه بلایی سر همسرش آمده است و نورالهدی بیتعارف همه چیز را تعریف کرد: «عامر خیلی اذیتش میکرد، کتکش میزد. دختره هر بار زنگ میزد به من، درد دل میکرد ولی من هرچی به عامر میگفتم بدتر میکرد و آخرم طلاقش داد.»
▫️روزهای آخر عصبی بودن عامر را به چشم دیده و دلم برای دختر بینوا میسوخت که نگاهم غمگین به زیر افتاد.
▪️انگار حرفهای دیگری هم روی دل نورالهدی سنگینی میکرد و دیگر خجالت کشید ادامه دهد که قصۀ غمبار عامر را در چند کلمه خلاصه کرد: «ای کاش هیچوقت نرفته بود آمریکا...»
▫️حرفی برای گفتن نداشتم که همین رفتن او، باعث شد سختترین روزهای زندگیام را سپری کنم و نمیدانستم ساعتهایی از این سختتر در انتظارمان نشسته که همان شب ابوزینب به خانه آمد.
▪️دخترانش از دیدن پدرشان بعد از چند روز، پَر درآورده و نورالهدی از خوشحالی گریه میکرد و خبر نداشتیم همین امشب، دنیا را روی سرمان خراب میکنند.
▫️با آمدن ابوزینب و آرامش نورالهدی، باید فردا صبح آمادۀ رفتن میشدم و همین که خواستم با پدرم تماس بگیرم، زمین زیر پایمان لرزید و شیشههای خانه همه در هم شکست.
▪️من وحشتزده از اتاق بیرون دویدم و در میان خاک و دودی که خانه را پُر کرده بود، دیدم نورالهدی کنج آشپزخانه پناه گرفته و دو دختر کوچکش از ترس در آغوشش میلرزند.
▫️رنگ از صورتش پریده بود، با بدن باردار و سنگینش نمیتوانست تکان بخورد و دلواپسِ همسرش، با لب و دندانهایی لرزان التماسم میکرد: «ابوزینب کجاس؟»
▪️نمیفهمیدم چه اتفاقی افتاده است؛ خرده شیشهها کف فرش پاشیده و صدای نالۀ ابوزینب از حیاط میآمد که سراسیمه تا حیاط دویدم و دیدم غرق خون، میان باغچه افتاده است.
▫️شاخههای گل همه زیر تنش شکسته و بدن او از شدت زخم و جراحت رنگ گل شده بود و تا چشمش به من افتاد، مردانه حرف زد: «نترس! نارنجک انداختن تو حیاط!»
▪️از وحشت آنچه پیش چشمانم بود و نارنجکی که میان خانه انداخته بودند، تمام استخوانهای بدنم میلرزید و جیغهای وحشتزدۀ نورالهدی را میشنیدم که پشت سرم خودش را به حیاط رسانده و از دیدن همسر مجروحش، داشت قالب تهی میکرد.
▫️نمیدانستم چه کسی به قصد کشتن اهالی این خانه با نارنجک به جانمان افتاده است، گریۀ دختران نورالهدی و نالههای خودش دلم را زیر و رو میکرد و فقط تلاش میکردم با دستهای لرزانم با اورژانس تماس بگیرم.
▪️ابوزینب نگران همسر و کودکانش، تمنا میکرد به آنها برسم و من میدیدم ترکشهای نارنجک چه با بدنش کرده است که پشت تلفن خودم را به در و دیوار میزدم: «من نمیدونم چی شده... نارنجک انداختن تو خونه... یکی اینجا زخمی شده... فقط توروخدا زودتر آمبولانس بفرستید... خیلی خونریزی داره...»
▫️نورالهدی توانش تمام شد که در پاشنۀ در روی زمین نشست، با همان حال زارش تلاش میکرد دخترانش را آرام کند و من میخواستم تا آمدن اورژانس، خونریزی ابوزینب را کم کنم که در تاریکی حیاط و نور زرد لامپ کوچکی که به دیوار آویخته بود، روی بدنش دنبال کاریترین زخمها میگشتم.
▪️یکی از ترکشها شانهاش را شکافته و خونریزی همین یک زخم کافی بود تا جانش را بگیرد که تلاش میکردم با مچاله کردن لباسش، راه خونریزی را ببندم و همزمان صدای آژیر آمبولانس، سکوت ترسناک کوچه را شکست.
▫️نورالهدی نفسی برای همراهی نداشت که خودم چادر عربیام را به سر کشیدم و کنار برانکارد ابوزینب، سوار آمبولانس شدم.
▪️نورالهدی با گریه التماسم میکرد مراقب همسرش باشم و ابوزینب با جانی که برایش نمانده بود، زیرلب زمزمه میکرد: «عزیزم! آروم باش! فدات بشم نترس!»
▫️کنار بدن مجروح ابوزینب در آمبولانس نشسته و میشنیدم از شدت درد زیرلب حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزند.
