eitaa logo
Delaram|دلارام
4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
357 ویدیو
21 فایل
There is no story to tell without taking risks✌️🎬 'تنها‌خُداست‌کهِ‌ می‌مانَد؛>> اندکی‌دردُدل: @My_White_rose27 نویسنده؟! نازنین‌فاطمه‌؛ملقب‌به‌یزید اول؛!🤣🦉🍒 یزیدی‌که‌عاشق‌نوشتن‌ودیالوگه🎞💘 Copy? No Sisi💚✈️ سیسی من اینجام: @Nazi27_f
مشاهده در ایتا
دانلود
آما...اصل مطلب... °•• ۰۰°
•{🖤🤍}•• ‌ تقریبا دوهفته بود که مشهد بودم ! نه خبری از آرام بود و نه خبری از برادرش! کلافه گوشیو چنگ زدم و شماره میلادو گرفتم... +الو ! _جانم ! سلام ! +سلام و زهرمار ! میلاد منو مسخره کردی؟ _هووو چته تو باز ! قرصاتو خوردی؟ +حرف نزن میلاد! اینجا نه خبری از آرامه نه رادین! پس کوشن این دوتا! مگه نگفتی اینجان! مگه نگفتی خبر خوب داری و کای مزخرفات دیگه! پس کو! _ارسلان! باید برگردی! خبر مهمی دارم برات! +زر بزن همینجا! _اینجا نمیشه....بایدبیای ! +تف تو روحت میلاد! گوشیو قطع کردم وشروع کردم به جمع کردن وسیله هام... بعدازتسویه از هتل زدم بیرون و اسنپ گرفتم.. کرایه رو قیمت بالایی زدم که بعداز چنددیقه رسید... حوصله اتوبوس و تاکسی و...نداشتم.. با این ماشینه و رانندش حال کرده بودم! تا خوده تهران جیکش درنیومد! حتی ضبطشم روشن نکرد! همینقدر باشعور و فهمیده! چرت کوچیکی زدم که گفت: _داداش چنددیقه دیگه میرسیم به همون آدرسی که زده بودی! +دمت گرم . بعداز یه ربع دم عمارتم پیادم کرد و رفت.. وارد عمارت شدم... واقعا عاشق این خونه بودم! خونه تو تهران ، حکم دشت سرسبز خونه تو شمال رو برام داشت! _به به آقا ارسلان رسیدن بخیر! +ببند حوصلتو ندارم! _اووو چه بداخلاق... +خبرتو بگو ! _والا...خبر خوبی نیست...حالا بیا بریم بالا... رفتیم تو اتاقم که دست به سینه وایستادم وسط اتاق... +میگی یاجنازتو خاک کنم همینجا؟ _تند نرو!. دستی به موهاش کشید و مکث کرد.. _حامد زندست ارسلان! خیره شدم بهش و پقی زدن زیر خنده... +خب بسه خر شدم... کارتو بگو .! _شوخی ندارم باهات ارسلان ! حامد زندست! داد زدم.. + چرا چرند میبافی به هم ! مگه نگفتم یجوری از سر راه برداریدش که نفسش بند بیاد ! _گفتی ! ولی اونا از ما زرنگ ترن! +زرنگ تر نیستن! تو و اون باند مزخرف و آبکیت خنگید ! صندلی رو با پام پرت کردم اونور و داد زدم: +عرضه هیچکاری رو نداری ! اون پسره آشغال لجن هممونو دور زده ! نشستم روتخت و سرمو گرفتم بین دستام.! کارد میزدی خونم درنمیومد! _آرام همه چیو بهشون گفته! بلند شدم و روبروش وایستادم! +چی!؟؟؟؟ _دعا کن تا الان پیدامون نکرده باشن! سریع کارتو جم و جور کن باید بریم ترکیه ! هماهنگ کردم اوکیه همش! یقیشو گرفتم و چسبوندمش به دیوار.. دندونامو روهم فشار دادم و داد زدم.. +نفس پسره رو میگیری میلاد ! نزار کنار آرام ببینمش ! اونوقت ... _عقد کردن!
Delaram|دلارام
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_404 یه نفس سرکشیدم و ضبطو کلافه خاموش کردم .. گوشیمو برداشتم ک دیدم دار
•{🖤🤍}•• ‌ دستمو قفل دستگیره در کردم و هرچه در توانم بود ، روی در پیاده کردم .. با باز شدن در ، روح به تنم برگشت ! بوی خاک و داغی ماشین، چسبیده بود به ریه هام و نفسمو بند آورده بود .. خودمو از ماشین کشیدم بیرون و نشستم کنار گادریلی که حالا کج و کوله شده بود .. _آراااام !!!! با صدای عصبی ارسلان ، نگاه ترسونم رو بهش دوختم ! _گمشو اینور !!! بجنب !!! نگاهی به اطراف انداختم و سرفه ای کردم ! جمعیت مردم، بیشتر میشد و سرفه من هم بیشتر... فکری که دور سرم میچرخید، برام وحشتناک بود ! ممکن بود بخاطر همین ریسکم، جونمو از دست بدم ! ولی ..! دستمو به ماشین گرفتم و مانتومو گرفتم تو مشتم ! زیرلب یاعلی گفتم و سمت مخالف ماشین ارسلان ، دوییدم ! ولی مگه چیزی از مسافت کم میشد؟! انگار خواب میدیدم و هرچی میدوییدم ، تکون نمیخوردم ! هرچی که توان تو بدنم بود رو به پاهام سپردم و قدمامو تند تر کردم ! _صبر کن عوضی ! کجا میری ! نیم نگاهی انداختم و توجهی به نگاه های خیره جمعیت نکردم ! اونا چ میدونستن از وضعیت و بخت سیاه من؟ با صدای جیغ و داد ناگهانی مردم ، برگشتنم همزمان شد با صدای گوش خراش شلیک ..! سرمو آروم روی زمین فرود آوردم و متوجه خالی شدن دورم شدم ..! تنها چیزی که فهمیدم درد و سوزش کتفم بود و دیگر هیچ ..! __________________________ کلت رو روی پیشونیش گذاشتم و دندون قروچه ای کردم .: + دکتر یاشار! دکتر قلابی ! دکتر کم عقل ! مث اینکه خیلی دلت میخواد با نگهبانای جهنم ، هم سفره بشی ! نه؟ دستای لرزونش رو روی دستم گذاشت که داد زدم: +دستتو بردار ! فقط نیم ساعت یاشار ! فقط نیم ساعت ! نیم ساعت فرصت داری بهوشش بیاری ! وگرنه خودت و زن و بچتو باهم میفرستم به درک ! همه اطلاعات من تو مغز همین دختره ! کلت رو روی میز پرت کردم که صداش بلند شد.. _چرا نمیفهمی ارسلان ! خون زیادی ازش رفته ! همین نیم ساعتی که داری ازش حرف میزنی هم خیلی دیره برای درمان ! نه امکانات مجهزی دارم و نه خون ! جون بچه تو شیکمش هم درخطره ! بعید میدونم تا نیم ساعت دیگه دووم بیاره ! اونوقت تو به فکر اطلاعاتتی ؟؟ +ببند دهنتو آشغال ! پس تو اینجا چه کاره ای؟ تورو براچی آوردم تواین خراب‌شده؟