▪️دعا میکردم زودتر به بیمارستان برسیم و انگار این مسیر انتها نداشت که هر چه آمبولانس ویراژ میداد، به جایی نمیرسیدیم و در یکی از خیابانها ماشین متوقف شد.
▫️هیچ چیز نمیدیدم جز هیاهوی ترسناک افرادی که دور آمبولانس را گرفته بودند، ضربات محکمی که به بدنۀ ماشین میخورد و قدرتی که تلاش میکرد درِ آمبولانس را باز کند...
📖 ادامه دارد...
➯@Bshmk33
Man Bayad Miraftam - Mohsen Chavoshi.mp3
9.11M
🎙محسن چاوشی
🎼من بايد میرفتم
➯@Bshmk33
💥 #5_روز مانده تا تولد #خاتم_الانبیین، #اشرف_الانبیاء_و_المرسلین ، #حبیب_الله ، حضرت #محمد_مصطفی ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و فرزند گرامی شان رئیس مذهب جعفری ، آقا امام #جعفر_صادق ( ع )
➯@Bshmk33
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تفسیر دقیق از آیه اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم
🔸درس فوقالعاده از تفسیر آیه به آیه از عبارت اولی الامر در اثبات ولایت أهل بیت علیهمالسلام با بیان فنی و استدلال زیبا و محکم استاد قرائتی در سیستان و بلوچستان
🔥عبدالحمید به کسی دیگه میگه جواب قرائتی را بده، اما خود عبدالحمید هم میگه من بلد نیستم.
#غدیر
این استدلال را همه باید حفظ کنیم
➯@Bshmk33
#فضیلت_سوره #نمل
💠الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَنْ قَرَأَ هَذِهِ السُّورَهًَْ کَانَ لَهُ بِعَدَدِ مَنْ صَدَّقَ سُلَیْمَانَ (علیه السلام) وَ مَنْ کَذَّبَ هُوداً وَ صالِحاً وَ إِبْرَاهِیمَ (علیهم السلام) عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ وَ هُوَ یُنَادِی لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ. وَ مَنْ کَتَبَهَا فِی رَقِّ غَزَالٍ وَ جَعَلَهَا فِی مَنْزِلِهِ لَمْ یَقْرُبْ ذَلِکَ الْمَنْزِلَ حَیَّهًُْ وَ لَا عَقْرَبٌ وَ لَا دُودٌ وَ لَا جُرَذٌ وَ لَا کَلْبٌ عَقُورٌ وَ لَا ذِئْبٌ وَ لَا شَیْءٌ یُؤْذِیهِ أَبَداً؛
💠پیامبر (صلی الله علیه و آله)- هرکس این سوره را بخواند، ده برابر تعداد افرادی که سلیمان (علیه السلام) را تصدیق کرده و افرادی که هود و صالح و ابراهیم (علیهم السلام) را تکذیب نمودند، حسنه برایش نوشته میشود و در روز قیامت لا إله إلاّ الله گویان از قبر برمیخیزد. و هرکس آن را بر پوست آهویی بنویسد و در خانهاش قرار دهد، هرگز نه مار به آن خانه نزدیک میشود و نه عقرب و نه کرم و نه موش و نه سگ هار و نه گرگ و نه چیزی که او را بیازارد.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۸
➯@Bshmk33
636673462200106846.mp3
3.09M
✅تلاوت ترتیل
جزء نوزدهم/سوره مبارکه نمل
🎙استاد شهریار پرهیزگار
#پرهیزگار
#ترتیل
#جزء_نوزدهم
➯@Bshmk33
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌼
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
*۞اَللّهُمَّ۞*
*۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞*
*۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞*
*۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞*
*۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞*
*۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞*
*۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞*
*۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞*
*۞طَویلا۞*
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
# قرار روزانه
➯@Bshmk33
دعایعهد۩حجتبهرالعلومی.mp3
4.15M
📜 دعای عهد امام زمان (عج)
🎙 با نوای سید حجت بحرالعلومی
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌹
#نذرگل_نرجس_صلوات 🌺
➯@Bshmk33
🌹🔹️🌹
🌹قصهى شب هاىِ هجران
نيست اينجا گفتنى
🔹️روزِ محشر
اين سرِ طومار وا خواهيم كرد
🌹اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌹🔹️🌹
#امام_زمان
#شعر_مهدوی
➯@Bshmk33
🔹️💎🔹️
💎السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ اللَّهِ
و َدَیّانَ دینِهِ...
💎سلام بر تو اي باب خدا و سياستمدار دينش
📘فرازی از زیارت آل یاسین
🔹️سلام امام زمانم🔹️
سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست!
و سلام بر تو ای حکمفرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد...
🔹️💎🔹️
#امام_زمان
#سلام_مهدوی
➯@Bshmk33